مقدمه ای در باب برند

یک گفتگو باعث شد تصمیم بگیرم کمی از نظرات خودم در مورد برند بنویسم. وقتی پیش نویس های ویرگولم رو باز کردم دیدم قبلا هم چند بار از جنبه های مختلف در مورد برند نوشتم اما منتشر نکردم.

توی این نوشته که شروعی هست برای مجموعه ای از یادداشت های آینده م درباره برند، صرفا می خوام اشاره کوتاهی به پیشینه کلمه «برند» و همچنین تعریف شخصی خودم از عبارت «برند» داشته باشم.

پیشینه کلمه «برند»

از سالها قبل که آدم ها تونستن در ابعاد وسیع و مرتبط با کسب و کارشون چیزهایی رو داشته باشن یا تولید و تجارت کنن، تلاش کردن با مهرهایی نام و نشان هایی رو روی اجسام یا احشام بذارن تا سریع و راحت مشخص کنن که صاحب و مالک اون جسم یا دام چه کسی هست. این موضوع در داد و ستد خیلی کمکشون می کرد. عبارت «branding» برای چنین کاری به کار برده می شد. رفته رفته و به مرور زمان این نشانه گذاری شکل های دیگه ای هم به خودش گرفت و کم کم این مفهوم در کسب و کار و تجارت گسترش پیدا کرد تا به شکل امروزی خودش رسید. امروز می بینیم که کلمه «برند» در حوزه کسب و کار چقدر زیاد تکرار و استفاده میشه.

تعریف من از «برند»

از نظر من برند یعنی هویت. هر شخص حقیقی یا حقوقی ای که وجود داره هویتی داره و این یعنی برندی داره. بنابراین هر چیزی که وجود داره و ما براش هویتی قائل هستیم یعنی برند داره.

چند سالی هست که نه فقط در ایران بلکه در خیلی از کشورها و جوامع از عبارت «برند شدن» استفاده می کنن. این عبارت رو زمانی به کار می برن که یک کسب و کاری رونق بیشتری پیدا می کنه و شناخته شده تر میشه. در نقطه مقابل وقتی یک کسب و کار شناخته شده نیست یا رونق چندانی نداره ولی وجود داره و فعالیت می کنه اون رو به عنوان یک برند خطاب نمی کنن.

این تعریف از نظر من درست نیست. چون بر این اساس یعنی یک نفر که تصویر یا صحبت هاش در رسانه ها نیست و یک زندگی ساده، آرام و معمولی در روستایی در نقطه ای از زمین داره هویت نداره و مثلا یک بازیگر یا فوتبالیست که خیلی شناخته شده ست هویت داره. در صورتی که من معتقد هستم هر دو هویت دارن.

پس من عبارت برند رو برای توصیف و اشاره به هویت هر شخص حقیقی یا حقوقی استفاده می کنم و نه برای توصیف یا اشاره به کسب و کاری که شناخته شده س یا رونق خوبی داره.

خوشحال میشم اگر نظرتون رو زیر همین پست با من و سایرین به اشتراک بذارین.