آبرو و اعتبار استارتاپ‌تان را دست شاخ‌وشوخ‌ها نسپارید

تبلیغات استارت‌آپ‌ها در شبکه‌های مجازی کم‌کم در حال تبدیل‌شدن به یک چالش جدی و هویتی برای کلیت اکوسیستم استارت‌آپی است. استارت‌آپ‌های ریز و درشت برای بهتر دیده‌شدن محصول و یا خدمات خود تقلای عجیبی می‌کنند. بسیاری از استارت‌آپ‌ها به این نتیجه نادرست رسیده‌اند که رسیدن به مخاطب و کاربر از هر راهی، باید هدف اول و آخر بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی باشد. اقبال مردم به این شبکه‌ها هم باعث شده تا در این راه و هدف، راسخ‌تر شوند.

در این میان یکی از گزینه‌های مهم استارت‌آپ‌ها برای تسلط بر شبکه‌های اجتماعی و مطرح‌کردن برند، محصولات یا خدماتشان، کمک گرفتن از صفحات و اکانت‌هایی است که فالوئر زیادی دارند و صاحبان آنها این روزها سلبریتی و اینفلوئنسر نامیده می‌شوند؛ یعنی چهره‌های تاثیرگذاری که برنده و بازنده بودن برندها و استارت‌آپ‌ها افتاده دست آنها!

می‌دانم که پا به یک وادی پرحاشیه و البته خطرناک گذاشته‌ام. می‌دانم که این روزها اینفلوئنسرمارکتینگ بخشی از بودجه و استراتژی بسیاری از صاحبان استارت‌آپ‌ها را به خود معطوف کرده، می‌دانم که برخی از این اینفلوئنسرها و طرفدارانشان به هیچ‌کس و هیچ‌چیز رحم ندارند و با یک پست یا همان فرمان آتش ممکن است بریزند بر سر آدم و بی‌هیچ ملاحظه و خط قرمز و اصول اخلاقی‌ای، چنین نقدهایی را با ادبیاتی ویران‌کننده پاسخ دهند. اما حرف من و نقد من به این فضا، اتفاقا همین نداشتن خط قرمز و اصول و چارچوب‌های اخلاقی در «بیزینسی» است که این چهره‌ها به راه انداخته‌اند؛ همان فضایی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته و استارت‌آپ‌ها به اشتباه فکر می‌کنند باید با کمک آن به کسب‌وکار خود رونق دهند.

بگذارید با یک مثال بروم سر اصل مطلب. وقتی استارت‌آپی به یک آدمی که حتی اسم و فامیل واقعی‌اش در صفحه مجازی‌اش درج نشده چند میلیون تومان پول می‌دهد تا با یک استوری زیرآب رقیب آنها را بزند و با گواه گرفتن پیام‌هایی که از دایرکت گرفته، کیفیت خدمات رقیب آنها را زیر سوال ببرد، این سوال پیش می‌آید که ما در حال استفاده از کدام شیوه مارکتینگ هستیم؟ ما از کدام اعتبار خرج کرده‌ایم؟ اعتبار برندمان را دست چه کسی داده‌ایم؟ گیرم که رقیب هم متضرر شد و بخشی از مشتری‌هایش به اعتبار این استوری به سبد کسب‌وکار ما آمد، آیا فکر کرده‌اید که همین به اصطلاح اینفلوئنسر با گرفتن یک میلیون تومان بیشتر، ممکن است غیراخلاقی‌ترین استوری‌ها را علیه برند خود شما هم بگذارد؟

آیا اصلا به این فکر کرده‌اید که چارچوب‌های اخلاقی و استانداردهای استوری‌گذاشتن این عزیزان چیست؟ اصلا از اصول کسب‌وکار و اخلاق حرفه‌ای چیزی می‌دانند؟ آیا مشتری‌گرفتن با کمک اعتبار یک چهره اینستاگرامی که فالوئرهایش را با استوری گذاشتن از دماغ و لباس و گربه و گلدان و استیکرهای رنگی روی میز آرایشش کسب کرده، یک تمهید بلندمدت و اصولی است؟ آیا اجازه دادن به آنها که چهار خط درست نمی‌توانند درباره محصول شما بنویسند، برای کوبیدن رقیب کسب‌و‌کاری‌تان را یک روش هوشمندانه می‌دانید؟

اگر استفاده از چهره‌های مشهور ورزشی یا هنری بخشی از راهکارهای بازاریابی برندهای معتبر دنیا شده، نباید فراموش کرد که آن چهره‌ها، دلیل اعتبارشان، سابقه حرفه‌ای و شخصی‌شان، نوع قراردادهای تبلیغاتی‌شان و حتی هویت هوادارانشان مشخص است. تفاوت زیادی دارد با کسی که ممکن است یک پست بعد از آگهی استارت‌آپ شما یک عکسی از خودش بگذارد که هم با عرف و هم با قوانین جامعه صددرصد در تضاد باشد. واقعا چند مشتری بیشتر و چند لایک اضافه‌تر، ارزش این را دارد که همه اعتبار یک استارت‌آپ را که در سخنرانی‌ها و پنل‌ها و پرزنتیشن‌های‌مان بر «خلق ارزش» به عنوان مهم‌ترین ویژگی آن تاکید داریم، بسپاریم دست یک جوانک نابالغ و ناپخته که برای لایک و فالوئر گرفتن حاضر است هر مرز و استاندارد و عرفی را رد کند، که از قضا دیده‌ایم چطور هم رد کرده‌اند!

آش آنقدر شور شده که این سلبریتی‌های خودساخته صبح که از خواب پا می‌شوند، ویارشان را با یک سلفی از خودشان و یا یک عکس رنگی‌رنگی از گربه یا گلدان‌شان به اینستاگرام مخابره می‌کنند و چند ساعت بعد یکی از استارت‌آپ‌های خوشنام و معتبر درخواست آنها را اجابت می‌کند! ناهارشان را می‌فرستد خدمت آنها یا تعمیرات ساختمان‌شان را برعهده می‌گیرد یا ماساژور می‌فرستد خستگی آنها را در کند! بدتر و فاجعه‌بارتر اینکه شنیده شده برخی از استارت‌آپ‌ها آنها را بدون هیچ عنوان شغلی مشخصی، استخدام می‌کنند! بخشی از رشد و تعالی هر جامعه‌ای (و در مقیاس کوچک‌تر هر اکوسیستم اقتصادی) با الگوهایی که برای خودش می‌سازد، محقق می‌شود. وقت آن رسیده در الگوسازی‌هایی که می‌کنیم، در میدان و فرصتی که به آدم‌های نااهل و ناشناخته می‌دهیم که باد کنند و بزرگ شوند، تامل کنیم و فراموش نکنیم تف سربالا انداختن، آخر و عاقبت خوشایندی ندارد.

پی‌نوشت 1: می‌دانید چرا عکس را دستکاری کرده‌ام؟ چون فکر می‌کنم گذاشتنهر عکسی در این پست ممکن است با اصول،و استانداردهای ویرگول جور نباشد، اصول و استانداردهایی که بخشی از آن‌ها از عرف جامعه، برخی از قوانین و برخی از اخلاق جمعی می‌آیند، بنابراین اگر بی‌ضابطه و ناپخته هر عکسی بخواهم بگذارم ممکن است به ویرگول آسیب بزند، ممکن است برای ویرگول دردسر درست کند، حساب باز کردن روی شاخ‌های اینستاگرامی و توییتری فرق زیادی با همین عکسی که من گذاشتم ندارد. هر آن ممکن است کار دستتان بدهند.

پی‌نوشت 2: باز هم در این مورد خواهم نوشت.