پادکست رسوا- به دل معماهای تاریخ سفر کنید!
اپیزود هفتم؛ نوستراداموس (قسمت دوم)
قدرت پیشگویی میشل نوستراداموس از کجا اومده بود؟ آیا میشل با آپولو «Apollo» خدای یونان باستان در ارتباط بود؟ یا با خود شیطان؟ بخش دوم از داستان سریالی نوستراداموسه و ما قراره تو این قسمت، ببینیم نوستراداموس واقعا اون پیشگویی بزرگیه که واقعا تا دو هزار سال بعد رو پیشبینی کرده بود یا نه؟ به گفتهٔ یه سری، میشل فقط یه کلاهبرداری بود.
در تابستان ۱۵۵۹، هنری دوم «Henry II» پادشاه فرانسه، در یک حادثهٔ تراژدیک «Tragedy» و دردناک کشته شد. فرانسه که تازه داشت از پسلرزههای طاعون خارج میشد، حالا وارد یه بحران جدید شده بود. در تورنمنتی که برگزار شد، یک شاهزادهٔ جوان اسکاتلندی، در حال مسابقه با پادشاه فرانسه، نیزش رو درون کلاهخود هنری دوم فرو کرد و یه چشم هنری فورا از جا دراومد. هنری ده روز دردناک رو در بالینش منتظر مرگ بود و در نهایت هم عفونت زخم کار هنری رو تموم کرد.
زندگی هنری که تموم شد، تازه پچپچها تو دربار فرانسه شروع شد. ظاهرا مرگ پادشاه رو یه نفر از قبل پیشبینی کرده بود. پیشگوی معروف، میشل نوستراداموس. چند سال قبل از این واقعه، این شعرو گفته بود: «شیر جوان، شیر پیر را در یک مبارزه تن به تن شکست میدهد. چشم شیر پیر در یک قفس طلایی، از کاسه بیرون میآید. سپس یک مرگ بیرحمانه را تجربه خواهد کرد.» شواهد نشون میداد که هر چی که نوستراداموس گفته بود، توی اون روز نحس برای هنری دوم اتفاق افتاد.
خاکسپاری هنری با شکوه و جلال زیادی برگزار شد. اما حتی تو اون موقع، کلمهای که روی لب همه بود، نوستراداموس بود. چند روزی میشد که یک فرد ناشناس تو شهر راه افتاده بود و همهٔ نسخههای پیشگوییهای نوستراداموس رو جمع میکرد و بعد هم اون رو میسوزوند. میدونید اون شخص کی بود؟ خود نوستراداموس بود.
میشل بعد از اینکه مرگ پادشاه هنری رو به درستی پیشبینی کرده بود، به این نتیجه رسید که این نسخه از کتابش باید از بین بره. چون بقیهٔ پیشبینیهای این کتاب به طرز خجالتآوری اشتباه بودن.
به پادکست رسوا خوشاومدید. من پوریا فیروزنژاد تو این پادکست هر بار داستان یکی از رسواییهای تاریخ رو روایت میکنم.
در پادکست رسوا تلاش میکنیم داستانهای مرموز و مناقشه برانگیز تاریخ رو بررسی کنیم تا بتونیم حقیقت ماجرا را کشف کنیم. این بخش دوم از داستان دو قسمتی نوستراداموسه که در هفتهٔ سوم شهریور ۱۴۰۰ ضبط میشه.
خب. تو قسمت قبلی زندگی نوستراداموس رو از زمان تولدش در فرانسه بررسی کردیم. گفتیم که در جوانی به عنوان یک داروفروش دوره گرد در فرانسه سفر میکرد و به مردمی که گرفتار بلای طاعون شده بودند، کمک میکرد.
درست تو همین زمان، کلیسای کاتولیک که تو قرن شونزدهم قدرت تام داشت، به نوستراداموس اتهام توهین به مقدسات رو زد و میشل هم به ناچار از فرانسه خارج شد تا جونش رو نجات بده. تو سالهای دور از فرانسه، اون تمرکزش رو گذاشت روی ترکیب ستارهشناسی و پیشگویی یونان باستان که قدمتش به معبد آپولو برمیگشت.
همین موضوع اونو به یکی از معروفترین شخصیتهای عصر خودش تبدیل کرد. در سال ۲۰۱۰، دانشمندی به اسم پیتر لمژر مدعی شد که همهٔ روشها و تکنیکهایی که گفته میشه نوستراداموس، از اونها برای پیشگویی آینده استفاده میکرده، همش دروغ بوده. روشهایی مثل استفاده از ستارهشناسی و نگاه کردن به آتیش که گفتیم بهش میگفتن فایر گیزینگ و اون روش اسکراینگ که گفتیم توی یه پیاله آب زلال میریختن و انگار آینه میشد و تو این آینه نگاه میکردن و آینده رو پیشبینی میکردن، اینا همش دروغه. این آقا اینو گفت.
در واقع، میشل از هیچ کدوم از اینا استفاده نمیکرد؛ بلکه برای اینکه بتونه حواس کلیسای کاتولیک رو از کاری که واقعا داشت انجام میداد، پرت کنه قدرت خودش رو وصل میکرد به ستارهشناسی و روشهای پیشگویی در یونان باستان.
اگر کلیسا واقعا به روشهای اصلی که میشل استفاده میکرد پی میبرد، احتمالا سرنوشتی بهتر از شکنجه و مرگ در انتظارش نبود. که این ما رو میرسونه به فرضیهٔ اول. این فرضیه، میگه که میشل از نوع باستانی از جادو به نام بیبلیومنسی «Bibliomancy» استفاده میکرد. چی بود این بیبلیومنسی؟ بیبلیومنسی در واقع روشی از جادوی باستانیه که تو اون، فرد میاد با استفاده از نوشتههای کتابها، آینده رو پیشبینی میکنه. حواسمون باشه که این یک روش علمی نیست و کاملا جادو محسوب میشه.
پیتر لمژر «Peter Lemjer» تو کتابی که در مورد نوستراداموس نوشته، این ادعا رو مطرح میکنه که همهٔ تکنیکهای نوستراداموس، در واقع بر اساس همین روش بوده. این کتاب میگه که نوستراداموس تصمیم گرفت، به همه اعلام کنه منشا پیشگوییهاش، علم ستارهشناسیه که تو قرن شونزدهم شاخهٔ علمی خیلی مهمی بود. میشل میگفت که با استفاده از حالت ستارهها نسبت به هم، میتونه پیشگوییهایی از آینده، مثل قحطی، آتشسوزی، جنگها و تراژدیها رو انجام بده.
ولی این آقای لمژر در کتابش میگه که با تحلیل عمیق روش ستارهشناسی نوستراداموس، مشخص میشه که این روشها پر بود از خطا. انگار کسی که این نوشتهها در مورد آسمون نوشته، فقط یه سواد جزیی از ستارهشناسی داشته. البته که لمژر اولین کسی نبوده که توانایی نوستراداموس تو ستارهشناسی رو زیر سوال میبره.
ستاره شناسان بزرگ دیگهای هم بودن که تو همون قرن شونزدهم همین ادعا رو، در مورد دانش ستارهشناسی میشل مطرح کردن و اونو از نظر علمی کاملا بیارزش میدونستن. مثلا تو سال ۱۵۵۸، وقتی که نوستراداموس تو اوج شهرتش بود، یه ستارهشناس به اسم لورانس ویدل «Lawrence Vidal» مقالهای نوشت که در اون رسوایی نوستراداموس رو مطرح کرده بود.
اعلامیه نسبت به سواستفاده و اغوای صورت گرفته، از سوی میشل نوستراداموس. ویدل این گاف بزرگ رو از نوستراداموس گرفته بود که اون به اشتباه، همیشه در چارت ستارهها، جای خورشید و ماه رو اشتباه میگرفت. تو یه مورد، میشل حتی دو تا خورشید رو توی چارت ستارهها قرار داده بود که این یعنی، همهٔ اون طالعبینیهای گرون قیمتی که به اشراف و دربار فرانسه داده بود، کاملا بیارزش بودن.
از این بدتر این بود که نوستراداموس خودش اطلاعاتی در مورد وضعیت ستارهها جمعآوری نمیکرد؛ بلکه اطلاعات ستارهشناسای دیگه رو میدزدید. این یعنی چی؟ یعنی بیشتر طالعبینیهایی نوستراداموس انجام میداد، بر اساس یه سری از اطلاعات قدیمی و به درد نخور انجام میشدند که هیچ ارزشی نداشتن. یادتون میارم که در ستارهشناسی، طالعبینی افراد در واقع بر اساس حالت ستارهها و زمین، در روز و ساعت تولد یک شخص انجام میشه. اگه نوستراداموس به نقشههای اشتباهی از ماه و سال تولد افراد نگاه میکرده، چیزی که میدیده، حالت واقعی ستارهها تو زمان تولد اون شخص نبوده. بنابراین نتیجهٔ طالعبینیهایی هم که برای اشخاص انجام میداده، به کل اشتباه بوده.
نکتهٔ خیلی جالب اینه که انگار خود نوستراداموس هم میدونست که سواد ستارهشناسی نداره. لمژر تو کتابش میگه همهٔ نوشتههای نوستراداموس رو زیر و رو کرده و چیز عجیبی که تو این متنها وجود داره اینه که نوستراداموس هیچ وقت خودش رو یه ستارهشناس خطاب نکرده. در واقع میشل به بقیه اجازه میداد که ستارهشناس خطابش کنن. گفته میشه که میشل یکی دو بار تو مجالس خصوصی با دوستاش خودش رو عاشق ستارهشناسی خطاب کرده. نه ستارهشناس.
پس اگه نوستراداموس در بهترین حالت، فقط علاقهمند به ستارهشناسی بوده، پس ممکنه اشتباهات زیادی هم داشته باشه. اما اگه میشه تو این زمینه کارشناس نبود، پس احتمالا قدرت پیشگوییش رو از ستارهها نمیگرفت. در واقع میشل انگار میخواست مردم اینجوری فکر کنن که قدرت پیشگوییش رو از ستارهها گرفته.
لمژر میگه کل صحبتهایی که در مورد اعتبار و قدرت ستارهشناسی نوستراداموس گفته شده، همش شایعه بوده که در طول زمان هی جدی و جدیتر شده. در واقع خود نوستراداموس وقتی بهش لقب ستارهشناس دادن سکوت کرده و از این فرصت استفاده کرده تا حواس کلیسا رو از روشهای اصلیای که به کار میگرفت پرت کنه. روش بیبلیومنسی. بیبلیومنسی روشی بود که خیلی در روم باستان رواج داشت.
چند نفر از خود امپراتورهای روم مثل هیدرین و کلودیوس دوم از بیبلیومنسی در تصمیمگیریهاشونم استفاده میکردن. به دلیل اینکه بیبلیومنسی ریشهٔ سحر و جادو داشت، نوستراداموس نمیتونست آزادانه در موردش صحبت کنه. اونم با اون استبداد سیاه و خفقانی که کلیسای کاتولیک ایجاد کرده بود. در غیر این صورت، ممکن بود کلیسا، اونو به دادگاه مذهبی بکشونه و گزینهٔ امنتر این بود که در این مورد دروغ بگه. تا از شر شکنجه و حتی شاید مرگ در امون بمونه.
اما در بیبلیومنسی چیکار میکردن؟ در نگاه اول خیلی سادست. اول کسی که میخواست این کار رو انجام بده، با یک چشم بند، چشماش رو میبست و یه کتاب رو به صورت رندوم از قفسهٔ کتابخونه انتخاب میکرد و میذاشت رو میز. بعدشم مثل زمانی که میخوایم فال حافظ بگیریم، یه صفحه رو به صورت اتفاقی باز میکردن و انگشت اشارشون روی صفحه میچرخوندن تا روی یک پاراگراف وایسن.
افرادی که از بیبلیومنسی استفاده میکردند، اعتقاد داشتند که قدرت این سحر و جادو، دستشون رو هدایت میکنه. بعضی مواقع متنی که انتخاب و خونده میشد، نیازی به تفسیر نداشت و واضح بود. اما بعضی وقتها موضوع به این سادگی هم نبود. مثلا اگه یه امپراتور رومی میخواست جنگی رو شروع کنه و انگشت اشارهٔ بیبلیومنسر «Bibliomancer» یا اون کسی که بیبلیومنسی انجام میداده، روی متنی مینشست که در مورد تاریخ یکی از پیروزیها بود، معلوم بود دیگه؟ یعنی قرار بود امپراتور در این جنگ پیروز شه. اما اگه متنی انتخاب میشد که در مورد کشتار مثلا گوسفندان بود، احتمالا کل برنامهٔ جنگ و فتح، میرفت رو هوا و باید میشستن و فکر دیگهای میکردن.
این یه توضیح خیلی کوتاه از مفهوم و تاریخچهٔ روش بیبلیومنسی بود که لازم دونستم بهتون بگم تا قضیه رو درک کنید. حالا برگردیم به ارتباط روش بیبلیومنسی و قدرت پیشگویی نوستراداموس.
اولین باری که لمژر شک کرد که نوستراداموس از روش بیبلیومنسی استفاده کرده، وقتی بود که فهمید خیلی از رباعیات نوستراداموس که پیشبینیهاش رو با اونا انجام میداد، خیلی آشنا به نظر میرسند. بعد از اینکه یه کمی کند و کاو کرد، لمژر به این موضوع جالب برخورد که شباهتهای زیادی بین رباعیات نوستراداموس و قسمتهایی از کتابهای معروف وجود داره. حتی در مواردی انگار متن این کتابها در اشعار نوستراداموس کپی پیست شده «copy paste» بودن.
اینطوری هم نبود که فقط یکی از رباعیات نوستراداموس شبیه بخشی از یک کتاب باشه که بشه بهش گفت تصادفی. لمژر کتابی رو پیدا کرد به اسم موربلس لبیر یا کتاب شگفتانگیز. کتابی که اتفاقا در اوایل همون قرن شونزدهم نوشته شده بود و شامل مجموعهای از پیشگوییهای قدیسهای مسیحی بود.
لمژر فهمید که خیلی از پیشگوییهای نوستراداموس، شباهت خیلی زیادی به نوشتههای این کتاب داره. خیلی از پیشگوییهای کتاب شگفتانگیز، در مورد فجایع و اتفاقات ناگواری بودند که قرار بود در آینده اتفاق بیفتن. هر کس که ذرهای به پیشگویی مسیحی علاقهمند بود، احتمالا تو اون زمان یه نسخه از این کتاب رو تو کتابخونهاش نگه میداشت که احتمالا نوستراداموس یکی از هم از همین آدما بود.
مثلا این تیکه رو گوش کنید. میشل تو یکی از رباعیاتش میگه: «در منطقهای نزدیک به بینالنهرین، کشتار بزرگی به پا خواهد شد. این جنگ، صدمات فراوانی در آسمان و خشکی و دریا به وجود خواهد آورد. قحطی و طاعون بر قلمروهای این سرزمین فرود خواهند آمد.»
اینطور به نظر میرسه که این پیشگویی نوستراداموس ظاهرا از روی پیشبینی آخر الزمانی یک کشیش مسیحی برداشته شده. نکتهای که شک و تردید رو در مورد استفاده نوستراداموس از متون کتابهای دیگه برای پیشگوییهاش بیشتر میکنه، اینه که گفته میشه میشل قبل از مرگش، قسمت زیادی از کتابخونهٔ خودش رو سوزوند. احتمالا میشل نمیخواسته که هیچ وقت کسی متوجه شباهت متون کتابها و پیشگوییهایش بشه.
پیتر لمژر میگه که نوستراداموس اعتقاد داشته تاریخ به صورت چرخهای تکرار میشه. امروز احتمالا همهٔ ما این جمله رو میشناسیم که میگه: «کسانی که از اشتباهات تاریخی دست نگیرن، محکوم به تکرار آن هستند». شاید میشل هم معتقد بوده که در هر صورت انسان تاریخ رو دوباره و دوباره تکرار میکنه.
استدلالی که این آقای پیتر لمژر در استفادهٔ نوستراداموس از روش بیبلیومنسی مطرح میکنه، واقعا خیلی متقاعدکنندهاس. نمیشه شباهتهای بزرگی که بین تعدادی از رباعیات پیشگویانهٔ نوستراداموس و متون کتابهای اون زمان وجود داره رو نادیده گرفت. تازه این فرضیه، کاملا توضیح میده که چرا نوستراداموس، قبل از مرگش، بخش بزرگی از کتابخونه رو سوزوند.
با اینکه لقب نوستراداموس بزرگترین ستارهشناس تاریخه، شاید بهتر باشه لقبش رو بذارن بزرگترین پیشگویی بیبلیومنس «Bibliomance». جدا از اینکه نوستراداموس با استفاده از کدوم روش پیشگوییهاش رو نوشته، چیزی که مهمتره، این که آیا اونا به واقعیت تبدیل شدن یا نه؟ خیلیا معتقدن که آیندهٔ بشر، درون همین نوشتههای این نوستراداموسه که هنوز بیشتر اونا کشف نشدن. در ادامه به این سوال جواب میدیم که آیا نوستراداموس واقعا کرونا رو پیشبینی کرده بود؟
گفتیم در سال ۲۰۱۰ پیتر لمژر با تحلیل کتاب پیشگوییها یا پرافسیز «prophecies» از نوستراداموس، این قضیه رو مطرح کرد که میشل نه از ستارهشناسی، بلکه از روش بیبلیومنسی برای پیشگویی آینده استفاده میکرده. اما جدا از روش میشل، هنوز خیلیها اعتقاد دارن که نوستراداموس، مهمترین فجایع آیندهٔ بشر رو پیشبینی کرده. اتفاقات مهمی مثل آتشسوزی بزرگ لندن، جنگ جهانی دوم و شاید اپیدمی کرونا.
اما لمژر بعد از بررسیهایی که روی کار نوستراداموس انجام داد، به این نتیجه رسید که توی بعضی موارد، رباعیات یا همون پیشگوییهای نوستراداموس، اشتباه تفسیر شدن. این رباعی که گفته میشه آتشسوزی لندن رو پیشبینی کرده رو گوش کنید.
«خون افراد عادل در لندن ریخته خواهد شد. بین صاعقهٔ ۲۳ و ۶ سوخته خواهد شد. بانوی باستانی از مرتبه و جایگاهش سقوط میکند. چندین نفر از همان فرقه کشته خواهند شد.»
همونطور که در اپیزود قبلی هم بهتون گفتم، طرفدارای نوستراداموس خیلی زود میگن که این عدد معنیش اینه که ۲۰ ضربدر ۳ به علاوهٔ ۶، میشه ۶۶ که این یعنی همون سال ۱۶۶۶ که آتش سوزی لندن اتفاق افتاد؛ ولی لمژر میگه اصلا نوستراداموس قصد اینو نداشته که در مورد آتش سوزی لندن هشدار بده. لمژر ادعا میکنه که این پیشگویی در مورد یک جلسهٔ دادگاه مذهبی بوده و منظور اینه که مردمی از یک فرقه مذهبی، سوزونده میشن.
با توجه به اینکه گفتیم این نوستراداموس احتمالا از روش بیبلیومنسی برای پیشگوییهایش استفاده میکرده، پس باید رفرنسش رو از یه کتابی انتخاب میکرده که البته انگار همین کارم انجام داده. میشل تو این رباعی، ظاهرا داشت به رویدادی اشاره میکرد که دویست سال قبل از تولدش اتفاق افتاده بود.
فاجعهای که به حکمی از کلیسا اشاره داره که با نام شوالیههای معبد شناخته میشه. در سال ۱۳۰۷ میلادی شوالیههای معبد یک سازمان قدرتمند و پرنفوذ بود. اما پادشاه فرانسه کمکم به اونا حسودیش شد و دسیسهای طراحی کرد تا برای همیشه اونا رو نابود کنه پادشاه فرانسه نامههایی به سراسر کشور ارسال کرد و این شوالیهها را متهم به پرستش شیطان و استفاده از جادوی سیاه کرد.
به دنبال این جریان، اکثریت شوالیههای معبد بازداشت و به دادگاه برده شدن. اینجا رو دقت کنید بر اساس گفتهٔ لمژر ۱۳۸ شوالیهٔ معبد یا ۶ ضربدر ۲۳ که همون عدد مورد استفاده در پیشگویی نوستراداموس بود، بازداشت شدند و در نهایت هم بعضی از اونا رو زنده زنده سوزوندن. حالا این واقعه که دویست سال قبل از تولد نوستراداموس در واقع اتفاق افتاده بود، چه ربطی به پیشگویی داره؟
لمژر اینجا میگه که نوستراداموس داشته یه دادگاه مذهبی دیگه رو پیشبینی میکرده که زمانی در آینده، در لندن برگزار میشه و اصلا ربطی به آتش سوزی لندن نداره. البته لمژر میگه که اصلا منظورش این نیست که این پیشبینی غلطه؛ بلکه تفسیری که مردم ازش داشتن اشتباه بوده و شاید اتفاقی که تو این رباعی بهش اشاره میشه، هنوز هم در لندن اتفاق نیفتاده و ممکنه تو قرن ۲۱ و شاید قرنهای بعدی، به جایی برسیم که یک دادگاه مذهبی تو لندن برگزار شه و افراد رو بسوزونن. با اینکه این احتمال خیلی عجیب به نظر میرسه الان برای ما، ولی هر چیزی ممکنه.
لمژر میگه که یه سری از پیشگوییهای نوستراداموس رو پیدا کرده که اتفاقا به درستی تفسیر شدن و البته اتفاق هم افتادن. ظاهرا نوستراداموس تو چند تا از رباعیاتش، به ظهور آدولف هیتلر رهبر «Adolf Hitler» آلمان نازی تو دههٔ ۱۹۳۰ میلادی اشاره میکنه. یه جا میگه: «فرزندی در غربیترین نقاط اروپا به دنیا خواهدآمد. کسی که ارتش انبوهی را جمعآوری میکند.» بعد تو ادامه میگه: «بزرگترین بخش این نبرد، علیه هیسپر خواهد بود.»
خیلیا معتقدن که منظور نوستراداموس از هیسپر، همون هیتلره و اینو نشونهای میدونه که نوستراداموس، از هویت شخصی که جنگ جهانی دوم رو در اروپا شروع میکنه آگاه .البته اینم در نظر داشته باشید که اروپا برای قرنها و تا همین قرن بیستم مدام درگیر جنگ و خونریزی بود.
طبیعتا پیش بینی اینکه جنگ بزرگی توسط یک رهبر اروپایی شروع میشه، خیلی هم سخت نبود. مهمتر اینه که بیشتر پیشگوییهای نوستراداموس بدون تاریخ بودن. پس لمژر برای اینکه بتونه بررسی بهتری در مورد مقدار دقت و صحت پیشبینیهای نوسترداموس انجام بده، سراغ اون دسته پیشبینیهایی رفت که تاریخ داشتن.
تشخیص صحت این دسته از پیشگوییهای نوستراداموس خیلی سادهتر بود. به دلیل اینکه راجع به اتفاقات خاصی بودن. لمژر در بررسیهایی که در کتابش انجام داده، شگفتزده شد. اون بعد از اینکه یه سری ضرب و تقسیم انجام داد، متوجه شد که فقط پنج ممیز هفت درصد از کل پیشبینیهای تاریخ نوستراداموس اتفاق افتادن.
البته این فرضیه هم ممکنه درست باشه که این اتفاقات به این دلیل رخ ندادن که با هشدار نوستراداموس، افراد سعی میکردن جلوی اتفاق افتادن اونا رو بگیرن. مثلا وقتی نوستراداموس پیشبینی کرده بود که پنج سال دیگه قحطی میاد، کشاورزان محصول بیشتری کاشتن. بنابراین اون قحطی هرگز رخ نداد. یه بخشهای دیگه از پیشبینیهای نوستراداموس هم بودند که به نظر میرسه خیلی دقیق فجایع رو پیشبینی کرده. اما نکته اینه که چون به حالت مبهم نوشته شدن، عملا تا زمانی که اون فاجعهها اتفاق نمیافتادن، این پیشگوییها هم رمزگشایی نمیشدن و وقتی همه میفهمیدن که نوستراداموس فلان فاجعه رو درست پیشبینی کرده بود که دیگه خیلی دیر بوده.
مثل چی؟ مثل پیشگوییهای نوستراداموس در مورد حملهٔ تروریستی یازده سپتامبر و پاندمی کورونا. ظاهرا نوستراداموس تو یکی از رباعیاتش اینجوری میگه: «دو پرندهٔ آهنی از آسمان بر سر کلانشهری خراب میشوند. آسمان در عرض جغرافیایی چهل و پنج درجه میسوزد. آتش به کلانشهر جدید میرسد. خیلیا احساس میکنند که این دو پرندهٔ آهنی، همون دو فروند هواپیمایی هستند که به برجهای دوقلو تو نیویورک حمله کردند و باعث شدن آتش در کلان شهر جدید نیویورک شروع بشه.»
تو همون اولین روزهای حملهٔ تروریستی یازده سپتامبر، این پیشگویی تو سطح اینترنت دست به دست میشد. اما مشکلش چیه؟ مشکل اینه که اصلا این رباعی وجود خارجی نداره. این رباعی در واقع هر بخشش، از یه رباعی دیگه نوستراداموس اومده. یعنی انگار یه کسی اومده جملات رباعیهای مختلف میشل رو طوری کنار هم گذاشته و ادیت کرده که اینجوری به نظر برسه که نوستراداموس یازده سپتامبر رو پیشبینی کرده بود.
البته تو سال ۲۰۲۰ پستها و اخباری تو شبکههای اجتماعی دست به دست میشدند که باز هم خبر از یک پیشگویی مهم دیگه، توسط نوستراداموس میدادن. چی بود؟ اپیدمی کرونا.
گویا نوستراداموس توی رباعی اینجوری میگه: «در سالی که اعداد آن جفت هستند، ملکهای به پا میخیزد. ملکهای که از شرق میآید و یک طاعون را در سراسر جهان گسترش میدهد. این پایان اقتصاد جهان خواهد بود.»
خب این رباعی چی میگه؟ سالی که اعدادش جفت هستند، مثلا به سال ۲۰۲۰ اشاره میکنه. کلمهٔ ملکه به کرونا اشاره داره. شرق به کشور چین و طاعون هم به ویروس کوید ناینتین «Covid 19» یا کرونا برمیگرده. معلوم نیست که چه کسی این رباعی رو از کجا درآورده؟ ولی خیلی سریع، این گفتهٔ به ظاهر از نوستراداموس، تو سطح اینترنت پخش شد. حتی سریعتر از شیوع ویروس کرونا.
اما وقتی که خبرگزاری انگلیسی رویترز «Reuters» توجهش به این پیشگویی جلب شد و روی اون تحقیقاتی انجام داد، ماجرا متفاوت شد. اونا رفتن با یکی از نوستراداموسشناسان به اسم استفن ژرسون مصاحبه کردن. این پروفسور گفت که اصلا چنین پیشگویی، هرگز توسط نوستراداموس انجام نشده. ژرسون تاکید کرده بود که پیشگویی اپیدمی کرونا تو هیچ کدوم از کارهای نوستراداموس وجود نداره.
برخلاف مورد پیشگویی یازده سپتامبر که یه کسی، بخشهای مختلفش رو حداقل از خود رباعیات نوسترداموس درآورده بود و کنار هم گذاشته بود، مورد پیشگویی کرونا از بیخ و بن ساختگی بود. وقتی به پیشگوییهای ناسلامتی رباعیاتش نگاه میکنیم، مثلا اونی که گفته میشه در آتشسوزی بزرگ لندنه، انگار که به اشتباه توسط دیگران تفسیر شده. پیشگوییهایی هم که گفته میشه درمورد یازده سپتامبر و اپیدمی کرونا انجام داده، کاملا ساختگی بودن.
با این حال بعضی از پیشگوییهای نوستراداموس کاملا درست و دقیق بودن. مثل اون پیشگویی تولد هیتلر در آلمان و شروع جنگ در اروپا. همونطور که قبلتر از این گفتیم، حتی اینم ممکنه که بعضی از فجایعی که پیشگویی کرده بود و اتفاق نیفتادن، احتمالا به دلیل همین هشدارهایی بوده که نوستراداموس داده بود.
به هر حال، شواهد و مدارک کافی وجود داره که نوستراداموس تا حدی از استعداد پیشگویی برخوردار بود. مثل همون پیشگویی که در قسمت قبلی گفتیم. وقتی نوستراداموس، خارج از فرانسه بود و داشت از این کلیسا بازدید میکرد، فلیچی پردی رو دید. پردی تو اون زمان فقط یک کشیش ساده و آسمون جل بود. نوستراداموس به محض اینکه فردی رو دید، جلوش زانو زد و گریه کرد.
بعد که ازش پرسیدن دقیقا داری چیکار میکنی؟ برمیگرده میگه که نتونسته در مقابل مقام و منزلت معنوی این کشیش خودش رو کنترل کنه. بعد میگه که این بابا، یه روز به پاپ تبدیل میشه. سه دهه بعد، فردی طبق پیشگویی نوستراداموس به پاپ، بزرگترین رهبر مسیحیان جهان تبدیل شد.
خود من بعد از اینکه رفتم تو سایتهای مختلف خوندم و یه سری اطلاعات جمعآوری کردم، برای تولید این دو اپیزود، خیلی ذهنیتم نسبت به نوستراداموس عوض شد. اگه قرار باشه به قدرت پیشگویی میشل نوستراداموس از ده یه نمره بدم، من یه عددی بین سه تا چهار میدم. میخوام بدونم که نظر شما چیه؟ میتونید نظراتتون رو برای ما کامنت بزارید و بگید شما چقدر نوستراداموس رو پیشگو میدونید؟
لمژر میگه با توجه به همهی این شایعات و تفاسیر اشتباه از رباعیات نوستراداموس، اما خود میشل واقعا آدم صادقی بود و باور داشت که میتونه با روش بیبلیومنسی آینده رو پیشبینی کنه تا بتونه به مردم کشورش و حتی جهان کمک کنه.
اما یه سری دیگه به راحتی از کنار این موضوع نمیگذرند و نظر سختگیرانهتری نسبت به میشل دارن. این دسته معتقدند که نوستراداموس یک کلاهبردار بود که یه سری دروغ و اراجیف را سرهم کرده بود تا بتونه به ثروت و جایگاه بالایی تو دربار فرانسه دست پیدا کنه. قضاوت من با اینکه خیلی از پیشگوییهای نوستراداموس اشتباه بودن، اینه که نوستراداموس خودش به روشش اعتقاد داشت. حالا چه این که از تکنیکهای یونان باستان استفاده کرده باشه و چه روش بیبلیومنسی.
انگار میشل از اون دسته آدما بود که وقتی به یه چیزی مطمئن میشن با همهٔ وجودشون بهش اعتقاد پیدا میکنند و کل عمرشون رو در همون مسیر تلاش میکنن. نوستراداموس هر کی که بود سایهاش تا امروز هم در تاریخ ما وجود داره و و چه سایهٔ سنگینی؟!
کتابهای نوستراداموس و اساسا هر کتابی که در موردش تا حالا نوشتهشده، تقاضای زیادی پیدا کرده و به دهها زبان مختلف ترجمه شده. شاید هم توانایی اصلی نوستراداموس این بود که کاری کنه تا اسم و شهرتش برای همیشه در تاریخ ماندگار شه.
اینجا اپیزود هفتم از پادکست رسوا به انتهاش میرسه. ممنون از شما که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و به این پادکست گوش دادید. اگر پادکست رسوا رو دوست داشتید، میتونید با سابسکرایب اون در کستباکس یا معرفیش به دوستاتون از ما حمایت کنید. منتظر اپیزودهای جدید رسوا باشید.
بقیه قسمتهای پادکست رسوا را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود پنجم؛ سرقت مرموز مونالیزا
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود سوم؛ ساتوشی ناکاموتو کیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود دهم؛ اثر ماندلا (Mandela Effect)