رمان عاشقانه قسمت 20

***


یک هفته طول می‌کشد تا امیر خانواده‌ی خود را راضی کند تا این ازدواج را قبول کرده و به خواستگاری بروند و پس از صحبت‌هایی میان خانواده‌ی عروس و داماد هر دو با مهریه‌ی معین شده رضایت می‌دهند و روز عقد را مشخص می‌کنند.

بالاخره روز موعود می‌رسد، روزی که باید سر سفره‌ی ‌عقد بنشینند و بهم تعهد دهند که تا آخر عمر در کنار هم زندگی کنند. پس از خواندن خطبه به تالار عروسی می‌روند و جشنی در خور هر دو خانواده می‌گیرند.

این جشن با جمع صد نفره ساده و زیباست و امیر آنقدر خوشحال است که کارهای بچه‌گانه می‌کند. دور نازنین می‌چرخد، دامن عروس را می‌گیرد و سر و شانه می‌آید. نازنین که بسیار شاد است می‌گوید:

- باز تو دیوونه‌بازیت گل کرد؟ نکن جلوی مردم زشته.

امیر با شیطنت جواب می‌دهد:

- امشب، شب منه خیلی هم خوش به حالمه، مردم کیلویی چند!

عشق امیر و نازنین به یکدیگر بیش از قبل شده است. آن‌ها پس از عروسی به تهران می‌روند و زندگی مشترک خود را آغاز می‌کنند. هر دو خانواده از این وسلت رضایت دارند و این تازه شروع ماجرای عشق امیر و نازنین است.

پایان



پ.ن: این رمان چندین باز بازنویسی شده و شما تایپ اولی اش رو مطالعه کردین

این رمان به چاپ رسیده است توسط انتشارات ادب امروز