«کتاب پختستان»

تا حالا شده وسط این زندگی روزمره‌ای که دارید، به زندگی تو جهان‌های دیگه فکرکنید؟ اگه جوابتون مثبته، باید بگم شما یه آدم کاملا نرمال هستید؛ چون از همون قدیما، آدما از روی حس کنجکاوی، از راههای مختلف، دنبال این بودن که جهان‌های دیگه رو به تصویر بکشن، مشهورترین‌شون هم همین کتاب سفرهای گالیور، یا فیلم Dark Tower و...


اما داستانی که من می‌خوام براتون بگم، داستان یه دنیای خیلی متفاوته. همه‌ی ما تو جهان مشابهی زندگی می‌کنیم، اما موجوداتی هم هستن که دنیاشون جزئی از دنیای ماست. اونا تو "پختستان" زندگی می‌کنن، جایی که ارتفاع هیــــــچ معنایی نداره و همه‌چی تخته، مثل یه صفحه کاغذ با طول و عرض بینهایت...!

تا حالا به مثلثا، مربعا و دایره‌هایی که بچه‌ها تو نقاشیاشون می‌کشن دقت کردین؟ حالا تصور کنین همینا، آزادانه رو صفحه کاغذ در رفت‌وآمد باشن، اینا همون اهالی دیار پختستانن! شکل های ساده‌ی هندسی با زندگی‌های به مراتب ساده‌تر، اما این اون چیزیه که ما از اونا می‌بینیم و خودشون زاویه دید متفاوتی نسبت به اطرافشون دارن؛ اونا همه‌چیو فقط یه سری خط می‌بینن. بذارین اینجوری بگم: ما وقتی از روبه‌رو به یه سکه نگاه کنیم یه دایره می‌بینیم، اما اگه کم کم جهت دیدمون رو ۹۰ درجه تغییر بدیم، فقط یه خط جلوی چشمامونه؛ حالا، به پختستان خوش اومدید!

تو این جهان اگه همه، اشکال هندسی باشن، زن‌ها خط هستن؛ یعنی پایین‌ترین طبقه اجتماع! دایره‌ها و اونایی که تعداد ضلع‌هاشون قابل شمارش نیست هم، مرفهین بی‌درد جامعه و در واقع، کاهنان پختستان به شمار میرن و اداره سرزمین رو به دست گرفتن.

فکرکنین دارین تو خیابونای پختستان قدم می‌زنین که یهو بارون می‌گیره؛ اما نه مثل اینجا، تو اون سرزمین بارون از شمال به جنوب می‌باره!! درست شنیدین؛ از شمال به جنوب! قبلا هم گفتم، اونا هیچ درکی از ارتفاع ندارن، و خب اصلا نمی‌دونن بالا یعنی چی، به خاطر همین اگه جهت‌های جغرافیایی رو تو پختستان گم‌کردین، باید صبر کنین بارون بیاد!

توی پختستان خونه‌ها پنجره ندارن، چون نور داخل و خارج خونه‌ها به یه اندازه تابیده میشه؛ اما خودشون از منشاء این نور بی‌خبرن، پس کی خبر داره؟ شاید ما:)

ادوین ابوت ابوت، الهی‌دان و دانشمند قرن ۱۹ نویسنده‌ی کتاب پختستانه (Flatland). ابوت، دوران زندگیش رو توی انگلستانِ زمان ویکتوریا گذرونده، دوره‌ای که انگلستان پر بوده از نابرابری‌ها و ناعدالتی‌ها؛ در همین دوره، ابوت، با نوشتن پختستان، انتقادهای نیش‌دارش رو روانه فرهنگ و جامعه می‌کنه.

برتری مردها و نابرابری جنسیتی، یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی اون دوره بوده؛ زن‌ها در جامعه نادیده گرفته می‌شدن، از آموزش محروم بودن و جامعه از کتاب خوندن اونا هراس داشت، چرا؟ چون می‌ترسید به فکر گرفتن حقشون بیفتن! پختستان، بازتابِ هجو آمیزِ مشکلات جهان ماست. این کتاب، می‌خواد بهمون بفهمونه ما آدما، تو قفس علم محدود و ذهن‌های بسته‌مون اسیر شدیم. ما آدمایی هستیم که منطقمون، خیلی اوقات مانع منطقی‌بودنمون شده؛ شاید حافظ هم منظورش همین بوده که گفته: «تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز!»

یکی از اهالی پختستان، یه مربع دانشمند و روشنفکره، جسور و جستجوگر؛ درست برخلاف فضای خواب آلودِ جامعه‌اش، جایی که تاوان فکرکردن، یا زندانه، یا تیمارستان! اما قصّه از جایی شروع‌ میشه که این مربع، هم‌صحبت یه کره از سرزمین حجمستان میشه...