محتوای راهرو توسط گروهی از نویسندگان و مترجمان متخصص در نویسش تولید میشود.
من با خودم حرف میزنم؛ تو چطور؟
شاید 25 سال پیش دیدن کسی که در خیابان با خودش صحبت میکرد برای ما ترسناک و عجیب به نظر میرسید و حتی باعث میشد مسیر خودمان را عوض کنیم. اما امروزه اصلا عجیب نیست و این کار را به حرف زدن با تلفن همراه تفسیر میکنیم.
افراد زیادی در این دوره با خود حرف میزنند، چه در ماشین، چه در حال حرکت و چه در حال انجام کار، و این حالت بیشتر زمانی رخ میدهد که شخص تصور میکند دیگران توجهی به او ندارند. یک کلمه سرخ پوستی به نام راواداوا برای توضیح این حالت وجود دارد که یعنی شخص از انجام آن کار در حضور دیگران احساس شرم و خجالت میکند.
کودکان و نیز بزرگسالان که به شدت درگیر یادگیری مداوم و سخت هستند اکثرا گفتگوهای درونی خود را به صورت ناخودآگاه به زبان میآورند. تئوریهای فعلی، این حالت را گامی مهم در نحوه یادگیری چگونگی داشتن یک گفتگوی سازنده با خود تلقی میکنند – تمرین کلمات، معانی و ساختارها.
با گذشت زمان یاد میگیریم که این گفتگوها را در خارج خاموش کنیم اما همچنان در درونمان ادامه دارند.
چارلز فرنیهیو، استاد دانشگاه دورهام، معتقد است گفتگوهای درونی به دو شکل انجام میشوند – به صورت مونولوگ و دیالوگ – و شخص از بخشهای متفاوتی از مغز خود استفاده میکند.
تفاوت بین مونولوگ و دیالوگ این است که دیالوگ به تولید دو دیدگاه مختلف می پردازد.
تحقیق فرنیهیو چهار کیفیت اساسی را در گفتگوهای درونی پیدا کرده است:
- تمایل به دیالوگ در مقابل مونولوگ – حتی زمانی که به خود میگوییم «امروز دفترم را تمیز میکنم»، انگار که یک بخش دیگر به ما میگوید «تو امروز دفترت را تمیز میکنی».
- معمولا مختصر و ساده است، بخصوص به عنوان یک یادآوری، مثلا «سطل زباله» به جای «من باید یادم باشد که زباله رو بیرون ببرم».
- شامل صدای افراد مختلف است.
- در تشویق یا ارزیابی ما نقش دارد (مربیان همیشه شاگردان را تشویق میکنند که به چنین