غروب ماه

تیم ریتم‌نویس را دنبال کنید.
تیم ریتم‌نویس را دنبال کنید.

به تنه‌ی بی جانم تکیه می‌دهی.

برگ‌هایم را به دور خود می‌کشی و خودت را در من غرق می‌کنی.

تن چوبی‌ام می‌لرزد و گرمای ناشناخته‌ای در این سرمای سوزان در رگه های سبز وجودم می‌خَزَد.

نفس می‌کشی و بیش از پیش به من پناه می‌آوری.

حال می‌توانی در من آرام بگیری.

چشمانِ ماه گونه‌ات در لانه‌ی چوبی‌ام غروب می‌کند و مرا تا صبح به انتظار طلوع بیدار نگه می‌دارد.

تا شاید خورشید پر نوری چشمانم را بزند و از تماشای تو دست بکشم.

پس بخواب و بخواب و زیبا بمان.

نوشته‌ای از سید صدرا مبینی پور

1400/08/01