شریان یک رگ _ زیر کالبد مجسمه _ زنده نگه میدارد _ مرا
دوازده المپنشین [3]
درود بر دوستان گلم
پیشگفتار:
بسیاری از دوستان پرسیدند که چرا به اساطیر یونان میپردازم؟ ایران را دور مینداز و از این قبیل سخنان گهربار.
- در پاسخ باید بگویم اگر پرداختن اینجانب به اساطیر ایران کمک میکرد تا ما همگی به آنان بپردازیم و در سخنان روزمرهمان از آنان بهره ببریم، پیش از من بسیاری این راه را طی کردهاند و ثمرهی دلخواهشان را بدست نیاوردند. دلیل هم مشخص است؛ ما در پرداختن به موضوعات داخلی ضعف داریم!
- چرایی این حرف من به خودمان برمیگردد؛ زمانی که نسبت به سینما کشورمان بی ذوق، نسبت به ادبیات داخلی مهینمان بیتوجه و ملاک اول انتخاب هنر در افکار ما جلب نظر دیگران باشد، همین میشود.
- نوشتههای من خوانندگان زیادی ندارد، در حال رشد و تمرین و تجربه کسب کردن هستم و به قولی از روم و یونان آغاز کردم و در نهایت به داستانهای ایرانی و اساطیر ایرانی خواهم پرداخت.
[گر خدایم مرا توان دهد]
المپنشینان-اساطیر یونان-قسمت سوم
- معرفی آتنا به زبان رومی مینروا
- معرفی آپولون به زبان رومی آپولو
تولد آتنا یکی از جالب ترین و این اسطوره یکی از پرطرفدارترین المپنشینان میباشد. زمانی که متیس از زئوس حامله بود زئوس خوابی عجیب دید. تعبیر خواب برای او اینگونه بود که اگر این فرزند پسر باشد او را از تخت سلطنت پایین خواهد کشید و اگر دختر شود با مقام زئوس برابری خواهد کرد.
به همین دلیل متیس همسرش را به سوسک تبدیل و او را خورد. پس از مدتی زئوس سردردی سخت گرفت. درد هر لحظه بیشتر میشد تا آنگاه که زئوس دیگر تاب نیاورد و هفائستوس(خدای آتش و آهن) را فراخواند و گفت تا با پتک همیشه به همراهش بر سر وی بکوبد. هفائستوس نیز ناگزیر بود که فرمان خدای خدایان را گردن نهد. ضربه را زد و ناگهان از شکاف سر زئوس آتنا، الههای زیبارو بیرون آمد. آتنا که هنگام به دنیا آمدن رزهی درخشان برتن و نیزه ای نوک تیز و زرین در دست داشت فریادی از پیروزی سرداد.
هومر می گوید: ” فریاد پیروزمندانه این الهه آتشین نگاه، سراسر المپ را به لرزه افکند. زمین به خود لرزید و امواج دریا به تلاطم برخاستند”.
بدینگونه آتنا از مغز زئوس زاده شده و از همین رو او را الهه خرد و فرزانگی مینامند. وی در یونان شهر بزرگی یافت و آن را به نام دیگر خویش یعنی آتن نامید. میگویند که وی همچون مادری که از فرزند خویش نگاهداری میکند، همواره آتن را زیر چشم دارد.
زئوس آتنا را بیش از فرزندان دیگرش دوست داشت و در برابر خودسری ها و اشتباهات او آنقدر گذشت می کرد که حسد دیگر خدایان را برمی انگیخت.
آتنا پیش از هرچیز الهه جنگ بود، زیرا او از هیچ چیز به اندازه زورآزمایی لذت نمیبرد و به کمک هرا، پوزئیدون توانستند زئوس را به زنجیر بکشند ولی این کارشان دوام نداشت. او همچنین با پوزئیدون بر سر حکمفرمایی بر شهرآتن سر جنگ داشت.
المپنشین بعدی آپولو نام دارد.
وی زیباترین مرد در بین همه خدایان است. به گفته یونانیان، هر بامداد گردونه آفتاب خویش یعنی خورشید را به آسمان میکشد و از خاور به باختر میراند.
آپولون در اصل خدای نور و روشنایی هم بوده به همین دلیل او را فبوس Phoebus که معنی درخشان میدهد مینامیدند.
تولد او
لتو مادر آپولون و یکی از زنان زئوس بود که در هنگام حاملگی تمامی سرزمینها را پشت سر گذاشت تا مکانی برای زایمان پیدا کند اما چون شدیداً مورد حسادت هرا بود هیچیک از نقاط زمین حاضر نشدند او را پذیرا باشند زیرا از خشم هرا میترسیدند.
پس از کش و قوس های فراوان پیشنهاد و خرد آتنا و هدیهای ارزشمند که لتو به هرا تقدیم کرد. او توانست فرزندش را با آسودگی به دنیا بیاورد. لتو در کنار درخت خرمایی که محکم در آغوش خود میفشرد نخست آرتمیس (المپ نشین) و سپس آپولون را به دنیا آمد.
آپولون را یکی از خدایان آسیایی دانستهاند که اصلاً از آسیای صغیر یا از عربستان به یونان رفتهاست یا یکی از خدایان شمالی اروپا میدانند که کشتی رانان یونانی آیین پرستش آن را به یونان آوردهاند؛ ولی به هر حال از لحاظ اصل و ریشه یک خدای یونانی نیست و اصولاً یک خدای آریایی هم نیست ولی یونانیان آنقدر آن را با خیال درآمیخته اند که به صورت اصلیترین خدایان المپ درآمده است.
او به علت زیبایی ذاتیاش ماجراهای عاشقانهی بسیاری داشته است اما، زنانی که مورد علاقه او بودند در مقابل او پایداری و سرکشی میکردند و تقریباً در همه موارد ماجرای آنها به صورت غمانگیزی پایان یافت.
از ماجراهای عاشقانه آپولو میتوان به هیاکینتوس و کورونیس اشاره کرد.
به خودم قول دادم دو نفر را در این مسابقه شرکت بدهم.
خودتان تسلیم شوید و شرکت کنید.
ممنون :)
(مرا در انجام این قول یاری فرمایید)
با عشق صدرا
مطلبی دیگر از این انتشارات
قلب من از صدای تو، چه عاشقانه کوک شد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قربانیِ یک نقاش
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوئل بی پایان