تمام رویاهامو تیک زدم، جز یکی!
من و نوستالژیهای ویرانگر!
من اگر انیماتور بودم...
آن مرد چاقی که پلنگ صورتی دائما مزاحمش میشد را آنقدر زشت طراحی نمیکردم. مگر گناه آن مرد جز مشکلات ظاهریاش چه بود که بیصبرانه منتظر بودیم پلنگ صورتی حالش را بگیرد؟
خواهر خواندههای سیندرلا را بدترکیب خلق نکرده و به مراتب زیباتر از سیندرلا طراحی میکردم!
اصلا به جای آنکه از سیندرلا مانکنی مظلوم بسازم، دختری خوش قلب با ظاهری کاملا معمولی خلق میکردم که با پاکی دلش، از شاهزاده دلربایی میکرد. اصلا چرا شاهزاده؟ مگر کارگرزادهها از شاهزادهها چه کم دارند؟روبروی سفید برفی، زنی به مراتب زیباتر قرار میدادم که سعی در پیشی گرفتن از سفیدبرفی او را به انحتاط میبرد.
چشمهای سرندیپیتی را هم آنقدر شهلا طراحی نمیکردم.
بابا لنگ دراز را به شکل مردی کاملا معمولی یا شاید هم زشت و متفاوت با رویاهای جودی میساختم طوری که جودی یک لحظه پیش خودش فکر کند آیا میتوانم این مرد را ببوسم و یک عمر با او زندگی کنم یا نه؟
هیچگاه اوج آرزوی دخترها را شاهزادههای خوش استایلِ بینی قلمی و مو بلند قرار نمیدادم!
اکثر انیمیشنهای دوران کودکیمان مملو از ضعف بودند. آنها نسل به نسل به ما آموختند که هرچه ظاهر زیباتر... مرد یا زن رویاهایمان به آن نزدیکتر! مگر ظاهر به اندازه یک هزارم آنچه در دل میگذرد اهمیت دارد؟
آری... برای اغلب بزرگ شدگان نسل انیمیشن، شهرت، ثروت و ظاهر است که اولویت دارد.
اگر انیماتور بودم... تمام انیمیشنها را از نو میساختم تا نسلی متفکر بسازم!
بین کاراکترهای منفی و مثبت به یک اندازه زشتی و زیبایی را تقسیم میکردم تا کودکان به صرف دیدن ظواهر، طرفدار مثبتها نشوند. من اگر انیماتور بودم شاید بعد از گذشت چند نسل، زشت-صورتها اینقدر تنها نبودند.
خدا را شکر کنید که اگر من انیماتور بودم، انیماتور ظالمی بودم!
#سفید_برفی #سندروم_سیندرلا #انیمیشن
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای دختران سرزمینم
مطلبی دیگر از این انتشارات
من هنوزم تو عشق جسور نیستم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آن زیبا؛ آن معبد تاریک