قاصدک

قاصدک گفت: « به کجا می‌روم؟»
باد گفت: «همانجا که از آن آمده ‌ای»
قاصدک خودش را جمع کرد‌ و آهسته دوباره پرسید:

«به کجا می‌بریَم ؟»
باد خندید. هو هو کنان. قاصدک چشمانش را بست. سبک شد.
باد گفت: « گاهی فقط باید رفت. به کجایش مهم نیست. »