مستندترین اخبار از موتور جستجوی گوگل که با ما ایرانیها ارتباط مستقیم دارد، حتما اکانت من را دنبال کنید و در دنبال کردن مطالب من تردید نکنید.
مردها هم این زن زندگی آزاد را می خواهند
بگذارید حرفم را مصداقی شروع کنم. در فیلم: «به من میگن هیچکس» یا «My Name Is Nobody» یک جای فیلم قهرمان فیلم قصه جالبی را برای آدم بده فیلم تعریف می کنه، که داستان این روزهای ما ایرنیهاست.
اون قصه اینه که:
یک روز سرد یک بچه گنجشک تو لونه اش اونقدر ورجه و وورجه می کنه که از بالای درخت میفته پایین.
همون موقع یک گاوی که اونجا بوده یک تپاله(~=فضولات گاوی) میریزه روی سر جوجه وامونده، چند دقیقه بعد یک روباه که از اونجا رد میشده جوجه به کثافت کشیده شده را از تو فضولات گاوی بیرون می کشه و تمیز می کنه.
جوجه این داستان از این کار زشت و زننده گاو، دچار نفرت و انزجار میشه و با خودش میگه من از اون بالا افتادم، بعد این گاو گندهلات هم روی سرم تپاله می اندازه و از کار جوانمردانه روباه هم خیلی خوشش میاید با خودش میگه به این میگن یک روباه باشرف که من را از تو کثافت بیرون می کشه.
بگذارید این را هم بگم که در ادبیات گذشته های دور به پهن گاو نگاه ارزشی می شده و اتفاقا دکتر شریعتی هم تو یکی از کتابهاش از دختر روستایی می گوید که دو تا مهمان از شهر برایش میاید.
یکیش قددراز است و بلند و دیگری قدکوتاه
دخترک به درازه می گوید تو هیکلت مثل گل می ماند و به مرد کوتاه قد می گوید و تو مثل پهن گاو هستی
و این به مذاق مردکوتاه قد خوش نمی آید وسرش را پایین می انداز و برعکس مردبلند قد از این تعبیر خوشنود می شود و لبخندی بر لبانش نقش می بندد.
این درحالیست که دخترک وقتی به مرد بلندقد می گوید تو هیکلت مثل گل می ماند او را موجود کم ارزشی خطاب کرده؛ یعنی مثل گل، تنها ارزشت به بوی خوش است و به هیچ درد دیگری نمی خوری و وقتی به مرد کوتاه قد می گوید تو هیکلت مثل پهن گاو می ماند؛ در واقع از او تعریف کرده است. و او را سرشار از ارزش و کارایی می داند، چرا که پهن گاو برای روستاییان سرشار از فایده است (چه برای گرم کردن با آتش زدنش و چه کود و چه استفاده از آن در دیوارها و تاثیر گرم کنندگی آن و...)
تو داستان ما هم به تپاله گاو نگاه ارزشی شده.
پس حتما برایتان جالب شده که بدانید چه نکته ارزشی در تپاله گاو افتاده روی سر جوجه بوده و ارتباط آنرا با این اغتشاشات و اعتراضات بدانید.
حال ایران من، این روزها که همه چیز زیر سایه شعار «زن زندگی آزادی» است که الگو گرفته از زندگی غربی است حال خوبی نیست و و این دلیل کافیه که بگم: من با این شعار مشکل دارم.
چه ارتباطی بین نوجوانان ما با اون جوجه تو قصه بالاست.
اون گاو بر خلاف تصور پیش آمده نه بخاطر گندهلات بازی که از سر دلسوزی روی سر جوجه تپاله انداخت.
چرا که جوجه بی پناه داستان ما، تو اون سرما تا رسیدن مادرش که اون را به جای امن هدایت کند، حتما از سرما یخ می زد اگر بحث سرما هم نبود؛ جلوی چشم صیادها قرار داشت، پس گاو از سر خیرخواهی سعی می کنه اون را زیر تپاله که گرم هم هست مخفی کند.
و اون روباه هم که جوجه را از تو کثافت بیرون کشید و تمیزش کرد، نه از سر دلسوزی این کار را کرده؛ بلکه قصد بلعیدن جوجه را دارد.
جوانان و نوجوانان را گذاشتیم جای جوجه، کاری با گاو و اون تپاله اش هم ندارم که چی جای کیه؛ اما اون چیزی که به یقین ازش مطمئنم اینه که سعوی نشیونال و بی بی سی و امثالهم، دارند نقش این روباه را برای نوجوانان و جوانان ما بازی می کنند.
و اما مردانی که پشت شعار «زن زندگی آزادی» مخفی شده اند (=~ سلبریتی ها)
شعار آزادی زن، شعاری مطلوب برای مردان است. شعاری که تحت عنوان زن_زندگی _آزادی مطرح میشود و علاوه بر جاذبه ای که برای زنها دارد برای مردها هم پرجاذبه است. اتفاقاً مردها هم این زن آزاد را می خواهند! با توجه به اینکه اسلام زن را با حجاب، آنچنان محصور کرده که چشم مردان را از خیره شدن به پیکر زن در امان می دارد در این مورد منافی آزادای مردانه است و این شعار آزادی،که یک آزادی شهوانی است مطلوب مردانی هست که هم صدا با زنان این شعار را سر می دهند.
زن آزاد، به آن معنای آزادی از قید و بندها، بیشتر تامین کننده شهوات مردانه است تا یک زن مقید عفیف در پوشش چادر. پس این زن آزاد برای مردان هم مطلوبیت بیشتری پیدا میکند.
و بی دلیل نیست که رسانه های آن ور آبی یک صدا در شعارهای معترضانه و به عبارت بهتر آشوبگرانه خود از زن مایه گذاشته اند؟
چرا «زن»_زندگی _آزادی ؟
اگر این به ظاهر اعتراضات برای معیشت-اقتصادی و فساد-اداری و مدیران-نالایق بود من این حکایت را مطرح نمی کردم، اتفاقا خودم هم در صف معترضین قرار می گرفتم (اعتراض بدون اغتشاش) و این اون چیزی است که بطن اسلام هم از ما خواسته حتی خود رهبری هم از مردم خواسته که بی تفاوت از کنار هرچیز نگذریم.
پس چی شد که بجای مشکلات اصلی بحث زن آمد وسط.
واقعیت این است که در نظامهای مذهبی از جمله اسلام، حکومت قائل به این است که زن باید مدیریت شود و این سوال مطرح است، چرا با علم به اسلامی بودن حکومت ایران، این تصور را کرده اند که با نشانه رفتن «زن» پاشنه آشیل جمهوری اسلامی را پیدا کرده اند؟
در زبان فارسی زن و زندگی از یک ریشه اند و بر کسی پوشیده نیست، زندگی در ایران امروزِ روز از سر دشمنی بیگانگان یک غلط املایی شده. جریان زندگی جایش را به تلاش برای زنده بودن داده؛ سختی مشکلات معیشتی، فسادهای اداری و مماشات با مدیران متخلف و تحریم؛ نعمت زندگی را به نقمت زنده بودن رسانده....
پس بی دلیل نیست که همراه با زن در این شعار از «زندگی» استفاده می کنند، زیرا این سبک زندگی که همه درگیرش بوده و هستیم ما را آزار داده است و به دلیل فسادهای اداری و مدیران متخلف، تقریبا هیچکدام از تدبیرهای رهبری و تلاش های دولت انقلابی هم افاقه ای نکرده است.
پس مرد ایرانی با تحریکات آن طرف می خواهد به آزادی و رهایی دست پیدا کند و یک آزادی رها کننده از وضعیت بغرنج را طلب میکند. و به همین دلیل «آزادی »برای او اهمیت دارد . از آنجا که در جامعه ما و همینطور در حریم خانواده یک نگاه کنترل شده تری نسبت به زن وجود دارد ، پس وقتی در این شعار از «زن» گفته می شود فریبندگی بیشتری برای جوان ها محدود شده در جامعه و خانواده دارد(اگر به جوان آگاهی از محدودیت ایجاد شده داده می شد هیچ کدام از این مشکلات را نداشتیم).
ادامه بحث و نتیجه گیری از آن را به دوستان واگذار می کنم
لینکهایی از همین انتشارات که به شما در نتیجه گیری بهتر کمک می کند:
پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران
آیا آزادی با اعتراض به حجاب عینیت پیدا می کند؟
رسانه ای که از آن غافل شدیم<br/>
مطلبی دیگر از این انتشارات
سوریه نزدیک است خیلی نزدیک
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیگران درباره مردم ایران چگونه می اندیشند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
زن، زندگی، آزادی