دختر جبر؛ داستان زندگی میرزاخانی

سلام. سال نوتون مبارک. به پادکست رخ خوش اومدید. من امیر سودبخش هستم و شما به اپیزود شماره‌ بیست، دومین اپیزود میانی پادکست رخ که در فروردین ۱۴۰۰ منتشر میشه گوش میدید. تو هر شماره از پادکست رخ شما با زندگی کسایی آشنا می‌شید که بخشی از تاریخ رو رقم زدن. اپیزود دختر جبر، داستان زندگی بانو مریم میرزاخانی.

قبل از شروع داستان لازمه توضیح بدم که ما تو پادکست رخ تو اپیزودهای میانی داستان زندگی کسانی رو روایت می‌کنیم که گرچه بسیار تاثیرگذار و نامی بودن ولی یا منابع زیادی راجع به داستان زندگیشون نیست مثل اپیزود رودکی و یا زندگیاشون اونقدر حادثه و پستی بلندی نداشته که بخوایم یه اپیزود کامل رو بهشون تخصیص بدیم وگرنه از لحاظ ارزش و اعتبار داستان زندگی کسایی که تو اپیزودهای میانی کار میشه به هیچ عنوان از مابقی اپیزودها کمتر نیست. تازه اگه بیشتر نباشه و از اونجایی هم که ما سعی می‌کنیم تو هر دقیقه از پادکست اطلاعات جدید و جذابی به شما بدیم، پس نمیایم الکی زمان اپیزود طولانی کنیم و داستان رو کش بدیم.

https://virgool.io/@rokhpodcast/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%B2%D8%A7%D8%AF-vjvfzjfzojzf


خب همونطور که از قبل قولش داده بودیم تو سه‌گانه‌ زنانه پادکست رخ، قراره شما با داستان زندگی سه بانوی تاثیرگذار آشنا بشید. اولین نفر که فروغ فرخزاد بود و اپیزودشم منتشر شد و الان قراره شما به داستان زندگی نفر دوم پروفسور مریم میرزاخانی گوش بدید. داستانی پر از افتخار، پر از تلاش و بسیار عبرت‌آموز.

مریم سال ۱۳۵۶ تو تهران به دنیا اومد. پدرش احمد آقای میرزاخانی آدم بسیار متشخص، دست به خیر، مهندس سرشناس برق و رئیس هیئت مدیره‌ موسسه‌ خیریه رعد بود. مریم سومین فرزند خانواده بود و دو برادر و یک خواهر هم داشت. دوران کودکیش مثل بقیه بچه‌های هم رده خودش بود. وقتش رو معطوف به درس و مشق می‌کرد. تو دوران راهنمایی مریم با رویا بهشتی دوست‌ شد. از رویا تو این اپیزود زیاد یاد می‌کنیم.

رویا صمیمی‌ترین دوست مریم بود. از اون دوستای جون جونی که از خواهرم به هم نزدیکترن. این دو نفر کل دوران راهنمایی و دبیرستان رو تو یه کلاس کنار هم نشستن. اینکه یه دوست خوب چقدر می‌تونه رو تربیت و سرنوشت آدم تاثیر داشته باشه رو تو این رابطه قشنگ میشه دید. از نظر من که نقش دوستان تو تربیت بچه‌ها حتی شاید بعضا از نقش پدر و مادرم پررنگ‌تره. چون بچه‌ها تاثیرپذیر‌شون از دوستاشون به مراتب بیشتر از والدینشونه. مریم و رویا دوران راهنمایی رو با هم تموم کردن.

رویا تعریف می‌کنه میگه: «تو دوران راهنمایی مریم یکی از بدترین نمراتش رو تو ریاضی آورد. از بیست شده بود شونزده. اصلا به ریاضی علاقه‌ای نداشت. به جاش به شدت اهل مطالعه و کتاب بود».

مریم تاریخ تولد همه‌ بچه‌های کلاس رو یادداشت کرده بود. روز تولد هر کی که می‌رسید یه کتاب بهشون هدیه می‌داد. مریم می‌گفت: «اون دوران بیشتر دوست داشتم که بزرگ شدم نویسنده بشم و هر کتابی که به دستم می‌رسید می‌خوندم». مریم داستان زندگی زنان موفق دنبال می‌کرد و تحت تاثیر مادام کوری «Curie» و هلن کلر «Helen Keller» قرار گرفته بود. احتمالا خیلی از شماهایی که پادکست رخ رو دنبال می‌کنید داستان زندگی عجیب هلن کلر رو تو اپیزود هشتم شنیدید. داستانی که آدم رو واقعا به فکر فرو می‌بره و مریم هم تحت تاثیر زندگی هلن کلر قرار گرفته بود.

تو دوران تحصیلاتشون مریم و رویا هر دوتاشون جزو شاگرد اولای مدرسه بودن. برای همین بعد از پایان دوره‌ راهنمایی تو امتحان ورودی دبیرستان فرزانگان شرکت کردند و جفتشونم قبول شدن. دبیرستان فرزانگان اون زمان تنها دبیرستانی بود که مخصوص دخترهای تیزهوش بود. برای ورود بهش هم باید آزمون ورودی می‌دادی که مریم رویا آزمون دادن قبول شدن. تو دوران دبیرستان مریم با تشویق برادر بزرگ‌ترش آرش کم‌کم به ریاضی علاقه‌مند شد.

مریم حس پیدا کردن جواب مسائل رو خیلی دوست داشت. می‌گفت بهترین لحظات عمرم موقعیه که میگم آهان پیداش کردم و جواب حل مسائله رو پیدا می‌کنم. مریم تو ریاضی اونقدر پیشرفت کرد که مسائل را نه تنها حل می‌کرد بلکه یک مسائله رو با چند روش مختلف حل می‌کرد.

تو دوران دبیرستان که بودن یه دوره‌ مسابقات بزرگ ریاضی تو اصفهان برگزار می‌شد و مریم و رویا هم از مدرسه خواستن که تو این مسابقات شرکت کنن. با اینکه کلی استعداد درخشان ریاضی پسر تو این دوره از مسابقات شرکت کرده بودن ولی نفرات اول و دوم مسابقات مریم و رویا بودن و این برای اولین بار بود که نفر اول این مسابقات یک دختر می‌شد.

دبیرستان فرزانگان که متوجه استعداد و البته تلاش زیاد این دو نفر شده بود، از تیم المپیاد جهانی درخواست کرد که برای المپیاد جهانی ریاضی هنگ کنگ از طرف ایران این دو نفر هم شرکت کنن ولی یه مشکل بزرگ وجود داشت. اونم این بود که همیشه اونایی که سال سوم دبیرستان بودن معمولا تو المپیاد شرکت می‌کردند. چرا؟ مشخصه دیگه که شانس پیروزی‌شون بیشتر بشه ولی مریم و رویا تازه سال دوم دبیرستان رو شروع کرده بودند. برای همین هم مسئولین دبیرستان فرزانگان کلی تلاش کردن که بتونن مریم و رویا را اعزام کنند و البته که آخر سر هم موفق شدن.

تو مسابقات جهانی ریاضی هنگ کنگ که اکثریت مطلق شرکت‌کننده‌ها پسر بودن، حضور مریم و رویا خیلی جلب توجه می‌کرد و البته که احتمالا خیلی هم جدی گرفته نمی‌شدن. مسابقات برگزار شد و نتایج اعلام شد. نفر اول مسابقات جهانی ریاضی مریم میرزاخانی از ایران، نفر دوم مسابقات جهانی ریاضی رویا بهشتی از ایران.

خبر قهرمانی این دو دوست در سراسر دنیا پخش شد و توجه همه رو جلب کرد. مریم تونسته بود از ۴۲ امتیاز ممکن ۴۰ امتیاز رو به دست بیاره و قهرمان بشه و البته این پایان ماجرا نبود و اونا قبل از شروع دانشگاه یک سال دیگه هم فرصت داشتند که تو المپیاد شرکت کنن. المپیاد جهانی سال بعد یعنی سال ۹۵ قرار بود تو کانادا برگزار بشه.

این بار رویا تو رشته‌ کامپیوتر شرکت کرد و تونست مدال برنز مسابقات را به دست بیاره ولی مریم مجدد تو همون رشته‌ ریاضی شرکت کرد. اون می‌خواست ثابت کنه که قهرمانی یک دختر تو مسابقات جهانی ریاضی اتفاقی نبوده.

مسابقات با کلی استرس برای مریم که فقط هیجده سالش بود شروع شد. چشم همه‌ ریاضی‌دان‌های دنیا به نتایج این دوره از مسابقات بود. نتیجه‌ای که شاید هیچ کس نمی‌تونست اون پیش‌بینی کنه. گوینده‌ مسابقات نتایج اعلام کرد و گفت: «برای اولین بار در طول تاریخ مسابقات جهانی یک دختر موفق شد با کسب امتیاز کامل ۴۲ از ۴۲ امتیاز ممکن قهرمان مسابقات جهانی ریاضی بشه. خانم مریم میرزاخانی از ایران».

گرفتن امتیاز کامل از مسابقات جهانی مریم را به یک اسطوره و یک الگو برای تمام دختران هم سن و سال خودش تو دنیا تبدیل کرد. طبق قانون کسایی که تو المپیادهای جهانی مقام می‌آوردن می‌تونستن بدون امتحان ورودی تو دانشگاه شریف هر رشته‌ای که بخوان تحصیلاتشونو ادامه بدن. مریم و رویا هم تو رشته‌ ریاضی با هم ادامه تحصیل دادند و این دو نفر با هم کتابی رو هم به نام «نظریه اعداد» منتشر کردند که این کتاب رفرنسی شد برای تمام کسانی که بعد از مریم می‌خواستن تو المپیاد شرکت کنن.

علاوه بر این مریم معلم بچه‌های المپیادی هم شده بود. تو دانشگاه شریف وقتی اونا داشتن دوره‌ کارشناسی رو می‌گذروندن یه اتفاق بسیار تلخ یا بهتره بگم یک فاجعه مردم ایران و مردم جهان را برای همیشه از داشتن چند استعداد برتر و نخبه محروم کرد.

داستان این بود که مریم و رویا با تیم دانشگاه شریف برای شرکت در کنفرانس و مسابقات ریاضی دانشجویی به اهواز سفر کرده بودند و خب طبق معمول تیم سه نفره‌ای که مریمه هم یکیشون بود اول شدن. ۲۵ اسفند سال ۷۶ اتوبوس اونا تو تاریکی شب به سمت تهران حرکت کرد. ساعت دو و نیم بامداد تو جاده اندیمشک به پل دختر اتوبوس اونا زیر بارون شدیدی که می‌بارید نتونست راه خودشو پیدا کنه و با چهل مسافر به دره سقوط کرد. دو راننده و هفت نفر از دانشجویان نخبه جان‌ باختن.

هفت نفری که هر کدومشون یه مریم میرزاخانی بودن و عناوین متعدد مسابقات کشوری و جهانی رو داشتن. تو این حادثه رویا آسیب زیادی دید و مجبور شد چند بار عمل کنه ولی مریم آسیب کمتری دید و فقط پاش شکست و جراحاتی هم برداشت. خوشبختانه هر دو نفر جون سالم به در بردند ولی هیچ وقت نتونستن خاطرات اون شب تلخ رو فراموش کنن.

به قول مریم زندگی اتفاقای بدش رو موقعی به آدم نشون میده که همه چیز خوب خوبه. این بازی زندگیه و کاریشم نمی‌شه کرد. خود مریم در خصوص این حادثه میگه: «تو اتوبوس نشسته بودیم. دو تا از پسرا ساز می‌زدن و آواز می‌خوندن و کلی خوش می‌گذرونیم. تا قبل از دو نیمه شب همه چیز خوب خوب بود. کم کم دیگه خوابمون برده بود. اتفاق درست لحظه‌ای رخ داد که همه‌ ما احساس می‌کردیم خوشبختیم و به همه‌ آنچه که می‌خواهیم رسیدیم.

تو بیمارستان فهمیدم وضعیت چندان خوب نیست. بچه‌ها آه و ناله می‌کردند. از حال بقیه خبر نداشتم و تمام تلاشم می‌کردم که افراد بیشتری ببینم. با دیدن هرکس در هر وضعیتی خوشحال می‌شدم که فقط زنده‌ است. وقتی من رو برای سونوگرافی و عکسبرداری می‌بردن دکتر به پرستار گفت که نه نفر مردن. من گفتم نه غیر ممکنه اما پرستار گفت ما خودمون بردیمشون سردخونه و دیگه من ساکت شدم».

تحصیلات مریم تو دانشگاه شریف ادامه پیدا کرد. اون زمان پروفسور «عباد محمودیان» استاد ریاضیات دانشگاه شریف معمولا سالی یکی دو بار سخنرانی می‌کرد و مسائل جدید ریاضی رو مطرح می‌کرد و اولین مقاله مریم زمانی چاپ شد که تونسته بود جواب مسائله پروفسور محمودیانو پیدا کنه. دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد مریم و رویا تو دانشگاه شریف تموم شد و اونا تو ۲۲ سالگی فوقشون رو گرفتن و بعد مثل اکثر نخبه‌های دیگه برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا قصد مهاجرت کردن.

به پیشنهاد استادشون برای اینکه شانسشون برای پذیرش بیشتر بشه مریم درخواستش رو برای دانشگاه هاروارد ارسال کرد و رویا برای دانشگاه‌ام‌آی‌تی. دانشگاه‌ها رو هم طوری انتخاب کرده بودند که نزدیک هم باشند و هر دو دانشگاه تو ایالت بوستون بود. دانشگاه هاروارد مریم رو بورسیش کرد و دانشگاه ام‌آی‌تی هم درخواست رویا را قبول کرد و این دو با هم رفتن آمریکا و هر دو نفر دوره‌ دکتراشون اونجا گذروندن.

سال اولی که مریم به هاروارد رفته بود تونست برای یکی از مسائل قدیمی ریاضی راه حل خلاقانه‌ای پیدا کنه و به همین دلیل اون جزو ده استعداد درخشان جوان جهان از طرف مجله‌ معتبر پاپیولار ساینس «Popular Science» آمریکا انتخاب شد.

تو دوران تحصیل تو آمریکا استعداد و تلاش مریم استادهای دانشگاه را تحت تاثیر قرار داده بود. تو هاروارد مریم با دکتر کورتیس مک مولن «Curtis Tracy McMullen» ستاد دانشگاه هاروارد و مغز متفکر ریاضی جهان آشنا شد. مولن استاد راهنمای مریم برای تز دکترا شد. مک مولن برنده‌ جایزه‌ فیلدز، معتبرترین و بزرگترین جایزه جهانی ریاضی بود و هر کسی آرزوی شاگردی اون رو داشت.

سال‌ها بعد مک مولن در خصوص مریم گفت: «مریم شبیه به یک کامپیوتر پیشرفته است. کامپیوتری که حس می‌کنه، می‌خنده، دنیا رو دوست داره و عاشقانه به انسان‌ها کمک می‌کنه».

یکی از استادای ایرانیش تو دانشگاه هاروارد تعریف می‌کنه میگه: «اگه ما جواب مسائله‌ای نمی‌دونستیم اونو به عنوان تکلیف می‌دادیم. مریم می‌رفت حلش می‌کرد برامون میاورد». البته از این اتفاقا قبل‌تر هم زیاد افتاده‌ بود.

یکی از معلم‌های دبیرستان فرزانگان هم تعریف می‌کنه میگه: «یه بار اومدم سر کلاس یه مسائله‌ به شدت سختی رو مطرح کردم و چون مطمئن بودم کسی نمی‌تونه حلش کنه. گفتم هر کسی اینو حل کنه کل کتابخونم رو بهش میدم. دو روز بعد دیدم مریم و رویا با یه دفتر تو دستشون اومدن پیشم و جواب مسائله رو دو دستی بهم تحویل دادن ولی البته لطف کردن و بی‌خیال کتابخونم شدن».

مریم و رویا هنوز ۲۸ سالشون نشده بود که دوره‌ دکترای خودشون رو تموم کردن. یک سال قبل از پایان دوره‌ دکترا یعنی سال ۲۰۰۳ مریم با پسری به نام یان وندراک «Jan Vondrák» آشنا شد و کمی بعد این دو نفر با هم ازدواج کردن. یان اهل کشور چک بود و عروسیشون هم یه مراسم جمع و جوری تو کوهستان بود. حاصل این ازدواج دختری بود به نام آناهیتا.

مریم با وجود تمامی مشغله‌هاش برای دخترش وقت می‌زاشت و اون رو تنها نمی‌زاشت. وقتی ازش پرسیدن که بزرگ کردن بچه خللی تو مطالعاتت وارد نمی‌کنه؟ جواب داد: «خب چرا خیلی سخته که بین کار ریاضی و مادر بودن توازن برقرار کرد و البته که شدنیست و ارزش انجام دادنشم داره ولی خواه ناخواه میزان کار و کم می‌کنه. یعنی اگه کسی فکر کنه هم می‌تونه یه خانواده‌ خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشه. هم اینکه کارشو به همون سرعت قبل پیش ببره نه اینطور نیست».

جالب اینه که آناهیتا فکر می‌کرد مامانش نقاشه و همیشه داره نقاشی می‌کنه. دلیلشم این بود که مریم برای حل مسائل ریاضی عادت داشت همیشه شکل رسم می‌کرد و روی شکلی که می‌کشید کار می‌کرد. آناهیتا انقدر این صحنه را دیده بود فکر می‌کرد مامانش نقاشه.

بعد از اتمام دوره‌ دکترا مریم برای کار و پژوهش به دعوت دانشگاه پرینستون رفت اونجا و تونست درجه استادیشم اونجا بگیره. بعد رفت به دانشگاه استنفورد و مشغول تدریس شد. کار تدریس و پژوهش مریم تو دانشگاه استنفورد ادامه داشت و اون تونست تو ۳۱ سالگی به درجه پروفسوری از این دانشگاه برسه.

اوضاع برای مریم همونطوری که دوست داشت و شاید آرزوشو داشت پیش می‌رفت. همه چیز عالی بود تا اینکه مریم به سختی مریض شد و بعد از کلی دکتر رفتن و آزمایش‌های مختلف مشخص شد که اون سرطان سینه داره. تازه آناهیتا دو سالش بود که مریم فهمید سرطان داره و دوره درمان خودش رو شروع کرد.

دوره‌ درمان هم خیلی خوب پیش می‌رفت ولی خب دائما هم فراز و نشیب داشت. مریم با وجود سرطان سینه عشقش یعنی ریاضیات رو ول نکرد و به تحقیق و پژوهش ادامه داد.

اگه مریم میرزاخانی تو جامعه‌ جهانی ریاضیات انقدر معروف و شناخته شده است به خاطر هیچ کدوم از این موفقیت‌هایی که تا این‌جا تعریف کردیم نبود. خب طبیعیه که کسی که دو بار نفر اول المپیاد بشه و جز ده استعداد برتر شناخته بشه و کلی جوایز دیگه هم بگیره معروف میشه ولی دلیل اصلی معروف شدن مریم که برای همیشه اسم اون تو تاریخ ریاضی جهان ماندگار کرد سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد.

تو دنیای ریاضیات بزرگترین و معتبرترین جایزه جهانی جایزه‌ایه به نام فیلدز «Fields» که به نوبل ریاضیات معروفه و تو جهان ریاضیات بالاتر از این مدال دیگه هیچی نداریم. این جایزه هر چهار سال یکبار به کسانی اهدا میشه که کشف مهمی تو ریاضیات انجام داده باشن و یا کار ارزنده و شاخصی کرده‌ باشن.

از زمانی که اولین مدال فیلدز اعطا شده بود تا سال ۲۰۱۴ تو طول مدت بیش از ۸۰ سال در مجموع ۵۶ نفر تونسته بودن این جایزه رو ببرن که هر ۵۶ نفر هم مرد بودن.

سال ۲۰۱۴ مریم میرزاخانی به دلیل دستاوردهای بی‌نظیر و تحقیقات برجسته‌اش در حوزه‌ هندسه به عنوان اولین زن جهان موفق به دریافت مدال فیلدز از دستان خانم پارک رئیس جمهور کره جنوبی شد. مریم بزرگترین افتخار ریاضی دنیا رو هم به دست آورده بود. جایزه‌ فیلدز برای ریاضیدانان، شبیه به کاپ قهرمانی جام جهانی برای فوتبال دوستا است. هر دوشون هر چهار سال یکبار اتفاق می‌افتند و هر دوشون هم بالاترین و مهم‌ترین نشان تو حوزه‌ خودشون هستن.

مریم میرزاخانی تو ۳۷ سالگی بالاترین قله‌ ریاضیات دنیا رو هم فتح کرد تا دیگه هیچ دستاوردی نمونده باشه که اون به دست نیاورده باشه. مریم به مقامی رسید که هیچ زنی در طول تاریخ نتونسته بود بهش برسه. شاید اگه سال‌ها قبل طبق قانون احتمالات ریاضی می‌پرسیدن که احتمال اینکه یک زن اونم از ایران بتونه جایزه‌ جهانی فیلدز رو ببره چقده؟ پاسخ ریاضی به این سوال یه عدد بسیار بسیار کوچیک و نزدیک به صفر بود ولی ریاضیات به همه یاد میده که هر احتمال هر چند خیلی خیلی کوچیک هم می‌تونه اتفاق بیفته.

یه دختر بااستعداد و پرتلاش ایرانی می‌تونه تمام ریاضیدانان مرد و زن جهان رو پشت سر بذاره و قله ریاضیات جهانو فتح کنه. اونم در حالی که دارای دوره‌ شیمی درمانیش رو برای مبارزه با سرطان سینه پشت سر می‌ذاره.

یکی از همکلاسی‌اش تعریف می‌کنه میگه: «بیست سال قبل از اینکه مریم مدال فیلدز رو بگیره وقتی تو المپیاد ریاضی جهان نفر اول شد، همه‌ ما دورش ایستاده بودیم و بهش تبریک می‌گفتیم. اون موقع مریم به ما گفت خب اینو که گرفتیم. بریم برای مدال فیلدز و همه‌ اطرافیان مریم کلی به این حرف خندیدن. همه فکر می‌کردن حتما داره شوخی می‌کنه، همه به جز یک نفر همه به جز خودش».

مریم دختر نابغه‌ای بود که می‌خواست رمان‌نویس بشه اما مثل فیثاغورث و افلاطون زیبایی رو تو ریاضیات دید و تو ریاضیات به هر آنچه می‌خواست رسید. کمتر از سه سال بعد از دریافت بزرگترین مدال ریاضیات جهان سرطان به مریم غلبه کرد و مریم میرزاخانی در چهل سالگی در گذشت.

افتخارات مریم بعد از مرگش هم ادامه داشت. خیابون‌های تو مون پولیه و لیون فرانسه و برلین آلمان به اسمش نامگذاری شد. یک جایزه به اسم جایزه‌ «مریم میرزاخانی مرزهای نو» ایجاد شد که هر ساله به زنان پیشتاز در علوم ریاضی داده میشه. نهاد زنان سازمان ملل تو سال ۱۳۹۸، ۷ دانشمند زن تاثیرگذار دنیا را معرفی کرد که یکی از اونا مریم میرزاخانی بود و همچنین سال روز تولد مریم به عنوان «روز جهانی زن در ریاضیات» نامگذاری شد.

مریم دختری که عاشق جبر بود و در نهایت هم اسیر جبر روزگار شد. شاید بدون کم و کاست زیباترین توصیف رو استاد شفیعی کدکنی بعد از مرگ مریم کرده و گفته:

مرگ او زندگی دوم بود که گردید آغاز
شیشه‌ی عطری سربسته افتاد و شکست
همگان بو بردند که چه چیزی را دادند از دست

چیزی که شنیدید دومین اپیزود میانی پادکست رخ بود که با همکاری انوشه شهیدی و غزال قبادی تهیه شد. اگه خواستید راجع به مریم میرزاخانی بیشتر بدونید من کتاب «زندگی‌نامه خدمات علمی و فرهنگی مریم میرزاخانی» رو بهتون پیشنهاد میدم. اگه دوست داشتید از ما حمایت کنید می‌تونید پادکست رخ و به دوستاتون از هر روشی که می‌دونید موثرتره پیشنهاد کنید. عکس‌های این اپیزود و مطالب تکمیلی هم طبق معمول تو اینستاگرام رخ به نشانی رخ پادکست براتون می‌ذارم.

به امید دیدار امیر سودبخش فروردین ۱۴۰۰



بقیه قسمت‌های پادکست رخ را می‌تونید از طریق CastBox هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/دختر-جبر|-داستان-زندگی-میرزاخانی-id2748108-id369633228?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%20%D8%AC%D8%A8%D8%B1%7C%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%20%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-CastBox_FM