کارآفرینی کسب و کار من است


كسب و كار هميشه از آنچه تصورش را داريم سخت‌تر است؛ اما زماني كه تصوير كامل‌تری در ذهن داشته باشيم راحت‌تر به نتيجه مي‌رسيم.

سال 1372 كه از دانشگاه شهيد بهشتي به قصد فعاليت در صنعت خراسان خداحافظي کردم جز تلاش نفس‌گير و رويارويي با موانع پياپي چيزي نيافتم. صنعت آجر، شيشه ايمني، بسته بندي، خودرو، سلولزي و چاپ صنايعي بودند كه روحيه لطيف مرا درهم پيچيدند و فراز و نشيب‌هاي زيادي در زندگي‌ام ايجاد كردند. هر صنعت برايم داستان جداگانه‌اي داشت كه تئوري‌هاي علمي مرا به چالش مي‌كشيد.

در آجر، به بهره‌وري اندك آن؛ در شيشه ايمني، به اتلاف انرژي؛ در سلولزي، به عدم نوآوري و در خودرو، به عقب افتادگي از صنعت دنيا مي‌انديشيدم.


تنها صنعتي كه مرا مجاب كرد تا توقف كنم، صنعت چاپ بود. (هم به‌خاطر به روز بودنش و هم ماهيت ذاتي‌اش كه از كودكي مرا مجذوب خود ساخته بود). بخاطر نداشتن سرمايه از چاپ سیلک (سيلك اسكرين) آغاز كردم. همچنان كه تاروپود تورهاي اكرايني و سوئيسي به تار و پود وجودم گره مي‌خورد؛ بافتي محكم از روحيه هنري و صنعتي در من مي‌ساخت تا بتوانم به سرعت از يافته‌هاي علمي خويش در اين صنعت استفاده كنم. با تلاش و مطالعه و بدون بهره‌گيري از شيوه استاد –شاگردي، توانستم تمام سطوح سيلك اسكرين (نايلون، كاغذ، شيشه و پارچه) را به سرعت بپيمايم. هرگز فراموش نمي‌كنم كه در كارگاه كوچكم، واحد تحقيق و توسعه ايجاد كرده و با نيازسنجي بازار براي اولين بار در كشور پرده‌هاي دست‌نويس پرده‌نويسان را بصورت سيلك اسكرين به توليد انبوه رساندم. آن زمان نه ثبت اختراع برايم مهم بود و نه احتياجي به رزومه طولاني داشتم. با سرعت موفق به شناخت گوشه‌هايي از بازار niche market شدم؛ به‌طوري كه براي اولين بار پارچه‌هاي ضد آب را براي روكش موتور سيكلت چاپ مي‌كردم و در تلويزيون تبليغش را مي‌ديدم.

هم‌جواري با دو صنف تابلوسازان و شركت‌هاي تبليغاتي منجر به كشف نيازي شد كه در تقاطع آگاهي من از ورود دستگاهي به ايران قرار گرفت. كاترپلاتر ساخت كشور ژاپن مرا به نقطه‌اي رساند كه جزو اولين افرادي در شرق كشور باشم كه با انتقال اين فناوري؛ سطح وسيعي از بازار را در اختياربگيرم. همه تابلوهاي شهرداري، آستان قدس رضوي، مخابرات، شركت گاز، اداره راه، شركت‌هايي مثل ال جي، سامسونگ و حتی بانك‌ها به‌وسيله دستان قدرتمند تابلوسازاني تهيه مي‌شد كه استيكرش را ما به آنان تقديم مي‌كرديم. هيچ اتوبوس، تاكسي و خودروی پليسي در شهر نبود كه يكي از محصولات ما را در بدنه خودش نداشته باشد و اين به من انگيزه‌اي دو چندان مي‌بخشيد.


ابتداي دهه 80 را هرگز فراموش نمي‌كنم كه بيشتر مديران سازمان‌هاي دولتي و خصوصي مرا مي‌شناختند؛ چون از خدمات ما بهره مي‌بردند.

ما پا را فراتر از تصور آنان گذاشتيم. به‌جاي مراجعه مشتريان به ما، خدمات ما در نمايشگاه بين‌المللي مشهد ارائه مي‌شد. تنها مجموعه‌اي بوديم كه علاوه بر خدمات برش كامپيوتري؛ كليه ملزومات را دركنار دستگاه‌ها داشتيم.

چون صرفا سود حاصل از خدمات، قدرت صعود به‌سوي قله‌هاي بالاتر را نداشت؛ بنابراين فروش مواد اوليه در كنار خدمات، ما را به مرحله بعدي سوق داد.

ورود به عرصه چاپ لارج فرمت (شهرچاپ)

نياز بعدي مشتريان (سازماني – انفرادي) چاپ عريض بود و ما بهترين كانال رفع اين نياز شديم. با ورود به عرصه چاپ عريض و آشنايي با تكنولوژي روز دنيا (با حضور در چند نمايشگاه خارج از ايران) و شناخت ظرفيت‌هاي موجود، گام به گام به سمت تكميل دستگاه‌هاي مرتبط با اين صنعت حركت كردم.

ابتدا با خريد دستگاه چاپ بنر و چاپ و لمينيت كاغذ، كارگاه را تجهيز كردم سپس كارگاه توليد سازه‌هاي نمايشگاهي (استند، رول آپ، پاپ آپ، قاب فنري) براي نخستين بار در مشهد در كنار چاپخانه راه اندازي شد تا مصرف كنندگان خراساني بتوانند از قيمت وكيفيت مناسب‌تري برخوردار شوند.

نمونه‌هایی از سازه رول آپ
نمونه‌هایی از سازه رول آپ


بخاطر هم‌جواري با افغانستان، قسمتي از حجم سفارشات اين كشور همسايه در چاپخانه ما اجرا و ارسال مي‌شد. به‌خوبي ظرفيت موجود تشخيص داده شد ولي عدم امنيت در كشور مذكور اجازه نمي‌داد دستگاهي در آن جا نصب كنم والا مطالعات مقدماتي و نحوه سرمايه گذاري انجام شده بود.

ورود به عرصه بازرگاني

پس از رسيدن به نقطه بلوغ در منحني اين كسب وكار و نيز موانع كم ورود به اين صنعت، احساس كردم شرق كشور به مرحله‌اي رسيده است كه بايد بي‌نياز از تهران باشد لذا با ايجاد يك‌ "شبكه‌ي فروش چند مالكيتي" (1) اقدام به واردات مواد اوليه اين صنعت نموديم. اولين كشور مبدا چين انتخاب شد و توليدكنندگان چيني از دقت ما دركيفيت كالا متعجب بودند چون تاجران ايراني را به تقاضاي كيفيت پايين مي‌شناختند. محصول موردنظرمان با برند خودمان وارد ايران شد و تا زماني كه اين شبكه داير بود، بركت زيادي براي خريداران و نيز خودمان به همراه داشت.

ورود به دنياي نرم افزار

بخاطر علاقه‌ام به توليد محتوا و نرم افزارهاي كاربردي، تصميم به ورود به اين حيطه گرفتم. براي شروع يك طبقه از ساختمان چاپخانه تبديل به استوديو صدا و سالن پنل‌هاي تيمي شد. سپس خريد سخت افزارهاي پيشرفته و نصب نرم افزارهاي مورد نياز گام بعدي بود. گام سوم، جذب بهترين استعدادها در تخصص‌هاي مربوطه بود كه در اين زمينه توفيق حاصل شد و بهترين‌ها گردهم آمدند تا اولين نرم افزار توليد گردد. جالب اينجاست كه در مرحله مقدماتي، اولين ايده اين تيم بنام ((ايميجر)) كه مربوط به زوار خارجي حضرت رضا عليه السلام طراحي شده بود در اولين رويداد استارتاپي مركز رشد فرهنگي پارك علم و فناوري مشهد، رتبه اول را كسب نمود اما هدف اصلي نرم افزاري ملي در زمينه تفريح انتخاب شد كه تا مرحله لانچ آن بخوبي پيش رفت و تيم سربلند از توليد آن بيرون آمد.

نقش كارآفريني من از سه نفر در زندگي‌ام ناشي مي شود: پدربزرگم؛ كه قاليباف بود و همه مراحل قاليبافي از رنگرزي نخ‌ها و نقشه‌كشي و تون‌كشي دار قالي را خودش به تنهايي انجام مي‌داد و كودكي مرا با خاطرات رنگ‌ها و نخ‌ها پرمي‌كرد؛

مادرم كه از لباس نوزاد تا لباس عروس را مي‌دوخت و من با دستان كودكانه‌ام در كار به او كمك مي‌كردم و لذت مي‌بردم. (كه به من درس توليد و اميدواري مي‌آموخت)؛


پدرم كه برق كشي، ساختمان سازي، جاده سازي، معماري و در آخر معرق سازي را در عمر بابركتش فراگرفته بود و من از كودكي فقط دوريش را حس مي‌كردم و نيز وسعت انديشه‌اش. (كه به من درس جسارت و مردم‌داري مي‌آموخت).

مقاله دیگر من را هم مطالعه کنید: پدر مثل مربی

شايد اگر هر سه اين بزرگواران مثل من پاي درس مديريت توليد مهندس حسين زاده، تحليل رفتاري دكتر رضائيان، بازاريابي دكتر روستا، مديريت كارخانه دكترحسيني، برنامه‌ريزي غيرخطي دكتر دري و يا جديدتر مديريت كسب وكارهاي دكتر طالبي و كارآفريني بر بستر فناوري دكتر خاوندكار مي‌نشستند، اكنون من وارث دارايي‌هايشان مي‌شدم ولي دست تقدير چنين خواست كه آنان سلامت نفساني را به من هديه دهند تا به دستان خودم، كسب وكاري مدرن را در كنار حضرت ثامن الحجج عليه السلام پايه گذاري كنم. كسب وكاري كه هرگز آلوده بدسگالي روزگار نشود و اكنون براي فرزندانم باقي بماند تا به نسل‌هاي بعدي انتقال دهند.

مقاله من در مورد کارخانه نوآوری را نیز مطالعه کنید.

در شهرچاپ؛ همه‌ی نیازهای تبلیغاتی شما برآورده می‌شوند.