تجربه کاربری یا رابط کاربری؟

یک رویکرد مهم بازاریابی این است که شما باید محصول را با “چرا” به مشتری بفروشید. به این معنی که کاربر چیزی را که شما می‌فروشید را نمی‌خرد، چیزی که آن‌ها را به خرید مشتاق می‌کند، دلیل نهفته پشت فروش محصول/خدمت است.

شما باید یک مؤلفه خاص و متمایزکننده نسبت به سایر رقبا داشته باشید! این رویداد در ۳ قسمت تقسیم‌بندی می‌شود که در قالب مثال تولید یک نرم‌افزار بیان می‌شود:

چرا؟ زیرا نرم‌افزار من یک نرم‌افزار هوشمند و خلاق و مؤثر است که مشتریان را خوشحال می‌کند.

چگونه؟ بر اساس معیارهای کاربرپسند طراحی‌شده و تجربه استفاده خوبی را باقی می‌گذارد.

چه چیز؟ تحقیق، طراحی‌ها، برنامه‌ریزی یا هر چیز دیگری

چگونه باید این هوشمندی و خلاقیت و مؤثر بودن را مستقیماً به مشتریان نمایش داد!؟ با استفاده از تجربه کاربری یا همان UX

UX چیست؟

تجربه کاربری، یکی از ۳ پایه اصلی سوددهی یک کسب‌وکار است (که این روزها در قالب کسب‌وکارهای اینترنتی شهرت یافته) که در کنار فروش و بازاریابی و فنّاوری مورداستفاده و امکان‌پذیری آن، باعث ایجاد درآمدزایی می‌شود.

چرا اپل توانست در بازار شلوغ گوشی‌های موبایل جا باز کند!؟ چون طرح اولین آیفون شامل یک صفحه بزرگ بود و تنها با ۱ دکمه! نه یک کیبورد ۲۰ دکمه‌ای و شلوغ!
چرا گوگل توانست در برابر یاهو موفق شود؟! چون به‌جای پیشنهاد دادن ۳۰ مؤلفه مختلف، به کاربران اجازه داد خودشان انتخاب کنند.

تفاوت UI و UX چیست؟

رابط کاربری یا همان UI، به معنی چیزی است که کاربر با آن درگیر است و آن را مشاهده می‌کند. اینکه محصول/سایت/نرم‌افزار شما چه شکلی است.

تجربه کاربری یا همان UX، کیفیت احساسات فردی است که با یک طراحی خاص روبرو شده و از آن استفاده کرده است. اینکه این طراحی باورپذیر بوده است یا خیر؟ چه احساسی به او دست داده؟ از شلوغی صفحات خسته شده یا در انتخاب کمکش کرده؟

طراحی یک تجربه کاربری شامل ۴ نکته مهم و حیاتی است:

     باید طراحی کرد، نه دکورسازی:

نباید فرم سازی و عملکرد در جدال با یکدیگر باشند! باید باهم متحد شوند و تجربه عالی ارائه دهند. به این معنی که نباید ارائه اطلاعات زیاد یا گرفتن زیاد آن استفاده از محصول/سایت را سخت کند. به‌عنوان‌مثال، فکر می‌کنم هرکسی می‌تواند از یک تنظیم‌کننده فن‌کوئل استفاده کند، دست است؟ تنها درجه دما را می‌چرخانید و دستگاه روشن می‌شود.

به گفته استیو جابز، طراحی فقط ظاهر نیست، عضو اصلی طراحی، نحوه عملکرد است.

     بلوغ محصول شما در کدام مرحله است؟

کاربر چقدر در استفاده از ابزار شما راحت است؟ درواقع باید پرسید، محصول شما در کدام مرحله است؟

نیازمند بررسی دقیق در هر بار استفاده است

هدفمند طراحی‌شده است و قابلیت استفاده دارد

می‌توان راحت از آن استفاده کرد

خیل آسان است، دقیقاً همان‌طور که من انتظار دارم

استفاده از آن لذت‌بخش است و ارزش دارد به دوستم آن را معرفی کنم

انگار برای من طراحی‌شده، استفاده همیشگی از آن برای من مهم است

غالباً کسب‌وکارها در مرحله ۴ متوقف می‌شوند، زیرا ورود به مراحل بعدی بسیار سخت و وقت‌گیر است.

وب‌سایت‌هایی که استفاده از آن‌ها سخت است، مشتری‌ها را خسته می‌کنند، درآمدشان را از دست می‌دهند و برندشان را تخریب می‌کنند.

     حل مشکل با UX:

کاربران شما چه می‌خواهند؟ آیا آن‌ها با وب‌سایت شما مشکلی دارند؟! خب آن را در ۳ مرحله حل کنید:

کاربر نمی‌تواند در سایت، خوب جابجا شود و گیج شده است:

با طراحی محتوا کاربر را به چیزی که می‌خواهد برسانیم.

مطمئن شویم که طراحی مرحله‌به‌مرحله بودن و قابل کلیک بودن را برساند.

بهترین ابزار را برای ایجاد این نوار هدایت‌کننده را بیابیم و تأثیر آن در تبلت و موبایل را بررسی کنیم.

طراحی زمانی کامل شده که مشکل کامل حل شود، نه اینکه فقط مشکل کمتر شده!

     معماری کلی چگونه باشد؟!

چه کسی بهره‌بردار از این سایت/محصول است!؟ او هم حتماً باید در فرایند طراحی شرکت داشته باشد! مگر ممکن است ذهنیت پشت کسب‌وکار یا محصولی نباشد ولی آن را طراحی کرد؟

پس ابتدا باید همه طراحان اولیه، اهداف ساخت و تولید را تشریح کنند، سپس کار شروع شود. تا پیش‌ازاین حتی یک خط هم کد نویسی نکنید.

یک عکس شاید منعکس‌کننده هزاران کلمه باشد، مطمئناً یک ظاهر عالی، منعکس‌کننده هزاران عکس است.

بر اساس مقاله ای از وب سایت منصور کیارش