طراح خوب، طراح بد

مدتی بود من به این فکر می‌کردم که مرز بین طراح خوب و طراح بد چیست. به معنای دیگر چه چیزی این ۲ را از هم جدا میکند.

این پست نتیجه آن چیزی است که من فکر کردم:


درک کردن کاربران

یک طراح خوب وقتش را صرف مشکلات کاربران ولی یک طراح بد وقتش را صرف راه‌حل های خود می‌کند.

طراح خوب
طراح خوب


طراح بد
طراح بد




سوال پرسیدن

یک طراح خوب با هدف مشخص کردن مشکلات سوال میپرسه ولی یک طراح بد از جستجوی "چرا" میترسه.




روبه رو شدن با ایده‌های جدید

یک طراح خوب با چند ایده‌ی مختلف طراحی کار را پیش میبره ولی یک طراح بد اولین چیزی که به ذهنش میرسه را انتخاب میکنه و ادامه میده.




تمرکز طراح

یک طراح خوب تمرکز خودش را بر روی طراحی کاربرد پذیرترین طرح میگذاره ولی یک طراح بد فقط به فکر استفاده از آخرین ابزار است.




دریافت بازخورد

یک طراح خوب به دنبال نقد شدن است ولی یک طراح بد از نقد شدن فرار میکنه.




برنامه ریزی و توجه به زمان بندی

یک طراح خوب اعتقاد داره که «عدم برنامه ریزی یعنی برنامه ریزی برای شکست» ولی یک طراح بد اعتقاد داره که همینطوری بریم جلو ببینیم چی میشه.




پیشرفت دائم و پیوسته

یک طراح خوب با نظم و به صورت پیوسته کار میکنه ولی یک طراح بد هر وقت حالش رو داشت کار میکنه.




مالکیت

یک طراح خوب معتقد است تا وقتی که طراحی خود را با داده های واقعی کاربران تحلیل نکرده کارش تمام نشده ولی یک طراح بد معتقد است کارش همون لحظه ای که طرح را برای تیم فنی ارسال کرده تمام شده.




اشتباهات

یک طراح خوب از اشتباهاتش درس میگیره ولی یک طراح بد قبول نداره که اشتباه کرده.



شفافیت

یک طراح خوب به شکل صادقانه اطلاعات و ایده‌های خود را با دیگران به اشتراک میگذاره ولی یک طراح بد تمام اعتبارات را پیش خودش محفوظ نگه میداره.


اگر این مطلب را دوست داشتید لایک ? کنید.

منبع