رضا جمیلی هستم، روزنامهنگار و عشق سینما و مدیر توسعه کسبوکار راهکار
تجربه بم، تجربه کرمانشاه: بحرانی به نام کمکرسانان غیرمتخصص
از دست نرفتن ساعت طلایی برای نهادهای امدادرسان و تمرکز بر فرآیند سخت آواربرداری و نجات جان زندههای زیر آوارمانده، یکی از مهمترین دغدغهها در ساعتهای آغازین هر حادثه طبیعی است. فرصت و تمرکزی که میتواند تحت شعاع متغیرهایی قرار بگیرد که یا ناشی از ضعف ساختاری و تخصصی این نهادهاست و یا برآمده از شرایط پیرامونی و یا واکنش مردم به واقع است.?
در زلزله کرمانشاه که چندین شهر این استان و تعداد زیادی روستا را دچار خسارتهای بسیار جدی کرده بار دیگر این ضرورت پیش آمده تا واکنش مردم حتی از نوع کمک در چارچوب اصول مشخص امدادی و اقتضائات مدیریت بحران مورد تحلیل قرار گیرد و حتی اگر نیاز باشد پروتکلهای نهادها و سازمانهای بینالمللی را این موارد بازخوانی کنیم. سوال اساسی هم این است که سیل جمعیتی که برای کمک به سوی مناطق زلزلهزده راه افتاده میتواند به یکی از همان متغیرهای تاثیرگذار بر امر امدادرسانی و مدیریت بحران شود یا خیر؟ و مهمتر اینکه جنس این تاثیرگذاری مثبت است یا منفی؟
- شاید رجوع به درسهای زلزلهای چون بم بتواند در پاسخ دادن به این پرسشها راهگشا باشد. زلزلهای که در یک شهر 60 هزار نفری به وقع پیوست و در یک شب سرد زمستانی تمام شهر را به یکباره بر سر ساکنان آن آوار کرد. بازخوانی تجربههای بم از زبان امدادگران ارشدی که مسئولیت مدیریت این بحران را برعهده داشتهاند نشان میدهد، چالش «افراد کمکرسان غیرمتخصص» که تحت تاثیر عواطف خیرخواهانه، همدلی ملی و عواطف انسانی به منطقه روانه شده بودند به یکی از بزرگترین مشکلات امدادرسانی در بم تبدیل شده بود. نباید فراموش کرد که امدادونجات به عنوان یکی از سه ضلع نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی کشور (در کنار دو ضلع درمان و بیمه) بخشی از فرآیند تامین امنیت اجتماعی شهروندان است. بهعبارتی هرگونه عاملی که در امر امدادرسانی بلایای طبیعی بهعنوان ابزاری برای بازگرداندن امنیت اجتماعی شهروندان و ترمیم رفاه مخدوششده آنها اخلالی ایجاد کند، فارغ از انگیزه خیرخواهانه آن میتواند به عنوان عاملی در به تاخیر انداختن دستیابی به حداقلهای رفاهی و برگشتن زندگی متاثران از حادثه به روال عادی تحلیل شود. این عامل میتواند یک تماشاگر دوربین به دست و بدون کنش باشد یا شهروند دلسوزی که به خیل آدمهایی پیوسته که عملا جز تحویل تعدادی اقلام و مایحتاج ابتدایی کار بیشتری از او ساخته نیست. کمکی که راهکارهای بسیار ساده و نهادهای مسئولی برای آن تعریف شده و برای انجام آن نیازی به حضور در جغرافیایی که خود از شریط غیرطبیعی رنج میبرد وجود ندارد.
- تجربه بم همچنین نشان میدهد بخش زیادی از کمکهایی که بهصورت مستقیم توسط افراد ارسال شده بود از استانداردهای لازم برای مصرف توسط بازماندگان و مصدومان زلزله برخوردار نبود. یکی از وظایف مدیریت بحران چنین حوادثی، اعلام اقلام موردنیاز کالایی از طریق رسانههای جمعی است و در برابر وظیفه شهروندان دلسوز و پیگیر این است که صرفا از طریق آن نهادها چنین کمکهایی را ارسال کنند. حضور هزاران نفر در بم برای امدادرسانی و کمک به زلزلهزدگان که در برخی روزها به 40 هزار نفر هم رسید، نتیجه نادیده گرفتن همین نکات ساده در تعریف مسئولیت شهروندی در برابر بحران بوده است. حضوری که بیشتر برای امدادگران موجب تاخیر و کندی روند امدادرسانی بوده تا پیشبرنده و کمکرساننده.
بخشی از حضور افراد در چنین بحرانهایی با این استدلال است که برای حمایت از کودکان و افراد آسیبب پذیر روانی حضور هر شهروند عادی هم میتواند نقشی مثمرثمر داشته باشد. این یک خطای استراتژیک در مواجهه با مفهوم حمایتهای روانی در بحران است. مفهومی که برآمده از تجربیات سازمانهای بینالمللی امدادرسان در طول دهههاست. نباید با نگاهی غیرعلمی، حمایت روانی از کودکان و سالمندان داغدیده را به کشیدن دست نوازش، در کنار آنها بودن و یا اهدای تعدادی اسباببازی تقلیل داد. حمایت روانی از افراد شوکه شده از حادثه نیازمند مهارت، تخصص و تجربهای است که تنها افراد آموزشدیده و صاحب شناسنامه میتوانند از پس آن برآیند. افرادی که تجربه مواجهه با کودکانی را دارند که در یک شرایط روانی سخت حتی قدرت تکلم خود را از دست میدهند. از اینرو نباید حضور و حضور مثمرثمر در بحران را یکی قلمداد کرد.
نکته مهمتری که بار دیگر در زلزله اخیر خود را به رخ کشیده یک نقطهضعف نگرشی به مقوله آموزش امدادی است. این میل به کمکرسانی توسط افراد مختلف که تلاش عجیبی برای حضور در صحنه حادثه دارند این سوال را پیش میکشد که چرا این اشتیاق منجر به یادگیری اصول امدادرسانی، کمکهای اولیه و گذراندن دورههای پیشبیمارستانی که هر ماه توسط نهادهای مختلف برگزار میشود نمیشود؟! چرا افرادی که حاضرند نیمه شب راه بیفتند تا اولین خبرها را در شبکه های اجتماعی منتشر کنند، این زحمت را به خود نمی دهند که در یک دوره یک ماهه نحوه کمک رسانی در بحران را فرا بگیرند؟ دوره های رایگان و عموما در دسترس که توسط امدادگران و نیروهایی تدریس میشوند که برخی از آنها تجربه حضور در زلزلههایی چون طبس را هم در کارنامه خود دارند. همان امدادگرانی که این روزها باید بیش از همیشه به آنها اعتماد داشت و اجازه دهیم کارشان را با تمام نقدهایی که به آنها داریم بدون حضور افراد غیرمتخصص انجام دهند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چهرازی نشسته بر شاخه درخت زردآلو!
مطلبی دیگر از این انتشارات
دعوت به درنگ وسط امیرآباد
مطلبی دیگر از این انتشارات
شرمنده علیآقا!