مقدمه‌ای بر فضاهای شهری هیبرید

فضای شهری از زمانی که می‌توانیم مابه‌ازای آن را در صفحات لمسی زوم و پن کنیم برای شهرسازان، معماران و پژوهشگران حوزه‌ی شهر به شکل دیگری هیجان‌انگیز شده است. اما در کشور ایران در بسیاری از اوقات، این هیجان نسبت به چیزی شکل گرفته که برای صحبت در مورد آن باید دست به دامان استفاده‌ی مکرر از مثال‌های مختلف شد (اسنپ، ویز، واتس‌اپ و غیره). همچنین این هیجانات تا حد زیادی به برداشت‌های شخصی و سلیقه‌ای از این پدیده‌های نوظهور محدود می‌شود.

به نظر می‌رسد که با تمرکز و بررسی بیشتر بر مطالب و نظریه‌های مربوط به فضاهای شهری هیبرید، یا لایه‌های دیجیتال در شهر و یا هر اصطلاح دیگری که به درست یا غلط به این مفهوم اشاره دارد، می‌توان بستری مشترک از مفاهیم در این حوزه‌ی بخصوص و بین‌رشته‌ای شکل داد. همچنین با ارجاعات مداوم و مناسب به مولفه‌های صحیح این پدیده که خود در زیر چتر بزرگتری به نام «چشم انداز شهر هوشمند» تعریف می‌شود، می‌توان هم برای فعالان حوزه شهر و هم برای شهروندان شهر هوشمند ادراک همه جانبه‌تری بوجود آورد. نگارنده در این نوشته تلاش کرده‌است تا مولفه‌های فناورانه‌ی فضای شهری هیبرید (دوگانه) و ابعاد اجتماعی،فرهنگی و سیاسی آن به طور مختصر معرفی شوند و در پایان روایتی از شهر‌های هوشمند و فضاهای‌شهری که حاصل این مسیر توسعه‌ هستند نیز معرفی گردد. با این‌که این روایت اغلب در کشور‌های توسعه یافته جایگاه خود را پیدا کرده است، در بسیاری از کشور‌های در حال توسعه از جمله ایران هنوز به درستی مطرح نگردیده‌است و جایگاه نیافته‌است. بدیهی است که نوشته‌ی زیر متناسب با مقیاس و جامعیت یک یادداشت اینترنتی تهیه شده و در حد توان نگارنده بیشتر به معرفی سرنخ‌ها و منابع کلیدی این مبحث بخصوص اختصاص یافته است.

از فضا شروع کنیم

با وجود اینکه پژوهش‌گران حوزه‌های علوم طبیعی و اجتماعی در طول پنجاه سال گذشته به شکل‌های متفاوتی به تئوری‌های مربوط به هندسه و جغرافیای فضا پرداخته‌اند؛ پژوهش‌های محدودی درباره‌ی پدیدارشناسی فضا انجام‌گرفته است. برای پژوهش‌گران حوزه‌ی علوم انسانی تا مدت‌ها فضا به‌عنوان پس‌زمینه‌ای ایستا، منفعل، با مشخصاتی قطعی و ابعادی مطلق در نظر گرفته می‌شد. در بین مجموعه‌ی تفکرات هستی‌شناسانه‌ی فضا این‌گونه تفکر را به‌عنوان «تفکر مطلق(۱)» اطلاق می‌کنند که در آن فضا به‌مانند ظرفی برای وقوع اتفاقات در نظر گرفته می‌شد. در اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ نوع دیگری از تفکر درباره‌ی فضا شکل گرفت که بر اساس آن ، فضا نه یک پدیده‌ی مطلق، منفعل و خنثی بوده بلکه مفهومی «رابطه‌ای(۲)»، مشروط و پویا در نظر گرفته می‌شد که از روابط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و غیره «ساخته‌شده» است و نه اینکه «وجود داشته» است.

در دهه‌های اخیر عده‌ای از پژوهشگران هر دو مفهوم «مطلق» و «رابطه‌ای» فضا را به چالش کشیده و پرسش را از «فضا چیست؟» به «فضا چگونه فضا می‌گردد؟(۳)» تغییر دادند. ایده‌ی آن‌ها این است که فضا اساساً پدیده‌ای با ذاتی مشخص، ثابت، قابل‌تعریف، قابل‌تشخیص و قابل پیش‌بینی نیست بلکه مفهومی بوده که همواره در حالِ به وجود آمدن، اتفاق افتادن و شکل گرفتن است. فضا بیش از اینکه انگاره‌ای متقن و قطعی باشد، یک فرآیند و حاصل یک تطور همیشگی است(۴). در همین راستا است که مارکوس دوئل واژه‌ی «spacing» را دارای محل اعراب بیشتری نسبت به واژه‌ی «space» می‌داند و بر در نظرگیری مفهوم زمان و پیوستاری آن در ماهیت فضا تأکید می‌کند.

کُد/فضا

در این سال‌ها با توجه به اهمیت پیوستار زمانی و مکانی در مفهوم فضا، نرم‌افزار به‌واسطه ایجاد روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌تواند در شکل‌دهی زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از نقشی کلیدی برخوردار باشد. همچنین به دلیل گسترش روزافزون فناوری‌های حسمند(۵) در تاروپود شهرهای امروزی، فضای شهری در عصر حاضر، ساخته و پرداخته‌ی رایانه‌ها و نرم‌افزار (به‌طورکلی کُد) است. بر اساس این مفهوم، کُدهای کامپیوتری جدایی‌ناپذیر از کالبد، عملکرد و معنی فضاهای شهری در نظر گرفته می‌شود.(۶)

تئوری‌های پیچیده‌ای در دهه‌های اخیر به فضاهای شهری دوگانه(۷) پرداخته‌اند که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به نظریه‌ی نایجل تریفت جامعه‌شناس و جغرافیدان معاصر که با عنوان «نظریه‌ی نمایش ناپذیر» مطرح شده است، اشاره نمود. او بیان می‌کند که شهرهای حاضر به‌واسطه‌ی فعالیت‌های غیر عامدانه، ناخودآگاه انسانی و غیرانسانی شکل می‌گیرند که عمدتاً بازنمایش یا نمودی که انسان آن را به‌راحتی درک کند، ندارند و به همین علت کمتر به آن‌ها توجه می‌شود. اما مصداق‌های دیگری که به‌واسطه‌ی دنیای کسب‌وکار، به گوش آشناتر هستند نیز وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها سه‌گانه‌ی واقعیت افزوده، مجازی و ترکیبی هستند. یک طبقه‌بندی کلی می‌تواند محور واقعی-مجازی را با در نظر‌گیری مفاهیمی مانند واقعیت و مجازیت به‌صورت شفاف این‌گونه بیان کند که(۸):

«واقعیت را می‌توان به‌سادگی به زندگی، بدون حضور بازنمایش مجازی از جهان تعبیر نمود. واقعیت افزوده(۹) تمام جنبه‌های واقعیت را شامل می‌شود که علاوه بر آن‌ها لایه‌ای از اطلاعات غیرقابل رؤیت را بر روی واقعیت همه عناصر نیز نمایش می‌دهد. واقعیت ترکیبی(۱۰) بدون حضور محیط و عناصر واقعی و مجازی در کنار یکدیگر معنی و موضوعیت خود را از دست می‌دهد و درواقعیت مجازی(۱۱) تنها عناصر تولیدشده توسط رایانه که به هدف گرته‌برداری از عناصر واقعی تولیدشده‌اند به نمایش درمی‌آیند»

در این میان می‌توان به پدیده‌هایی با ماهیت‌های بین‌رشته‌ای نیز پرداخت که پا را فراتر از دنیای علوم کامپیوتر نهاده و فضای شهری را دستخوش تغییرات چشمگیر کرده‌اند. این فناوری‌ها، فضاها و فرآیندهای شهر را آن‌چنان متحول کرده‌اند که پارادایم جدیدی با نام «شهرهای حسمند» یا «شهر هوشمند» را به محققان و پژوهش‌گران حوزه‌ی شهر معرفی نموده‌اند(۱۲).

متاسفانه به نظر می‌رسد بسیاری از پژوهشگران حوزه‌ی شهر در ایران تحولات و تغییراتی که در حوزه‌ی شهر به واسطه همزیستی با فناوری (عموما فناوری اطلاعات) صورت گرفته را در چارچوب کاری توسعه‌دهندگان شهری نمی‌دانند و یا در بهترین حالت نسبت به آن واکنش‌های به شدت جذبی یا به شدت دفعی دارند(۱۳).

با این مقدمه در زیر به معرفی ابعاد فناورانه‌ای که بیشترین تاثیر را بر تحول شهر معاصر(۱۴) داشته‌اند می‌پردازم. قطعا عوامل دیگر هم در این مسیر بسیار حائز اهمیت هستند اما نگارنده تاثیر این موارد را در لایه‌های بالاتری از اهمیت به شمار می‌برم.

واقعیت افزوده و موقعیت‌یابی(۱۵) (مکان‌یابی جغرافیایی)

بسیاری از اندیشمندان حوزه‌ی شهر در جهان معتقدند که دو پیشرفت فناوری، نقشی بنیادی در پیشرفت شهرها در حوزه‌ی سامانه‌ها، افراد و ساختارهای به‌هم‌متصل هوشمند داشته‌اند. پیشرفت اول در مرز مشترک دنیای فیزیکی و دیجیتال و یا مابین اتم‌ها و بیت‌های داده، قرار دارد و اغلب «واقعیت افزوده» نامیده می‌شود. پیشرفت دوم هم با برتری یافتن روش‌های موقعیت‌یابی جغرافیایی و مکان‌یابی در ارتباط است. این دو مفهوم تا حد زیادی هم در فصل مشترک‌ بین یکدیگر مفهوم می‌یابند.

مصادیق واقعیت افزوده را می‌توان به شکل‌های مختلفی تعریف نمود؛ حضور نمایشگرها در فضای فیزیکی به‌مثابه یکی از قابل‌شناسایی‌ترین اشکال واقعیت افزوده است. راه‌های بسیار زیاد دیگری هم برای به اصطلاح همراه کردن اتم‌ها و بیت‌ها وجود دارد مثلاً حضور شبکه‌های بی‌سیم و به‌طور کلی‌تر وابستگی‌هایی که بین توالی‌های فضایی و منابع دیجیتالی بوجود آمده است، از دیگر اشکال واقعیت افزوده در شهر‌ها است. این توالی و در هم تنیدگی از پایه‌های «رایانش فراگیر» است که مارک وایزر آن را دهه‌ی ۱۹۸۰ برای اولین بار مطرح کرده‌است.

امروزه ارتباط بین اتم‌ها و بیت‌ها از سطوح جنینی به سطوح قابل توجهی از تکامل خود رسیده است و در حال پاسخگویی به بسیاری از مقاصد اجتماعی و اقتصادی است که برای قرار دادن اطلاعات مفید در اختیار عموم و ایجاد انگیزه‌های تجاری و آموزشی بوجود آمده‌اند. بدین ترتیب از طریق اطلاعاتی که بر روی نمایشگرهای ثابت و همراه نمایش داده می‌شود واقعیت افزوده شروع به تغییر فضای عمومی کرده است(۱۶).

موقعیت‌یابی، فناوری کلیدی دیگر در بحث فضاهای شهری دوگانه است. به لطف روش‌هایی مانند موقعیت‌یابی ماهواره‌ای به‌وسیله‌ی سیستم موقعیت‌یابی جهانی آمریکا(۱۷) و یا روش مثلث‌بندی با دکل‌های تلفن همراه، تعیین موقعیت اشیاء و افراد هم به‌صورت ساکن و هم به‌صورت متحرک امکان‌پذیر شده است. این روش‌ها، کاربردهای بی‌شماری در سطح جهان دارند: از ردیابی یک نیروی کار سیار و ارائه پیشنهادهای خدماتی مبتنی بر موقعیت جاری فرد گرفته تا فراهم شدن امکان اینکه بدانید کدام‌یک از دوستانتان در نزدیکی شما به سر می‌برد (به‌واسطه شبکه‌های مجازی مانند فیس‌بوک).

این دو فناوری اصلی‌ترین برانگیزاننده‌ی بعد خود-زیست‌نامه‌ای(۱۸) اغلب شهروندان است. نقطه آبی‌رنگ که بر روی اپلیکیشن «گوگل مپس» گوشی همراه شما نمایش داده می‌شود شما را با محدودیت‌های فیزیکی و همچنین نقطه دقیقی که بدنتان بر روی آن قرارگرفته است آشنا می‌کند. با درنظرگیری این نقطه به‌عنوان نقطه‌ی شروع مسیر، می‌توانید مکان ایستگاه‌های مترو، فروشگاه‌ها و یا مکان‌های نزدیکی که می‌خواهید دوستانتان را در آنجا ملاقات کنید، بررسی کنید. این ابعاد نو زندگی در شهر سؤالاتی در مورد شهری آزادتر ازآنچه برنامه‌ریزان شهری و طراحان شهری در طی چند دهه قبل ترسیم کرده‌اند را پدید می‌آورد. شهر آزادتری که آنچنان برآمده یا حتی وابسته به میل برنامه‌ریزان و طراحان شهری به اصول مدرنیته و نظریه‌های شهرنشینی زاده پسامدرنیته باشد. شهری که قبل از اینکه برای آن توسط پژوهشگران و برنامه‌ریزان شهری برنامه‌ریزی شود دچار استحاله‌ای از سوی متخصصین فناوری و اهالی کسب و کار شده است.

این استحاله اگرچه در شکل و سیمای شهر هنوز تغییر زیادی ایجاد نکرده‌است، اما با پیشرفت شهرهایی که به شکل جدایی‌ناپذیری هم فیزیکی و هم دیجیتال هستند، حوزه‌های آزادی جدیدی برای شهروندان ایجاد کرده است و این حوزه‌ی آزادی هم ضرورت خدمات متعددی را با خود به همراه آورده است. به دنبال آن برخی از شرکت‌های معماری و شهرسازی هم بدون اینکه منتظر تقاضای شهرنشینان شوند، شروع به تجربه به روی لایه‌های دیجیتال شهر در مقابل محدودیت‌های متداول بستر فیزیکی آن نموده‌اند. بنابراین، این‌بار برنامه‌ریزان شهری، معماران و توسعه‌گران حوزه‌ی شهر در شرایط حاصل از پدیده‌هایی خود را یافته‌اند که در برنامه‌ریزی آن شراکت چندانی نداشته‌اند.

بازنمایش(۱۹) و نقشه‌سازی تعاملی

در طی چند دهه اخیر، نقشه‌سازی شهری یک مجموعه تماشایی از پیشرفت‌های مختلف بوده است. درعین‌حال که حجم آن افزایش انفجاری داشته است، مفهوم نقشه به‌موازات جابجایی از کاغذ به نمایشگر، گسترده‌تر شده است. نقشه‌سازی با همراهی مجموعه داده‌های موقعیت‌یابی، که آن نیز افزایش تولید چشم‌گیری داشته، ممکن شده است. افزایش وابستگی نقشه‌سازی به داده‌های کامپیوتری، ریشه در GIS سامانه‌های اطلاعاتی جغرافیایی(۲۰) دارد که امکان جمع‌آوری و نمایش داده‌ها را نه‌تنها بر روی توپوگرافی، منابع طبیعی، قطعه زمین‌ها، زیرساخت‌ها و ساختمان‌ها فراهم کرده، بلکه بر روی مقادیر انواع پارامترهای محیطی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تجاری نیز فراهم می‌نماید. بااین‌حال، GIS فقط فرایند سازمانی (یا سازمان‌یافته) و بخشی از پدیده‌ی بزرگترِ نقشه‌سازی است. حجم بیشتر این پدیده‌ی بزرگتر عموما بر استفاده از اپلیکیشن‌های متن-باز(۲۱) و رابط‌های برنامه‌نویسی کاربردی(۲۲) متکی است. اپلیکیشن‌هایی مانند گوگل مپس که توسط بیش از ۴،۶۰۰،۰۰۰ وب‌سایت در سرتاسر جهان استفاده می‌شود از مصادیق آن‌ها هستند(۲۳). گوگل مپس به گستره کاملی از گروه‌های ذینفع (افراد، اتحادیه‌ها، بنگاه‌های تجاری کوچک و بزرگ) اجازه می‌دهد تا داده‌های روی یک نقشه را مکان‌یابی کنند و بدین ترتیب نقشه‌سازی نیز از قافله‌ی جنبش دموکراتیزه شدن جا نمانده است.

از سویی دیگر، تغییر روند از کاغذ به نمایشگر به شکل مؤثری نقشه کاغذی را تبدیل به یک خروجی چاپی محض کرده است که می‌توان آن را به‌عنوان سندی یا رونوشتی از نقشه‌ای که دائماً در حال تکامل و تغییر است، در نظر گرفت. این امر اجازه می‌دهد تا نقشه‌سازی فرآیندی پویا، قابل به‌روزرسانی (چه به‌صورت خودکار و چه به‌صورت تقاضا-محور)، قابل زوم، قابل کلیک و در یک کلمه تعاملی شود. این نقشه‌ها به ما اجازه می‌دهد تا اغلب به‌صورت به هنگام(۲۴) چیزهایی که در سامانه‌ها و زیرساخت‌های فناورانه، شبکه‌های انرژی، سامانه‌های آب و فاضلاب، شبکه‌های جاده‌ای و حمل‌ونقل عمومی رخ می‌دهند را مشاهده یا ردیابی کنیم. با آشکار کردن اتفاقاتی که روی می‌دهند، این نقشه‌ها به پنل‌های کنترلی متصل می‌شوند و به اپراتورها این امکان را می‌دهند تا در سریع‌ترین زمان مناسب، وارد عمل شوند.

شهرها با نقشه‌ی شهر‌ها متفاوت‌اند حتی اگر لایه‌های متفاوتی از داده روی آن‌ها سوار شوند

نقشه‌سازی شهری سطوح مختلفی را در برمی‌گیرد که از سوی شهری که ملهم از نئوسایبرنتیک(۲۵) است به نقطه مقابلش که شهری برآمده از مشارکت شهروندان است، حرکت می‌کند. در موارد بسیاری، نقشه‌سازی شهری در یک نقطه تقاطع بالا-به-پایین و پایین-به-بالا ایجاد می‌کند. برای مثال در حوزه زندگی محلی، یکی از نقش‌های نقشه‌سازی شهری، شفاف‌تر (خواناتر) ساختن ساختارهای شهری برای تسهیل تبادلات بین شهرداری‌ها و شهروندان است. بااین‌حال، همچنان باید به ماهیت مصنوعی این شفافیت (خوانایی) توجه داشت. گرد هم جمع‌کردن و ادغام انواع گوناگون داده‌ها محدود به ظرفیت نقشه‌سازی دیجیتال است. ناهمگونی داده‌ها با یکپارچه کردن آن‌ها بر بستر جغرافیایی متعادل می‌شود؛ اما عامه مردم اغلب پیچیدگی این لایه‌های چندگانه را پس از نشستن بر بسترهای جغرافیایی به‌طور کامل ادراک نمی‌کنند. تلاش برای ساده‌سازی بوسیله‌ی یکپارچه‌سازی علاوه بر این‌که گاهی لایه‌های زیادی از اطلاعات را حذف می‌کند، در بیشتر اوقات به ساده‌انگاری ختم می‌شود (برای مثال به واسطه‌ی مصورسازی داده فهم آن ساده‌تر می‌شود ولی با صرف زمان کمتر و در نتیجه تعمق کمتر لایه‌های عمیق از مفاهیم مستتر خواهند ماند).

به‌جز یکپارچه شدن داده‌های ناهمگن، نقشه‌ها اکثرا به‌صورت یک میانجی ظاهر می‌شود که نشان‌دهنده‌ی همنشینی بین جهان‌های فیزیکی و دیجیتال هستند. در همین راستا، نقشه‌ها نقشی قطعی در توسعه واقعیت افزوده ایفا می‌کنند و چون شهر بیش از همیشه با واقعیت افزوده مرتبط شده است، گاهی اوقات، نقشه‌ها با ارگانیسم‌های شهری که صرفاً به آن‌ها اشاره می‌کنند، اشتباه گرفته می‌شوند. راه دیگر توصیف این همگرایی آن است که بااینکه محتوای دیجیتال در ابتدا رهایی از توپوگرافی شهر را فراهم می‌کند اما جهان فیزیکی بیش‌ازپیش باعث می‌شود تا شهروندان برای ادراک بسیاری از مفاهیم مرتبط با شهر متکی به قلمروهای دیجیتالی باشند.

از پروژه‌ی Sentient City Survival Kit
از پروژه‌ی Sentient City Survival Kit

کلان داده و فضاهای شهری

گسترش روز افزون حسگرها به دنبال انقلاب چهارم صنعتی شرایطی را برای شهر‌های امروز پدیدآورده که در آن بسیاری از مسئولین و مدیران شهری از تحلیل‌های به‌هنگام برای مدیریت نحوه عملکرد شهر و برنامه‌ریزی برای آن استفاده می‌کنند. شاید رایج‌ترین مثال در این رابطه، در مورد حرکت وسایل نقلیه در شبکه حمل‌ونقل است که در آن داده‌ها از شبکه‌ای از دوربین‌ها و فرستنده‌های خودکار صوتی به پایگاه کنترل مرکزی برای بررسی جریان ترافیک، تنظیم توالی چراغ‌های راهنمایی، حد سرعت و درنهایت مدیریت خودکار جریمه‌های رانندگی فرستاده می‌شوند. به همین ترتیب، پلیس نیز می‌تواند با استفاده از مجموعه‌ای از دوربین‌ها به بررسی وقایع و تصادفات بپردازد تا بتواند با کارآمدی و سرعت بیشتری منابع موردنیاز را به مکان‌های مشخص بفرستد. همچنین داده‌های مرتبط با شرایط زیست‌محیطی، مانند اندازه‌گیری آلودگی هوا، سطح آب و یا فعالیت‌های لرزه‌ای می‌توانند با استفاده از شبکه‌ای از حسگرها در سطح شهر جمع‌آوری شوند. بسیاری از دولت‌های محلی از سامانه‌های مدیریتی که از کلان‌داده‌ها استفاده می‌کنند برای ثبت همکاری و مشارکت مردم با خدماتی که آن‌ها ارائه می‌دهند و یا بررسی مسائل و مشکلاتی که کارمندانشان با آن‌ها مواجه می‌شوند استفاده می‌کنند. نکته‌ی حائز اهمیت این است که تقریباً در تمامی این مثال‌ها، هر بنگاه، پایگاه و یا آژانسی با استفاده از سامانه‌های مجزا به تولید و استفاده از داده می‌پردازد.

در برخی شهرها نیز داده‌های به‌هنگام و به‌طور مستقیم و زنده از طریق «داشبوردهای شهری»، در اختیار مردم قرار می‌گیرد. به‌عنوان‌مثال در لندن، شهروندان می‌توانند از طریق «داشبورد شهر» که توسط شرکت کاسا و دانشگاه یو.سی.ال ایجاد شده است به داده‌های به‌هنگام و مستقیم در مورد هواشناسی، آلودگی هوا، تأخیرها در سیستم حمل‌ونقل عمومی، دسترسی به دوچرخه‌های عمومی، سطح آب رودخانه، میزان تقاضای برق، شاخص‌های بورس، روندهای توییتر در سطح شهر، تصاویر دوربین‌های ترافیکی و حتی سطح خوشحالی مردم دسترسی داشته باشند.

داشبورد شهر لندن که توسط شرکت کاسا توسعه یافته
داشبورد شهر لندن که توسط شرکت کاسا توسعه یافته

برای آن‌هایی که از تحلیل‌های به هنگام داده‌های شهری استفاده می‌کنند، چنین مراکز، اپلیکیشن‌ها و داشبوردهایی ابزار قدرتمندی برای فهم، مدیریت و زندگی در شهر و نیز برای پیش‌بینی و تجسم سناریوهای آینده آن فراهم می‌کند.

بدین ترتیب، به‌جای اینکه تصمیم‌ها بر مبنای گفته‌ها و شهود و یا دریافت‌های ناقص و بخشی گرفته شود، امکان این به وجود می‌آید تا در هر لحظه‌ای که لازم باشد، آنچه در حال وقوع است بررسی و ارزیابی شود تا بتوان برای آن به‌طور مناسب برنامه‌ریزی و اقدام کرد. به‌علاوه‌، استفاده از نمونه‌های بزرگ و ارتباط اشکال مختلف داده با یکدیگر امکان تحلیل عمیق‌تر، جامع‌تر و کامل‌تری را فراهم می‌کند. درنتیجه، برای طرفداران چنین دستگاه‌هایی طراحی، اجرا، تنظیم و زندگی در شهر بر اساس شواهد مستحکم و منطقی به‌جای شهود انتخابی و ایدئولوژی سیاسی امکان‌پذیر می‌شود.

شهر پانوپتیک

بورونو لاتور(۲۶) در مقاله «پاریس؛ شهر نامرئی»(۲۷) با توصیف اتاق کنترل اداره آب پاریس(۲۸) نقشه‌های تعاملی را معادل مدرن برای پانوپتیکان می‌داند(۲۹). این مثال در راستای پرسشی است که رابرت کیتچین نیز سعی در طرح آن در فراز‌های پایانی مقاله‌ی خود تحت عنوان «شهر به هنگام؛ کلان داده و شهرسازی هوشمند» دارد. فضای در هم‌تنیده فیزیکی و دیجیتالی (دوگانه یا هیبرید) شهر امروز آن را از زاویه‌ای دیگر به شهر پانوپتیک نیز شبیه می‌کند. به همین علت است که در چند دهه گذشته، با توسعه اشکال مختلف فناوری‌های دیجیتال مستقیم، خودکار و شبکه‌ای، نگرانی‌های فراوانی در مورد افزایش سطح نظارت در جوامع شکل‌گرفته است. امروزه می‌توان افراد، کنش‌ها، واکنش‌ها و تراکنش‌های آن‌ها را به فاصله دقیقه دنبال و ردگیری کرد. مشوق این حد از نظارت، فرهنگ در حال رشد کنترل است که ادعا می‌کند در نهایت به دنبال امنیت، نظم و انضباط، مدیریت ریسک و کم کردن اثر شانس است. اما باوجوداینکه سامانه‌ها هرروز گسترده‌تر، دقیق‌تر و پیچیده‌تر می‌شوند، هرکدام به‌صورت جداگانه‌ای عمل می‌کنند و ایده دسترسی به یک «سراسربین» (نقطه‌ای که از آن همه‌جا را می‌توان دید) به تکه‌های مجزا عمودی (در یک فعالیت) و افقی (در طول فعالیت‌های مختلف) تبدیل شده است که با یکدیگر هماهنگ نبوده و هر یک به دنبال افزایش ابعاد این کنترل در عرض یا طول فرآیند‌ها هستند.

با توجه به میل روز افزون به کنترل در فضای‌ شهری و همزمان گسترش ابزار‌های متن-باز و آسان‌تر شدن بکارگیری آنان، تقابل جالب توجهی بین کنش‌ها در مقیاس شهر و در مقیاس فردی بوجود آمده است . افراد و گروه‌هایی که می‌توانند آزادانه با این ابزارها تعامل کنند، نقشه‌ها و سامانه‌های دیگری را ایجاد می‌کنند که نوعی واکنش به این میل کنش‌گران در مقیاس شهری به کنترل و برنامه‌ریزی قلمداد می‌شود. پروژه‌ی اپلیکیشن مسیریابی ای.سی(۳۰)، که به کاربران اجازه می‌دهد تا دوربین‌های نظارتی نصب‌شده در محله‌ی منهتن شهر نیویورک را دور بزنند، مثالی قابل توجه در این مورد می‌باشد. وقتی کاربر نقاط مبدأ و مقصد را وارد می‌کند، ای.سی یک مسیر سفر ارائه می‌دهد که حداقل دوربین‌های نظارتی در آن وجود داشته و کاربر را رصد می‌کنند.

Institute for Applied Autonomy پروژه‌ی آی‌سی
Institute for Applied Autonomy پروژه‌ی آی‌سی

این اپلیکیشن به کاربر این امکان را می‌دهد که بهترین مسیر بین دو مکان در منهتن را شناسایی کند و تا حد امکان از ردیابی شدن توسط دوربین‌های نظارتی پیشگیری نماید. حال این سوال پیش رو است که شهروندان شهر هوشمند به چه علت باید به چنین رفتاری علاقه نشان دهند یا این سوال معروف مطرح می‌شوند که «تا کسی کار اشتباهی انجام نداده نگران رصد شدن نخواهد بود». این پاسخ تا حد زیادی بستگی به تعریف «اشتباه» در جامعه‌‌ای که میل روزافزونی به کنترل دارد نهفته است. جان گیلیوم و تورین موناهان در کتاب «نظارت، مقدمه‌ای بر جامعه‌ی تحت رصد»، حساسیت چگونگی تعریف «اشتباه» را در شهرهای امروز اینگونه بیان می‌کنند:

در جوامع به شدت تحت نظارت، تعریف «اشتباه» به شکلی دائما در حال تغییر است که به ضرورت شرایط گاهی اوقات مواردی را مانند شرکت در جنبشی خاص، پایین بودن سطح سلامت، از دست دادن شغل، جوان بودن، پیر شدن، مرد بودن، زن بودن، از قومیت خاصی بودن و غیره را نیز شامل می‌شوند. بنابراین تعاریف متعددی از «اشتباه» وجود خواهد داشت و این باعث می‌شود که اعمال همه‌ی شهروندان بالاخره شامل یکی از این مصادیق کار اشتباه خواهد بود.

روایت انتقادی بر پایه‌ی شناخت عمیق‌تر

درنهایت می‌توان گفت که استفاده از کلان‌داده‌ها پایه و اساس را برای یک شهر کارآمد، پایدار، رقابت‌پذیر، مولد، باز و شفاف فراهم می‌کند؛ اما در عین اینکه شهرگرایی هوشمند با پشتیبانی کلان‌داده‌ها تصویر جذابی از شهرهای آینده ارائه می‌کند، نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی را نیز به همراه دارد. دغدغه‌هایی که عموما در تصاویری که از چشم‌انداز شهر‌های هوشمند ارائه می‌شود بدان پرداخته نمی‌شود. درواقع آن چیز که بیش از پیش شهر‌های هوشمند را نگران‌کننده می‌کند، میل روز افزون به کنترل است. میل روزافزونی که اینبار نه توسط دولت‌ها و نهاد‌های متمرکز دولتی و حکومتی هدایت می‌شود بلکه می‌تواند توسط شرکت‌های خصوصی (یا با مشارکت آنان) عموما به دلیل انگیزه‌های مالی نشات بگیرد. این مطلب سعی در باز کردن وجوه مختلف پدیده‌های فضاهای شهری دوگانه داشته و تلاش کرده است تا شهر‌های هوشمند که عموما آرمانی و رویایی تصویر می‌شوند را ضمن شناخت مهمترین ارکان فناورانه‌ی آن، بازشناسی کند. گفتمان شهر هوشمند در کشور‌های توسعه یافته علاوه بر روایت تجاری و آرمانی خود که عموما توسط شرکت‌های بزرگ فناوری هدایت می‌شود، شامل روایت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انتقادی نیز هست. اما در کشور ایران این گفتمان بسیار تک روایتی بوده (جریان اصلی) و جای خالی انتقادات، پرسش‌ها به روایت جریان اصلی خالی است.


۱-Absoloute

۲-Relational

۳- How space becomes instead of what space is.

۴- آنتوجنیِ فضا به‌جای آنتولوژیِ فضا (Antogeny instead of antology) - بر اساس مقدمه‌ی بخشی از کتاب کد/فضا

۵- Sentient

۶- مارتین داج و رابرت کیتچین در کتاب خود با عنوان کُد/فضا این مفهوم را پایه‌ریزی، معرفی و طبقه بندی کرده‌اند و همینطور به بررسی ابعاد آن پرداخته اند.

۷-Hybrid

۸- این طبقه‌بندی به عنوان تعریف پایه‌ای در مقاله‌ی «واقعیت دوگانه: ترکیب واقعیت و مجاز» بیان شده است.

۹- Augmented Reality

۱۰- Mixed Reality

۱۱- Virtual Reality

۱۲- نظر نگارنده نزدیک به آن دسته از پژوهشگران این حوزه نزدیک تر است که واژه‌ی «حسمند» را واژه‌ی علمی صحیح‌تری برای آن مفهومی که امروزه شهر‌های هوشمند خوانده می‌شود، می‌دانند. نایجل تریفت، مارک شپرد، آدام گرینفیلد و راب کیتچین را می‌توان از سر دم داران این نوع نگاه دانست.

۱۳- یا به شدت مجذوب آن هستند یا به شدت علیه آن جهت‌گیری کرده و رویکرد منفی نسبت به آن دارند.

۱۴- بیشتر سال‌های آغازین دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی و با معرفی تلفن‌های همراه مجهز به دوربین، جی پی اس و اینترنت. مارک شپرد در مقدمه‌ی کتاب «شهر‌های حسمند؛ رایانش فراگیر، معماری و آینده‌ی فضاهای شهری» عرضه‌ی تلفن همراه آیفون که به همراه تکنولوژی LTE و GPS را عاملی تاثیر گذار در تاثیر فناوری در فضاهای شهری می‌داند.

۱۵- Geo-Location

۱۶-از پایانه‌های دیجیتالی نصب‌شده توسط شهرداری‌ها گرفته (مانند پنل‌های تعاملی UrbanFlow در هلسینکی و یا LinkNYC در نیویورک) تا گوشی‌های هوشمندی که درک کاربران خود از محیط اطرافشان را ارتقا و در نحوه‌‌ی تعامل آن‌ها با شهر (حمل و نقل بر پایه‌ی اپلیکیشن‌های مبتنی بر اینترنت) تغییرای انقلابی بوجود آورده‌اند.

۱۷- GPS (Global Positioning System)

۱۸-Autobiographical

۱۹-Representation

۲۰-GIS (Geographical Information System)

۲۱-Open-source

۲۲-Application Programming Interface (API)

۲۳- بازدید شده توسط نگارنده در ۱۵آوریل ۲۰۱۸

۲۴-Real-time

۲۵-Neocybernetics

۲۶-Bruno Latour

۲۷-Paris; The Invisible City

۲۸-SAGEP

۲۹- Panoptic

توپولوژی ساختمانی برای سازمان‌ها (مکانیزمی کنترلی در ساختمان) که توسط نظریه‌پرداز اجتماعی بریتانیایی، جرمی بنهام، در اواخر قرن هجدهم پایه‌ریزی شد. این مکانیزم مصداق خود را در طراحی ساختمان زندان بیان می‌کند که در آن یک نگهبان می‌تواند بدون اینکه زندانیان بفهمند، آن‌ها را زیر نظر داشته باشد.

۳۰-iSee