مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو!
◄ «کارل گوستاو یونگ» با الهام از «نیچه» میگوید اخلاق دو جور است:
اخلاق بردگی و اخلاق اربابی
▲ اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که نود درصد مردم به آن معتقدند.
اخلاقی که میگوید در مهمانیها و جمعِ فامیل لبخند بزن،
اگر عصبانی میشوی، خوددار باش و فریاد نزن،
وقتی دخترعمویت بچهدار میشود برایش کادو ببر،
وقتی دوستت ازدواج میکند به او تبریک بگو،
وقتی از همکارت خوشت نمیآید، این را مستقیم به او حالی نکن،
برای اینکه دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را، عقاید و احساساتت را سانسور کن،
برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش،
اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار،
فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوشبرخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هممسلکِ جماعت باش.
▲ اما اخلاق اربابی کاملاً متفاوت است. افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی، آدمهایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیدهاند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس و همسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که بر مبنای وجدان خودشان تعریف میکنند.
البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماستمالی و لاپوشانی نیست، صریح و بیپرده است و با هیچکس، حتی خودشان تعارف ندارد.
بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است.
اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابلانعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای تودههایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسینبرانگیز، گاهی گناهآلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.
◄ یونگ میگوید: افرادی که به اخلاق اربابی رسیدهاند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طردشدگی پس میدهند.
آنها به رضایت درونی میرسند ولی همیشه برای اطرافیانشان، دور از دسترس و غیرقابلدرک باقی میمانند.
مترجم ناشناس
با اندکی ویرایش
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی برای دخترم، سوفیا
مطلبی دیگر از این انتشارات
خانم ها، حواستون هست؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
من و نوستالژیهای ویرانگر!