وحشیگری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران

به شکل کلی، وحشیگری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، از دید خشونت اعمال‌شده از سوی خود نیروها و خشونت نهادینه در این سیستم، بررسی شده‌است. سرنوشت معترضانی که توسط این نیرو دستگیر می‌شوند نیز مورد توجه رسانه‌های خارجی بوده‌است. در موارد بسیاری از شدت خشونت در بازداشتگاه‌های نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، پرده‌برداری شده‌است. به شکل کلی، رویکرد دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی، از جمله نیروی انتظامی، در بالاترین سطوح حکومت و توسط شخص علی خامنه‌ای تعیین شده‌است.

آنچه خواندید و حتی تیتر این مطلب عینا انتخاب شده از دانشنامه ویکی پدیا است که علی القاعده مبتنی بر راستی آزمایی و مستندات است( اینجا ).اما فی الواقع کذب محض است.( با جمله بندی سخیفی که هیچ مستندات قابل قبولی پشت آن نیست).

اگر اهل مطالعه هستید تا آخر مطلب را با من باشید تا ببینید شگفتانه آن (~=دروغ بودن ویکی و سایر ابزار رسانه ای که اصرار به وحشی نشان دادن این نیرو های حافظ امنیت دارند ) در کجاست؟

و اگر نه (یا حوصله خواندن ندارید). مرد و مردانه بیا عبارت: «

وحشیگری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران

» را در قسمت عکس گوگل، جستجو کن، تو عکسهایی که می بینی دنبال وحشیگری نیروهای انتظامی بگرد. تا ببینی دشمنان ما چقدر احمق تشریف دارند. (من گوگلی را می گویم که ایران نمی تونه روی نتایجش تاثیر بگذاره).

حالا بیا به جای آن این را سرچ کن:

وحشیگری نیروی انتظامی آمریکا

خنده داره نه،

عکسی از وحشیگری نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایران در برخورد با یکی از اوباش (به دست خالی مامور نیروی انتظامی نگاه کنید و شمشیر در دست یکی از اوباش)!!!!!
عکسی از وحشیگری نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایران در برخورد با یکی از اوباش (به دست خالی مامور نیروی انتظامی نگاه کنید و شمشیر در دست یکی از اوباش)!!!!!


برای روشن شدن مطلب کمی حوصله کنید و قبلش با یک مبحث به نام تحقیق بازار اشنا شوید ( من خیلی ساده و موشکافانه می خواهم به این برسم که آیا مامورین امنیتی ما وحشی هستند یا نه و لازمه اش این است که کمی حوصله به خرج بدهید)

ما یک مبحثی تو تجارت داریم که تحقیق بازار نام دارد که از اصول مسلم مارکتینگ است. خلاصه اش این میشود که قبل از سرمایه گذاری کلان برای تهیه و تولید یک محصول، به منظور ارایه در بازار ابتدا تحقیق بازار می شود. و بر اساس آن سرمایه گذاری کلان انجام میشود.

که همان مشت نمونه خروار خودمان است.

قبلش چند مثال از ارزش های راهبردی تحقیق بازار:

مثلا آیا می دانستید مردم آمریکا مطلقا ماست نمی خورند (یعنی نمی خوردند) و یک ترک تبار با علم به اینکه مردم آمریکا ماست نمی خورند با همین تحقیق بازار، توانست میلیاردی به مردم آمریکا ماست بفروشد و یکی از 10 مرد میلیاردر در آمریکا شود.( با تحقیق بازار وی توانست به این موضوع برسد که درست است که مردم آمریکا ماست نمی خورند اما چون عاشق شیرینی هستند؛ تنها با افزودن شکر به ماست و شیرین کردن آن این مردم عاشق ماست می شوند. و با همین ترفند ساده وی مولتی میلیاردر شد.)

و آیا می دانستید که با تحقیق بازار بود که معلوم شد یکی از نیازهای مبرم مردم قطب شمال و جنوب در سرمای طاقت فرسای آن منطقه یخچال است؟!!! (چرا که تا قبل از راه یافتن یخچال به قطبین بدون یخچال امکان نگهداری گوشت شکار در هوای آزاد به دلیل یخ زدگی و سنگ شدن آن وجود نداشت)

پس معلوم شد که تحقیق بازار اصل برتر تجارت است و خیلی از تجاری که شکست خوردند به دلیل عدم انجام تحقیق بازار بود.

تحقیق بازار به این شکل است که از تک تک افرادی منتخب سوال و جواب می شود و بر اساس آن نتیجه می گیرید که این کار انجام شود یا نه.

ولی یک چیز را در انجام این تحقیق نباید فراموش کرد و آن شرط صحت شرایط تحقیق بازار است.

برای قابل اعتماد بودن « تحقیق بازار » باید تمام اصول زیر در آن رعایت شود والا نتیجه حاصل مهلک و حتی وارونه خواهد بود

  • 1- جامعه آماری باید از یک حداقلی برخوردار باشد مثلا برای جامعه 80 میلیونی ایران، این جامعه کوچک باید حداقل 10000 نفر را شامل شود. (1000 نفر از 80 میلیون مشت نمونه خروار نیست، بلکه فقط یک قاشق از خروار است)
  • 2- متنوع باشد و در سطحی وسیع آمارگیری انجام شود و اینکه صرفا دانشجویان یک دانشکده مورد بررسی قرار بگیرند (هر چقدر هم این دانشجویان فهیم و عاقل باشند و 10 هزار نفر ما را تامین کنند ) بی اعتبار است و باید در سطحی وسیع (ترجیحا تمام شهرها و مناطق در دسترس در ایران) انجام شود.
  • 3- مورد تحقیق نباید مستقیم مطرح شود. و نباید فرد مورد نظر هدف از تحقیق را بفهمد. مثلا نباید از این مردم یک دفعه سوال شود که آیا ماست دوست دارید یا نه بلکه باید دوست داشتن 20 غذا در 20 سوال
    پرسید، که دوست داشتن ماست، یکی از آن بیست سوال باشد و الباقی برای منحرف کردن ذهن مخاطب باشد تا متوجه هدف ما از این تحقیق آماری نشود(مثالش را بزنم تا متوجه منظورم از این نوع طرح سوال چیست. غروب یکی از روزهایی که حضرت نوح بر روی کشتی منتظر خشک شدن سرزمینها بود جبرئیل ظاهر شد و به نوح گفت هیچ فهمیدی از صبح تا غروب با شیطان همکلام بودی ؟!!!! نوح گفت فلانی را می گویی، نه بابا آدم درستی بود، تمام روز حرفهای خدایی و درستی می زد. جبرئیل گفت بله از صبح تا غروب شیطان با شما درباره 1000 موضوع صحبت کرد و فقط یکی از آن صحبتها منظور اصلیش بودند که آنرا در بین این 1000 کلام حق مخفی کرد و تو به این دلیل باورش کردی).
  • 4- نباید مغرضانه باشد (کسانی که سوالات را آماده و مطرح می کنند، نباید با لحن طرفدارانه یا منزجر کننده با قضیه برخورد کنند .) و ضرورت دارد که کاملا بی طرف این تحقیق انجام شود.
  • 5- در عین حال نباید جامعه آماری از بین افراد توصیه شده انتخاب شود و باید انتخاب افراد کاملا تصادفی باشد. (با رعایت اصل سوم حتی اگر شخص انتخاب شده بصورت تصادفی، غرض هم داشته باشد، مغرضانه به شما پاسخ نمی دهد)
  • 6- و بالاخره اینکه افراد انتخاب شده به نوعی مرتبط با موضوع باشند (مثلا برای تحقیق با هدف رسیدن به یک رنگ مورد علاقه جامعه نباید از فرد نابینا در تحقیق بازار استفاده کرد)

حالا برگردیم سر مبحث خودمان، عده زیادی تصور نزدیک به یقین دارند که نیروهای امنیتی و انتظامی ایران وحشیگری دارند.

خیلی جالب است بدانیم این افراد، بدون اینکه خودشان هم بفهمند؛ در بند رسانه های معاند گرفتار شده اند که به این نتیجه گیری رسیده اند.

و یقین دارند نیروهای امنیتی و انتظامی ما وحشی هستند. (عجله نکنید و بگویید که نه، من خودم هم دیدم یا شنیدم. تا آخر متن را بخوانید و اجازه دهید کلام من منعقد شود، بعد نتیجه گیری کنید.) پس بیایید دلایل وحشی خواندن نیروهای انتظامی را بر اساس اصول ذکر شده تحقیق بازار با هم بررسی کنیم و بعد صحت و سقم آن را نتیجه گیری کنیم:

  • محدود بودن منابع امان: ما فقط چند شبکه مغرض (که در ازای پول دروغ پراکنی می کنند) و چند کانال که عده ای وطن فروش اداره می کنند را دنبال می کنیم و به رسانه ها و خبرگزاری های داخلی بی اعتناییم. و اینکه فقط تحت شعاع شبکه هایی که صبح تا شب با اطلاعاتشان ما را بمب باران می کنند باشیم، اصل 4ام اصول تحقیق را نقض می کند.
  • موثق بودن منابع مان: ما منابعی را مورد اعتماد قرار داده ایم که با عناوین دهن پرکنی مثل دانشنامه یا جامعه بین الملی ایران(=~ ایران اینترنشیونال) جلو آمده اند اما سرشار از دروغ هستند.... بنابراین مطابق بند 3 اصول تحقیق نباید رسانه هایی که پر از دروغ هستند را ملاک قرار دهیم. و این اشتباهی است که ناخواسته برای نتیجه گیری وحشی بودن نیروهای انتظامی، مرتکب شده ایم، مثلا همین ویکی پدیا؛ با توجه به مثالی که در بند3 گفتم مصداق همان شیطان است که یک دروغ (وحشی بودن نیروی انتظامی ) را میان هزاران مطلب راست مبتنی بر اسناد خود قرار می دهد و ما می پذیریم.(طوریکه برخی وقتی بر اساس ویکی به ما چیزی می گویند اگر انکار کنیم مثل این است که نعوذ بالله آیه های قرآن را انکار کرده ایم)
  • مغرضانه بودن منابع مان، از غرض ورزی ویکی پدیا همین بس که در هیچ کجای آن به شما اجازه به کاربردن کلمه شهید را برای هیچ کس حتی امام علی(ع) نمی دهد (و به من نگویید که ویکی حق دارد و واژه شهیدی که بیش از دو میلیارد نفر به آن معتقدند صحت ندارد. درحالیکه ما ملت امام حسینیم و کلید واژه شهادت در خون ماست.)، پس ویکی پدیا واقعا چگونه می تواند صادق باشد. یا اینستاگرام که سلیقه ای است و مثلا اجازه استفاده از عکس سردار سلیمانی را نمی دهد اما عکس های خشونت آشوبگران را منتشر می کند. و سایر رسانه هایی که دروغهایشان را مابه ازای راست بما القاء کرده اند مثل ایران اینترنشیونال و من‌وتو و ... همه همین حکم را دارند.
  • هیچ تنوعی در منابع مان نیست. همه شنیدهای مان از شبکه هایی هست که تودرتو و به هم تنیده شده اند و چون همه را آمریکا و ایادیش تغذیه می کنند، همه یک چیز را می گویند و آنچه را هم که سینه به سینه شنیده ایم، اگر خوب تفتیش کنیم می بینیم سرمنشاء آن همین شبکه ها هستند و نه ملموسات و واقعیات به عینه و بعضا فقط ادعاست. هیچکس (دقت شود نگفتم هرکسی، هیچکس) با چشم خود وحشیگری از نیروهای امنیتی و انتظامی ندیده است.(بقول خودشان 6 ماه تمام تصاویر دوربینهای زندان اوین را رصد می کرده اند ته ته اش چی از خشونت برای نمایش داشتند، یکی دو موردی که تخلف مامور زندان بوده و نه امری رایج و روزانه.)
  • بند 5 را یکبار دیگر بخوانید، عده ای که در ایران هستند و به ما از وحشیگری نیروهای انتظامی گفته اند، یکبار هم تلویزیون ایران را ندیده اند و دائما بر روی شبکه های ماهواره هستند و افرادی هم که از خارج از کشور به ما القاء می کنند عمل نیروی انتظامی وحشی گری است. هم بر این منوال به نتیجه گیری رسیده اند که از تلویزیون بیگانه (و مغرض که چه عرض کنم، دشمن علنی) دیده و شنیده اند و هیچ تصوری حتی از ماشینهای در حرکت خیابانهای ایران ندارند.
  • بند 6 به ما چی میگه، میگه کسی باید از وحشیگری نیروی انتظامی حرف بزند که مستدل (و نه متکی به رسانه ها و شبکه های مجازی) با این موضع مرتبط بوده و از کسی شنیده که برای این دروغش نه پول گرفته و نه پی خودشیرینی برای گرفتن پناهندگی است( طرف حرفم سلبریتی ها هستند).

دیدید که چقدر را حت ما را گول زده اند. منابع مورد استناد حداقل گفته شده را رعایت نکرده اند.

بابا حداقل تو یکیش اصل را رعایت می کردید.

آخه چرا من مومن نباید به این جمله ویکی در دلیل آوردن برای اثبات وحشیگری نیروی انتظامی خرده بگیرم که:

یورش شبانهٔ نقابداران پلیس به خانهٔ لات‌ولوت‌های تهران و بیرون کشیدن این افراد، زیر رگبار مشت و لگد و تحقیرِ مظنونان با انداختن آفتابه بر گردنشان و دور گرداندن این افراد در سطحِ شهر....

آیا واقعا انتظار این می رود که بجای تحقیر لات و لوتهای تهران، به آنها بزرگی و عزت بدهیم و بر گردنشان حلقه گل بیندازیم (اگر بدانیم پشت پرده این لات و لوتها چه کثافتها و جنایاتی است. حالا بهش ارزش بدهید ببینید چه بکند.)

ای مسلمان چرا اجازه می دهید اینگونه مغزت را تخدیر کنند تا آن حد که به این باور برسی که نیروهای امنیتی کشورت وحشیانه رفتار می کنند.

آیا می دانید BBC دروغ را بخشی از زندگی می داند،لینک« چطور خودفریبی به ما اجازه می‌دهد دروغ بگوییم » از BBC را باز کنید تا با متون زیر روبرو شوید:

یک دانشمند ممکن است فکر کند جواب‌های یک آزمایش واقعی هستند. حتی باوجود استفاده از داده‌های تقلبی. یک دانشجو ممکن است واقعاً باورش شود پذیرش در یک دانشگاه رده‌بالا واقعاً سزاوارش بوده حتی با اینکه می‌داند در امتحان ورودی تقلب کرده است.

خیلی با مزه است که BBC در لینک ذکر شده بالا، خودش را و دروغهایش را با این چند سطر تطهیر می کند:

حتماً دوست دارید تصور کنید این‌جور رفتاربسیارنادراست و فقط در موقعیت‌های خیلی بخصوص پیش می‌آید. اما خودفریبی اتفاقاً پدیده بسیار رایجی است و شاید در وجود ما شکل‌گرفته تا منفعتی برایمان داشته باشد. ما گاهی به خودمان دروغ میگوییم تا تصوری که از خود در ذهن داریم را حفظ کنیم. همین به ما اجازه می‌دهد رفتارهایی غیراخلاقی داشته باشیم درحالی‌که وجدانمان کاملاً راحت است. بر اساس آخرین مطالعات، خودفریبی شاید رفتاری است که در ما شکل‌گرفته تا کمک کند دیگران را به کارهایی تشویق و ترغیب کنیم. اگر خودمان به دروغی که میگوییم ایمان داشته باشیم، قانع کردن دیگران به باور کردن آن ساده‌تر خواهد بود.این تحقیق جدید ممکن است بتواند بعضی از رفتارهایی که در جنبه‌های مختلف زندگی از ما سر میزند- فراتر از تیتر اول رسانه‌های درباره کلاه‌برداری‌های بزرگ- توضیح بدهد. با درک بهتر عوامل مختلفی که به خودفریبی می‌انجامند، می‌توانیم بفهمیم چه چیزی به تصمیم‌گیری‌های ما جهت می‌دهد و نمی‌گذارد این توهمات درونی، ما را به ناکجاآباد بکشاند.

کاملا مشخص است نگارنده این متن، تحت تاثیر جلسات فکری تیم تحریه BBC برای ترغیب به دروغ نویسی بوده است.

بجز تاسف چیز دیگری نمی توانم بگویم. به جز چند لینکی که برایتان می گذارم:

چطور سوریه برگشت به 100 سال قبل

روزنامه اصولگرا: همه رسانه های حرفه ای به شما دروغ می گویند

از هردو خبر رسانه‌های معاند یکی دروغ است.

38000 دروغ 5 رسانه ضدایرانی در 46 روز

۱۰ دروغ بزرگ رسانه‌های ضدانقلاب در روزهای اخیر