یه برنامه نویس معمولی لینوکس کار
چند راه موفقیت در برنامه نویس شدن

سلام . شاید اولش کمی موضوع بحث ، عجیب باشه . چرا؟
اینکه بخوایم یک نسخه بپیچیم و برای همه تجویز کنیم اشتباهه . دقیقا اشتباه کار همینه که ما میخوایم یک نسخه که خودمون باهاش راحتتریم رو به همه تجویز کنیم . شاید هدف من توی زندگی این باشه که مدیر فنی قوی باشم ، شاید هم میخوام مدیر یک کسب و کار خفن بشم و موفق باشم ، یا اینکه میخوام یک برنامه نویس موفق باشم. راه این سه نفر کاملا متفاوته و باید درست ارزیابی بشه .
اما من امروز میخوام در مورد اینکه برنامه نویس خوبی بشیم صحبت کنم .
بزارید اول کمی در مورد اینکه دید من به برنامه نویسی چجوری تغییر کرد بگم .
توی یک شرکت به صورت اتفاقی با حسن گیلک اشنا شدم و یک سال همکار بودیم . روز اول که اومدم ، گفتم من خفنم . یه جورایی ادعام میشد و هیچ شناختی هم از همکارام نداشتم . واقعا همیشه فکر میکردم نیاز نیست بیشتر بدونم بیشتر بخونم و راهم درسته و گوگل باید از خداش باشه منو بخواد . تا اینکه به مسائلی داخل پروژه خوردیم و دیدم که حسن خیلی سریع همه چیز رو حل و فصل میکنه و من واقعا نمیدونستم چجوری . عمدتا یک مسیر طولانی رو پیاده میرفتم خونه و به کارهایی که میکردم فکر میکردم تا ببینم کجا اشتباه کردم که نمیتونم راه حل رو پیدا کنم ؟ تا اینکه یه تصمیم گرفتم . ادعا و غرور رو گذاشتم کنار و به حسن گفتم راهشو بهم بگو . خیلی ساده بود . "مطالعه"
از فردا همین شد کار من . تقریبا روزی 4 ساعت مطالعه فقط در مورد چیزهایی که میخواستم یاد بگیرم میکردم . بعدش میرسید نوبت به پیاده سازی و بعدش هم به اشتراک گذاری با بقیه . قضیه به اشتراک گذاری چیه؟ خوب اگر میخوام چیزی یاد بگیرم ، باید کدمو به اشتراک بزارم تا اون کد ویرایش بشه . اوایل خیلی ناراحت میشدم . چرا کد منو ویرایش میکنین؟ بعدش از این ناراحت میشدم که چرا کسی کد منو ویرایش نمیکنه؟ به این دلیل نبود که کد من خوب بود . به این دلیل بود که هنوز فرهنگ اشتراک گذاری کد ، جا نیفتاده بود . الانم همینطوره .
این خاطره و تجربه رو گفتم تا یک سری مورد رو با هم مرور کنیم .
من نمیگم که برنامه نویس خوبی هستم . هیچ شکی نیست که بهترین برنامه نویس تاریخ ، یک اشتباهه . چون از اون بهتر هست . همین الانم هست .

راه کارهای مثب برای برنامه نویس خوب شدن
نداشتن غرور :
برنامه نویس خوب بودن به این معنی نیست که فقط مهارت کد نویسی خوبی داشته باشید . شاید شما 14 سال کد بزنین اما یک برنامه نویس که 2 ساله کار میکنه ، بتونه یک چیز جالبی بهتون یاد بده که فکرشم نمیکردید . پس این غرورو رو بزارید کنار . مطمعا باشید که همین غرورو باعث میشه هم به چهره ای منفور تبدیل بشید ، هم به شکل کاملا طبیعی ، از صحنه حذف بشید .
حسود نباش :
این خصلت خیلی بده . مخصوصا اگر بدونین که حسودین ، و نمیتونین کنترلش کنین . اما من به این شکل کنترلش کردم : وقتی که یکی از من بهتر هست ، یعنی چیزی بیشتر از من داره . پس من باید ازش همون رو یاد بگیرم . اون موقع خود به خوددرمان میشه . چون برابریم
مطالعه زیاد :
هرچی مطالعه زیاد و هدفمند باشه ، میتونین اعتماد به نفس زیادی داشته باشید . این اعتماد به نفس غرور میاره و انگیزه مطالعه از بین میره . اما چون ما هدفمون اینه که غرورو بزاریم کنار ،پس همیشه حس میکنیم باید بیشتر یاد بگیریم و هنوز خیلیچیزا مونده که نمیدونیم . این چرخه تکرار میشه و در نهایت بووومممممممم ، یک تغییر اساسی
هر چی به ذهنت میرسه ، عملی کن :
خیلی وقتا شده که شما میخواین یک لایبرری بنویسید ، یا یک سایت بزنید یا یک کاری انجام بدید که فکر میکنید کسی نجام نداده ، همون لحظه وقتشه که انجامش بدید . همون لحظه بدون شک برید به سمتش . حتی اگر موفق نشید و بهتون بگن هزار تا کار انجام نشده داری . مهم نیست . برید به سمتش و انجام بدید . یادتون باشه که اکثر اطرافیای شما ، غرورو و حسادت رو دارن به شما . پس توی این یک مورد به حرف خودتون گوش بدید.
وقتی که شما یک هدف رو با قدرت میرید به سمتش و شروع میکنید برای اون هدف کد نویسی کردن ، به چالش میخورید . این چالش ها به شما راه جدید یاد میدن و میتونین ازشون بپرید . چون مطالعه خوبی دارید (بالاتر دیدم که مطالعه داریم میکنیم) پس چیزهایی که یاد گرفتیم رو به خوبی پیاده سازی میکنیم .
سوال بپرسید :
سعی کنید یاد بگیرید سوال بپرسید . همون ضرب المثل سوال نپرسیدن عیبه . وقتی که شما از 10 نفر یک سوال رو بپرسید ، 10 جواب مختلف یا مشابه میگیرید که به شما کمک میکنه بتونین تجربه افراد مشابه رو هم داشته باشید .
زبان انگلیسی قوی :
تا جایی که میشه روی زبان انگلیسی تمرکز کنین . تمام جستجو ها و داکیومنت های موجود ، بهترنیشون به انگلیسی هستن . وقتی که شما توی موضوع react lifecycle مشکل دارید و مخواین بیشتر بدونین در موردش ، به فارسی نمیشه جستجو کرد و اگر هم بشه ،جالب نیست . چون متاسفانه آموزش های ما خیلی سلیقه ایه .
داکیومنت رو کامل بخون :
با هر زبان و هر فریم ورک و پلتفورمی که میخواین کار کنین ، قبل از این که کد بزنین اول داکیومنت رو کاملللللللللل بخونین . واقعا این یک مشکل بزرگ برنامه نویساست . چرا خوب داکیومنت رو نمیخونین؟ این از همون غرورو میاد . چون احساس میکنین همه چیز رو بلدید . اگر همه چیز رو بلدید به اون فریم ورک و لایبرری و پلتفورمو زبان پس نیازی نیست . اگر اییییینقدررر بلدید که بدون داکیومنت کارتون راه میفته . خیلی عجیبه .
خوب اون تیم داکیومنت رو با هزار بدبختی نوشته که اول شما اون رو مطالعه کنین که به ایراد نخورید .
بارهای دیدم که یک پروژه رو میخوایم ریفکتور کنیم ، اینقدر دیدگاه افتضاح و کدهای کثیفی داخلش هست که آدم گریه میکنه . مگر میشه آدم اینقدر مغرورو و لجباز؟
اشتراک کد :
برای اینکه بتونین نظرات بهتری و جذب کنین ، کداتون رو به اشتراک بزارید تا همه بتونن کدتون رو بهبود بدن یا روی اون نظر بدن . این کار باعث میشه که بهتر یاد بگیرید و سریعتر برید جلو
افزایش قدرت تحلیل و حل مسئله:
پیشنهاد من مطالعه دروس جبر . جبر واقعا میتونه بهتون کمک کنه که مسائل و الگوریتم های زیادی رو ببینید و بتونین به ساده ترین روش اونا رو حل کنین
مسائل تکراری بزرگترها :
ورزش کنین ، با رفیق نا باب نگردید (:-D اینجور چیزا دیگه ) . اما واقعا برنامه نویسی که سلامت نداشته باشه (سلامت فکری و جسمی) به درد مصاحبه هم نمیخوره . یکی ممکنه ذاتا یک سلامتی رو محروم باشه . اون دست خودش نبوده . اما چیزی مثل دیسک کمر ،مشکلات ریه (به علت سیگار زیاد و این چیزا) ، مشکلات کبد (به علت این چیزا و اون چیزا) ، مسکلات عصبی ، بد دهنی و ... دست خودمونه . وقتی نتونیم سالم باشیم و به خودمون اهمیت نمیدیم ، پس به شرکت و پروژه شخص دیگری هم نمیتونیم اهمیت بدیم . تا نصفه شب کار کردن و چشم و سلامتی رو فدای پروژه مدیر عامل کردن ، اسمش چاپلوسیه . نه فداکاری . چون در کمال آرامش و خواب کافی ، یه اضافه حقوق میده که برای درمان هم کافی نیست . و همیشه منت سرتون میزاره .
اول هب خودتون سلامتی خودتون فکر کنین .
اینا نصیحت نبود . چیزایی بود که خودم بهشون بر خوردم و لازم دونستم که با جامعه ای که باهاشون زندگی میکنم اشتراک بزارم .
مطلبی دیگر از این انتشارات
رهبر VS رئیس
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختری که در سی سالگی تصمیم گرفت برنامه نویس شود!
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان یک مهندس نرم افزار- قسمت 12 – سالی که نکوست از تسویه حسابهایش پیداست