ارزش در نگاه مشتری؛ چگونه استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، سودآوری را متحول می‌کند؟

استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش (Value-Based Pricing Strategy)

منبع تصویر: Linkedin- Onur Turan
منبع تصویر: Linkedin- Onur Turan


در چشم‌انداز پویای کسب‌وکار امروز، تعیین قیمت مناسب برای محصولات و خدمات دیگر صرفاً تابعی از هزینه‌های تولید نیست. در حالی که استراتژی قیمت‌گذاری افزون بر هزینه (Cost-Plus Pricing) رویکردی ساده و قابل اتکا برای پوشش هزینه‌ها و تضمین حاشیه سود مشخص ارائه می‌دهد، اما اغلب از مهم‌ترین عامل موفقیت در بازار، یعنی درک ارزش محصول از نگاه مشتری، غافل می‌ماند (Kotler & Keller, 2020). در مقابل، استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش (Value-Based Pricing)، با تمرکز بر حداکثر مبلغی که مشتری حاضر به پرداخت برای ارزش درک شده محصول یا خدمت است، رویکردی کاملاً مشتری‌محور را در پیش می‌گیرد (Nagle et al., 2017). این استراتژی، به‌ویژه برای محصولات و خدمات متمایز که ویژگی‌ها یا منافع منحصربه‌فردی ارائه می‌دهند، پتانسیل افزایش قابل توجه سودآوری و تقویت جایگاه رقابتی شرکت را دارد (Simon-Kucher, n.d.). هدف این سند، بررسی عمیق استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، انواع آن، مراحل پیاده‌سازی، مزایا و معایب، و کاربردهای آن در دنیای واقعی کسب‌وکار است.

استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش چیست؟

استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش یک رویکرد استراتژیک برای تعیین قیمت محصولات یا خدمات است که اساس آن، ارزش درک شده آن محصول یا خدمت توسط مشتریان است، نه صرفاً هزینه‌های تولید یا قیمت‌های رقبا (Wall Street Prep, n.d.). ایده اصلی پشت این استراتژی این است که قیمت یک کالا یا خدمت باید بازتاب‌دهنده منافع، مزایا و ارزش ضمنی باشد که مشتری با خرید آن به دست می‌آورد (Wall Street Prep, n.d.). به عبارت دیگر، این استراتژی بر این مبنا استوار است که مشتری حاضر است تا سقف ارزشی که از محصول یا خدمت دریافت می‌کند، برای آن هزینه کند. موفقیت در این رویکرد به توانایی شرکت در درک دقیق و کمی‌سازی ارزشی که برای بخش‌های مختلف مشتریان خود ایجاد می‌کند، بستگی دارد (Netsuite, n.d.).

بر خلاف قیمت‌گذاری مبتنی بر هزینه که از درون شرکت (هزینه‌ها) آغاز می‌شود، و قیمت‌گذاری مبتنی بر رقابت که به محیط بیرونی (قیمت رقبا) نگاه می‌کند، قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، تمرکز اصلی خود را بر مشتری و درک او از ارزش قرار می‌دهد (Pricefx, n.d.). فرمول ضمنی در این روش بیشتر به شکل "ارزش درک شده توسط مشتری = منافع حاصل از محصول - هزینه‌های مرتبط با محصول" است، که قیمت نهایی درصدی از این ارزش درک شده را به خود اختصاص می‌دهد.

corporatefinanceinstitute:منبع تصویر
corporatefinanceinstitute:منبع تصویر


انواع استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش

استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش را می‌توان به طور کلی در دو دسته اصلی قرار داد که هر یک رویکرد متفاوتی به مفهوم "ارزش" از دیدگاه مشتری دارند:

  • قیمت‌گذاری ارزش خوب (Good-Value Pricing): این نوع از قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، بر ارائه ترکیبی مناسب از کیفیت و خدمات با قیمتی منصفانه و قابل دسترس برای مشتریان تمرکز دارد (Zuora, n.d.). هدف اصلی در این رویکرد، جذب مشتریانی است که به قیمت حساس هستند اما همچنان به دنبال دریافت ارزش قابل قبول در قبال پولی که می‌پردازند، می‌باشند (Zuora, n.d.). این استراتژی معمولاً شامل ارائه محصولات یا خدماتی است که کیفیت مناسبی دارند اما با ساده‌سازی ویژگی‌ها یا فرآیندها، هزینه تولید آن‌ها پایین نگه داشته می‌شود تا قیمت نهایی نیز رقابتی باشد.
  • قیمت‌گذاری ارزش افزوده (Value-Added Pricing): در این رویکرد، شرکت‌ها با افزودن ویژگی‌ها، خدمات جانبی، بهبود کیفیت، یا ایجاد تجربه مشتری برتر، ارزش کلی محصول یا خدمت را از دیدگاه مشتری افزایش می‌دهند تا بتوانند قیمت‌های بالاتری را تعیین کنند (Zuora, n.d.). تمرکز این استراتژی بر ایجاد تمایز معنادار نسبت به رقبا و برجسته کردن منافعی است که این ارزش افزوده برای مشتری به همراه دارد (Zuora, n.d.). این روش برای شرکت‌هایی که قادر به ارائه نوآوری یا کیفیت برتر هستند و مشتریان نیز حاضر به پرداخت هزینه اضافی برای این مزایا می‌باشند، مناسب است.

در این استراتژی، بیشتر شاهد به‌کارگیری مدل‌های قیمت‌گذاری هستیم که شفافیت و سادگی در آن‌ها اهمیت دارد. اگرچه مانند قیمت‌گذاری افزون بر هزینه مدل‌های مشخصی با نام‌های خاص زیرمجموعه آن تعریف نمی‌شود، اما می‌توان مدل‌هایی مانند موارد زیر را به کار گرفت:

  • قیمت‌گذاری پریمیوم (Premium Pricing): تعیین قیمت بالا برای محصولات یا خدماتی که به دلیل کیفیت برتر، ویژگی‌های منحصربه‌فرد، یا اعتبار برند، ارزش درک شده بالایی نزد مشتریان دارند (BillingPlatform, n.d.).
  • قیمت‌گذاری بر اساس ویژگی (Feature-Based Pricing): تعیین قیمت پلکانی یا ماژولار بر اساس ویژگی‌ها و قابلیت‌های مختلف محصول یا خدمت، که به مشتریان اجازه می‌دهد تنها برای ارزشی که نیاز دارند هزینه کنند (Pragmatic Institute, n.d.).
  • قیمت‌گذاری مبتنی بر عملکرد (Performance-Based Pricing): تعیین قیمت بر اساس عملکرد یا نتایجی که محصول یا خدمت برای مشتری ایجاد می‌کند (مثلاً میزان صرفه‌جویی در هزینه یا افزایش درآمد). این مدل بیشتر در بازارهای B2B کاربرد دارد.
  • قیمت‌گذاری اشتراکی (Subscription Pricing): ارائه دسترسی به محصول یا خدمت در ازای پرداخت‌های منظم، که ارزش مستمر و دسترسی به به‌روزرسانی‌ها یا خدمات حمایتی را برای مشتری فراهم می‌کند (Pragmatic Institute, n.d.).


مراحل اجرای استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش

پیاده‌سازی موفقیت‌آمیز استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش نیازمند رویکردی سیستماتیک و تمرکز بر مشتری است. مراحل عملیاتی این استراتژی عبارتند از:

1. تحقیق جامع بازار و درک عمیق مشتری:

    • بخش‌بندی بازار: شناسایی و تقسیم بازار هدف به بخش‌های مجزا بر اساس نیازها، ویژگی‌های جمعیت‌شناختی، رفتارهای خرید و مهم‌تر از همه، درک و ارزش‌گذاری آن‌ها نسبت به محصول یا خدمت (Netsuite, n.d.; Togai, n.d.).
    • تحقیق در مورد درک ارزش: انجام تحقیقات کیفی (مانند مصاحبه عمیق و گروه‌های کانونی) و کمی (مانند نظرسنجی‌ها و تحلیل داده‌های رفتاری) برای درک اینکه مشتریان چه منافعی را از محصول شما دریافت می‌کنند، چه مشکلاتی را حل می‌کند، و چه مقدار برای این منافع ارزش قائل هستند (Pricefx, n.d.; Qualtrics, n.d.). تکنیک‌هایی مانند تحلیل پیوسته‌ای (Conjoint Analysis) می‌تواند برای سنجش اهمیت نسبی ویژگی‌های مختلف محصول از دیدگاه مشتری استفاده شود (Simon-Kucher, n.d.; Qualtrics, n.d.).
    • تحلیل رقبا: شناسایی جایگزین‌های بعدی که مشتریان می‌توانند استفاده کنند (اعم از محصولات رقبا یا راهکارهای داخلی خودشان) و درک نحوه قیمت‌گذاری، ویژگی‌ها و ارزش پیشنهادی آن‌ها (Pricefx, n.d.; Qualtrics, n.d.).

2. تعریف و کمی‌سازی ارزش پیشنهادی (Value Proposition):

    • شناسایی منافع کلیدی: مشخص کردن واضح منافع ملموس (مانند صرفه‌جویی در زمان، کاهش هزینه، افزایش بازدهی) و منافع غیرملموس (مانند اعتبار، راحتی، آرامش خاطر) که محصول یا خدمت شما برای هر بخش از مشتریان فراهم می‌کند (Salesforce, n.d.).
    • کمی‌سازی ارزش (در صورت امکان): تلاش برای اختصاص یک ارزش پولی به منافع کلیدی از دیدگاه مشتری. این می‌تواند شامل محاسبه بازگشت سرمایه (ROI) برای مشتریان تجاری یا ارزش زمان صرفه‌جویی شده برای مشتریان فردی باشد (Qualtrics, n.d.).
    • تعریف ارزش تمایز: مشخص کردن اینکه محصول شما چگونه از جایگزین‌های بعدی بهتر است و این تمایز چه ارزشی برای مشتری ایجاد می‌کند (Netsuite, n.d.; Intelligence Node, n.d.).

3. توسعه مدل قیمت‌گذاری و تعیین قیمت:

    • تطبیق قیمت با ارزش درک‌شده: با استفاده از اطلاعات جمع‌آوری شده در مراحل قبل، مدل قیمت‌گذاری مناسب را انتخاب کرده و قیمت‌هایی را تعیین کنید که بخشی از ارزش درک شده توسط هر بخش از مشتریان را به خود اختصاص دهد (Priceagent, n.d.). قیمت باید بین کف هزینه تولید و سقف تمایل به پرداخت مشتری قرار گیرد (Wall Street Prep, n.d.).
    • ایجاد ساختار قیمت‌گذاری: طراحی ساختارهای قیمت‌گذاری مانند قیمت‌گذاری پلکانی، قیمت‌گذاری مبتنی بر کاربر، یا قیمت‌گذاری مبتنی بر مصرف که با نحوه دریافت ارزش توسط مشتری همسو باشد (Priceagent, n.d.; Pragmatic Institute, n.d.; Salesforce, n.d.).

4. ارتباط و انتقال ارزش به مشتریان:

    • تدوین پیام‌های ارزشی روشن: ایجاد پیام‌های بازاریابی و فروش که به طور مؤثر منافع و ارزشی را که مشتری در ازای پرداخت قیمت دریافت می‌کند، برجسته کند (Priceagent, n.d.; BillingPlatform, n.d.).
    • آموزش تیم‌های فروش و بازاریابی: اطمینان حاصل کردن از اینکه تیم‌های فروش و بازاریابی کاملاً با ارزش پیشنهادی محصول و نحوه ارتباط آن به مشتریان آشنا هستند و می‌توانند قیمت را بر اساس ارزش توجیه کنند (Priceagent, n.d.).

5. پیاده‌سازی، پایش و بهینه‌سازی مداوم:

    • اجرای مدل قیمت‌گذاری جدید: معرفی قیمت‌های جدید، در صورت لزوم به صورت آزمایشی در بخش کوچکی از بازار یا به تدریج برای بخش‌های مختلف (Togai, n.d.; Priceagent, n.d.).
    • پایش عملکرد قیمت: پیگیری مداوم معیارهایی مانند حجم فروش، سودآوری، بازخورد مشتریان و واکنش رقبا نسبت به قیمت‌های جدید (Priceagent, n.d.).
    • تنظیم و بهینه‌سازی قیمت: با توجه به داده‌های پایش و تغییرات در بازار و درک مشتری، قیمت‌ها و ساختارهای قیمت‌گذاری را به طور منظم بازبینی و تنظیم کنید (Priceagent, n.d.; Simon-Kucher, n.d.).


مزایای استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش

استفاده از استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش می‌تواند مزایای قابل توجهی برای شرکت‌ها به همراه داشته باشد:

  • افزایش حاشیه سود: با همسو کردن قیمت با حداکثر تمایل مشتری به پرداخت بر اساس ارزش درک شده، شرکت‌ها می‌توانند قیمت‌های بالاتری را تعیین کنند که منجر به افزایش قابل توجه حاشیه سود در مقایسه با قیمت‌گذاری مبتنی بر هزینه یا رقابت می‌شود (Simon-Kucher, n.d.; Price2Spy, n.d.; Intelligence Node, n.d.). مطالعات نشان می‌دهند که یک بهبود یک درصدی در قیمت میانگین می‌تواند تا 8.7 درصد افزایش در سود عملیاتی ایجاد کند (DiVA portal, 2011).
  • تقویت وفاداری مشتری: وقتی مشتریان احساس می‌کنند که قیمت پرداختی آن‌ها مستقیماً با ارزشی که دریافت می‌کنند متناسب است، رضایت آن‌ها افزایش یافته و این امر منجر به ایجاد و تقویت وفاداری بلندمدت می‌شود (Togai, n.d.; BillingPlatform, n.d.; Intelligence Node, n.d.). مشتریان وفادار کمتر به سمت رقبا جذب می‌شوند و احتمال خرید مجدد و معرفی محصول به دیگران در آن‌ها بیشتر است (Togai, n.d.).
  • بهبود جایگاه برند: قیمت‌گذاری بر اساس ارزش به شرکت‌ها کمک می‌کند تا خود را به عنوان ارائه‌دهنده محصولات و خدماتی با کیفیت بالا و ارزشمند در ذهن مشتریان و بازار معرفی کنند. این استراتژی تصویر برند را ارتقا داده و اعتبار آن را افزایش می‌دهد (Togai, n.d.; BillingPlatform, n.d.; Intelligence Node, n.d.).
  • تمرکز استراتژیک بر مشتری: پیاده‌سازی این استراتژی نیازمند درک عمیق نیازها و خواسته‌های مشتریان است. این تمرکز بر مشتری، شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا محصولات و خدماتی را توسعه دهند که واقعاً نیازهای بازار هدف را برآورده می‌سازند، که این خود به افزایش فروش و رضایت مشتری منجر می‌شود (Togai, n.d.; Price2Spy, n.d.).
  • انعطاف‌پذیری در قیمت‌گذاری: این استراتژی امکان تنظیم قیمت‌ها را برای بخش‌های مختلف مشتریان بر اساس درک ارزش متفاوت آن‌ها فراهم می‌کند، که این امر می‌تواند به پوشش بازارهای بزرگ‌تر و افزایش درآمد کلی کمک کند (BillingPlatform, n.d.; Priceagent, n.d.).


معایب استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش

با وجود مزایای فراوان، استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش نیز چالش‌ها و معایب خاص خود را دارد:

  • پیچیدگی و هزینه پیاده‌سازی: تعیین دقیق ارزش درک شده توسط مشتریان فرآیندی پیچیده، زمان‌بر و پرهزینه است. این امر نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجه در تحقیقات بازار، ابزارها و تحلیل داده‌ها است (Togai, n.d.; Annette & Co., n.d.; Recharge Payments, n.d.).
  • دشواری در کمی‌سازی ارزش: کمی‌سازی ارزش، به‌ویژه برای خدمات یا محصولات با منافع ناملموس یا عاطفی، می‌تواند بسیار دشوار باشد. تعیین یک رقم دقیق برای ارزشی مانند "آرامش خاطر" یا "اعتبار" نیازمند روش‌های تحقیق پیچیده و گاهی ذهنی است (Annette & Co., n.d.).
  • وابستگی به درک مشتری: موفقیت این استراتژی کاملاً به درک و پذیرش ارزش پیشنهادی توسط مشتری بستگی دارد. اگر شرکت نتواند ارزش محصول خود را به طور مؤثر به مشتری منتقل کند، یا اگر درک مشتری از ارزش پایین باشد، قیمت‌گذاری بالا با شکست مواجه خواهد شد (Pragmatic Institute, n.d.; Intelligence Node, n.d.).
  • نوسان‌پذیری درک ارزش: درک ارزش مشتری ثابت نیست و می‌تواند تحت تأثیر عواملی مانند تغییرات اقتصادی، ورود رقبا، نوآوری‌های جدید یا تغییر ترجیحات مشتریان، نوسان داشته باشد (Togai, n.d.; Annette & Co., n.d.). این امر نیازمند پایش و تنظیم مداوم است.
  • چالش در بازارهای کالایی: در بازارهایی که محصولات تمایز کمی دارند و به عنوان کالا (commodity) شناخته می‌شوند، متقاعد کردن مشتریان به پرداخت قیمت بالاتر بر اساس ارزش دشوار است، زیرا تمرکز اصلی مشتریان در این بازارها بر قیمت پایین‌تر است (Investopedia, n.d.; Annette & Co., n.d.).


کاربرد استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش در کسب‌وکارها

استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش به‌ویژه در شرایط و برای انواع خاصی از کسب‌وکارها مؤثر است:

  • محصولات و خدمات نوآورانه و متمایز: شرکت‌هایی که محصولاتی با ویژگی‌های منحصربه‌فرد، عملکرد برتر یا فناوری‌های جدید ارائه می‌دهند که منافع قابل توجهی برای مشتری ایجاد می‌کنند (Investopedia, n.d.; Salesforce, n.d.).
  • برندهای قوی و لوکس: کسب‌وکارهایی که اعتبار برند، انحصار، و تجربه مشتری نقش مهمی در تصمیم‌گیری خرید مشتریان آن‌ها دارد (Zuora, n.d.; BillingPlatform, n.d.; Intelligence Node, n.d.).
  • صنایع با هزینه‌های متغیر پایین (مانند نرم‌افزار): در صنایعی مانند نرم‌افزار به عنوان خدمت (SaaS)، هزینه ارائه خدمات به مشتریان اضافی ممکن است نسبتاً پایین باشد، در حالی که ارزشی که نرم‌افزار برای کسب‌وکار مشتری ایجاد می‌کند (مانند بهبود کارایی یا افزایش فروش) بسیار بالاست. این امکان تعیین قیمت بر اساس ارزش و دستیابی به حاشیه سود بالا را فراهم می‌کند (Togai, n.d.; BillingPlatform, n.d.; Salesforce, n.d.).
  • خدمات حرفه‌ای و مشاوره‌ای: در این حوزه، ارزش مستقیماً با نتایج و منافعی که برای مشتری ایجاد می‌شود مرتبط است، مانند افزایش سودآوری، کاهش ریسک، یا حل یک مشکل پیچیده (Togai, n.d.; Salesforce, n.d.).
  • بازارهایی با حساسیت پایین به قیمت: در برخی بازارها، مشتریان به دلیل نیاز شدید به محصول یا خدمت، یا به دلیل اینکه هزینه محصول بخش کوچکی از هزینه‌های کلی آن‌ها را تشکیل می‌دهد، حساسیت کمتری به قیمت دارند.


جمع‌بندی

استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش یک پارادایم مهم در قیمت‌گذاری نوین است که نقطه تمرکز را از هزینه‌های داخلی یا قیمت رقبا به سمت ارزش درک شده توسط مشتری تغییر می‌دهد. این استراتژی، اگرچه نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجه در تحقیق و تحلیل بازار است و اجرای آن می‌تواند پیچیده باشد، اما پتانسیل بالایی برای افزایش سودآوری، تقویت وفاداری مشتری و بهبود جایگاه برند در بازار فراهم می‌کند. انواع قیمت‌گذاری ارزش خوب و ارزش افزوده، رویکردهای متفاوتی برای ارائه و تسخیر ارزش از دیدگاه مشتری ارائه می‌دهند. مراحل عملیاتی شامل درک عمیق مشتری، کمی‌سازی ارزش، توسعه مدل قیمت‌گذاری، ارتباط مؤثر ارزش و پایش مداوم است. در نهایت، انتخاب و پیاده‌سازی صحیح استراتژی قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، نیازمند تعهد به درک مشتری و آمادگی برای سرمایه‌گذاری در فرآیندهای تحقیق و تحلیل بازار است تا بتوان ارزش واقعی محصولات و خدمات را در چشم کسانی که در نهایت برای آن هزینه می‌کنند، به حداکثر رساند.



اگر به تحقیقات بازار حوزه اقتصاد دیجیتال علاقه‌مندید، کانال‌های ارتباطی رستاک را دنبال کنید!



منابع