دفتر استراتژی شریف؛ ارائه دهنده خدمات مشاوره، برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی های سازمانی و ارائه دهنده دروس تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
تعریف دقیق استراتژی چیست؟
بهترین پاسخی که میتوان به سؤال استراتژی چیست داد این است که «استراتژی یک برنامه عملیاتی است که برای دستیابی به یک هدف مشخص طراحی شده است.» به کمک استراتژی تلاش میکنیم تا موقعیت بهتری را نسبت به رقبا به دست بیاوریم.
مفهوم استراتژی زاييده فضای رقابتی و محدوديت منابع است . انسان در جهاني پر از محدوديت زندگی مي كند .صرف منابع محدود بر موضوعات غير اصلی جريمه اش واگذاری ميدان رقابتی به رقيبی است كه منابع محدود خود را بر موضوعات اصلی متمركز كرده است. موضوعاتی كه نتيجه اش مزيت های بيشتری (نسبت به رقيب) را به همراه دارد.
ماهيت استراتژی، تشخيص فرصت های اصلی و تمركز منابع در جهت تحقق منافع نهفته در آنهاست .فلسفه استراتژی نشان مي دهد كه درون مايه اصلی استراتژی، فرصت ها هستند . بدون دستيابی به فرصت های استراتژيک، منافع استراتژيک به دست نمی آيد.
پر واضح است که هیچگاه نمیتوانیم تردید و ریسک را از فرآیند تدوین استراتژی جدا کنیم، چرا که پای آینده در میان است؛ بنابراین، همیشه گزینههای مختلفی وجود خواهد داشت که باید از میان آنها مجموعهای از اقدامات را انتخاب کنیم. در واقع، استراتژی بیش از آنکه یک برنامه قطعی و ثابت باشد، مجموعهای از «گزینهها یا انتخابهای استراتژیک» است.
تاریخچه پیدایش استراتژی چیست؟
سازمان ها به همان اندازه ای که ارتش ها به استراتژی های نظامی نیاز دارند به استراتژیهای کسب و کار نیاز دارند تا به کار خود جهت و هدف بدهند، از منابع به روشی موثرتر استفاده کنند و تصمیمات اتخاذشده از سوی افراد مختلف را هماهنگ کنند. ریشه بسیاری از مفاهیم و نظریات درباره استراتژی کسب و کار، استراتژی نظامی است. واژه استراتژی از کجا نشات گرفته است، این واژه از واژه یونانی strategia به معنای “مديريت نظامي” مشتق شده است. اما مفهوم استراتژی از یونان نشأت نگرفته است: اثر کلاسیک سان تزو (هنر جنگ) در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به عنوان اولین شرح در مورد استراتژی شناخته می شود.
تفاوت بین استراتژی نظامی و استراتژی کسب و کار چیست؟
مفاهیم و اصول مشترکی دارند که اصلی ترین آن، تفاوت بین استراتژی و تاکتیک است. استراتژی، طرح کلی برای استفاده از منابع به منظور ایجاد موقعیتی مطلوب است؛ تاکتیک، نقشه ای برای یک اقدام خاص است. در حالی که تاکتیک ها مربوط به مانورهای لازم برای پیروزی در نبردها است، استراتژی در ارتباط با پیروزی در جنگ به بحث مي پردازد. تصمیمات استراتژیک (چه در محیط نظامی و چه در محیط کسب و کار) که هر کدام سه مشخصه مشترک دارند:
- مهم هستند
- مستلزم به تخصیص منابع قابل توجه هستند
- به سادگی برگشت پذیر نیستند
بسیاری از اصول استراتژی نظامی در وضعیت های تجاری اعمال شده است. این اصول عبارتند از نقاط قوت نسبی استراتژیهای تهاجمی و دفاعی؛ معیارهای پیش دستی کردن در مقابل تهاجم از روبرو؛ نقش واکنش های درجه بندی شده در برابر اقدامات تجاوزکارانه؛ مزایای غافلگیر کردن؛ و پتانسیل فریب دادن، احاطه دشمن، افزایش وسعت جنگ و فرسایش نیروها. در عین حال، تفاوت های مهمی بین رقابت تجاری و تعارض نظامی وجود دارد. هدف جنگ (معمولاً) شکست دادن دشمن است. هدف رقابت تجاری، خیلی تهاجمی نیست: اکثر سازمان های تجاری، بلندپروازی های رقابتی خود را محدود می کنند و به جای تخریب رقبا به دنبال همزیستی هستند. دانستن اینکه استراتژی چیست و چه کاربردی دارد به شما کمک میکند تا به افکارتان جهت دهید
هفت تعریف استراتژی از نگاه استراتژیست های بزرگ
جک ولش: استراتژی یعنی این که ما تصمیم های شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیریم.
مایکل پورتر: استراتژی یعنی اینکه کاری که دیگران انجام میدهند را با منابع کمتر (کاراتر) انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ کس غیر از ما انجام نمیدهد.
شرون اوستِر: استراتژی داشتن یعنی وقتی مجموعه تصمیمات ما دیده می شود، بتوان الگوی خاصی را در آن مشاهده کرد.
آلفرد چندلر: استراتژی یعنی تعیین هدف های دراز مدت در سازمان و آماده کردن برنامه های فعالیتی مناسب و تخصیص دادن منابع مورد نیاز برای تحقق این اهداف.
آلفرد چندلر استاد دانشگاه هاروراد بود و در زمینه تاریخ بازرگانی تدریس و پژوهش می کرد. ایشان در اوایل دهه ۶۰ میلادی تعریفی از استراتژی ارائه داد که تاکنون همچنان مورد پذیرش محققان این حوزه است. چندلر استراتژی را این گونه تعریف کرد:
هافر و شندل: استراتژی یعنی فعالیت هایی که تأمین کننده هماهنگی بین منابع داخلی و قابلیت های سازمان با فرصت و تهدیدهای محیط بیرونی است.
مینتزبرگ: مینتزبرگ معتقد است که مفاهیمی چون استراتژی را نمیتوان در قالب یک تعریف استراتژی آورد و باید تعاریف مختلفی را برای آن پذیرفت.
وی برای تعریف استراتژی پنج ویژگی پیشنهاد می کند:
- استراتژی به عنوان برنامه
- استراتژی به عنوان شگرد
- استراتژی به عنوان الگو
- استراتژی به عنوان جایگاه
- استراتژی به عنوان دیدگاه
پیسانو: پیسانو بیان میکند که استراتژی هیچ چیز به جز تعهد به یک الگوی رفتاری مشخص به منظور پیروی در یک رقابت نبوده و به یک فرض اساسی منتج میشود که عبارت است از اینکه چه چیزی موجب پیروزی میشود.
اجزای اصلی بیانیه استراتژی چیست؟
برای شرکت های بزرگ، بیانیه های استراتژی در صورت جلسات هیئت مدیره و اسناد برنامه ریزی استراتژیک مشاهده می شود که همواره محرمانه هستند. اما اکثر شرکت ها (به خصوص شرکت های دولتی)، توضیح استراتژی خود برای کارکنان، مشتریان، سرمایه گذاران و شرکای تجاری را ارزشمند می دانند. کولیس (Collis) و راکستاد (Rukstad)، چهار نوع بیانیه را شناسایی کردند که شرکت ها از طریق آن، استراتژی های خود را در غالب سند مدیریت استراتژیک بیان می کنند، آنها عبارتند از:
- بیانیه مأموریت (Mission Statement)، هدف سازمانی را توضیح می دهد؛ این بیانیه، “فلسفه وجودی ما” را بررسی می کند.
- بیانیه اصول یا ارزش ها (Statement of Principle) بیان می کند که “ما به چه چیزی اعتقاد داریم و چگونه رفتار خواهیم کرد”.
- بیانیه چشم انداز (Vision Statement)، پیش بینی می کند که “می خواهیم به کجا برسیم”.
- بیانیه استراتژی، برنامه بازی رقابتی شرکت را بیان می کند که معمولاً از بیانیه اهداف، دامنه کسب و کار و مزیت تشکیل می شود.
این بیانیه ها معمولاً در صفحات وب سایت شرکت ها یافت می شوند. بیانیه های دقیق تر استراتژی (از جمله اهداف میان مدت کیفی و کمّی) اغلب در ارائه های مدیریت ارشد به تحلیلگران مشاهده می شود که معمولاً در صفحات “برای سرمایه گذاران” در وب سایت شرکت ها قرار دارد. اطلاعات دقیق در مورد دامنه کسب و کار (محصولات و بازاری که بنگاه در آن رقابت می کند) و مزیت کسب و کار (نحوه رقابت بنگاه) را می توان در گزارش سالانه شرکت مشاهده کرد.
تفاوت بین تاکتیک و استراتژی چیست؟
اگر مدیران سازمان شما در تفاوت قائل شدن میان استراتژی و تاکتیک ها دچار مشکل هستند، در این صورت می توانند از قانون لمس بهره ببرند. اگر بتوانید دستتان را دراز کنید و آن را به صورت فیزیکی لمس کنید “مانند کاربرگ فروش، dvd آموزشی و غیره) آنگاه با تاکتیک مواجه هستید. مفهوم استراتژی ریشه در عرصه نظامی دارد و سابقه آن به چندین هزار سال پیش میرسد. حتی آن موقع نیز ژنرال و فیلسوف نامدار چینی سان تزو گفته بود:
همه ی افراد میتوانند تاکتیکهایی که برای غلبه در جنگ به کار میبرم را ببینند، اما آن چیزی که هیچکس نمیتواند ببیند، استراتژی ای است که پیروزی بزرگ از دل آن زاییده میشود.
اغلب گفته میشود که استراتژی بلندمدت است و تاکتیکها کوتاه مدت هستند. در واقع کاربرد توصیف های بلند مدت یا کوتاه مدت بودن برای استراتژی و تاکتیک ها همیشه مصداق ندارد. ممکن است استراتژی به شما کمک کند تا طی سه ماه به هدف بلندمدت خود دست یابید، در عوض احتمال دارد تاکتیکهایی که برای بیرون راندن رقیبی سرسخت به کار گرفته اید برای سالیان متمادی ادامه یابد. استفاده از عامل زمان برای تمایز بخشیدن میان استراتژی و تاکتیک اگرچه رایج است اما گمراه کننده است.
از آنجایی که نمی توانیم استراتژی را ببینیم یا بطور فیزیکی لمسش کنیم اغلب قربانی اش می کنیم و به سراغ تاکتیکها میرویم. تعداد زیادی از طرح های کسب و کاری که در طی ۱۵ سال گذشته بررسی کرده ایم دارای وجه مشابهی بودهاند. عمده آنها اهداف بلندمدت، اهداف کوتاه مدت و تاکتیکها را فهرست کرده اند و همگی آنها استراتژی را کنار گذاشته اند. اگر پیش از تعیین تاکتیکها، استراتژی تعیین نشده باشد، آنگاه زمانی که اهداف کوتاه مدت حاصل نشوند راه هوشمندانه ای برای تغییر مسیر سازمان وجود نخواهد داشت. اگر پلی (استراتژی) برای عبور وجود نداشته باشد داشتن خودرویی با عملکرد بالا (تاکتیک) نمیتواند به شما کمک کند تا به آن سوی رودخانه برسید.
مفهوم ارزشآفرینی در استراتژی چیست؟
هدف کسبوکار چیزی فراتر از پول درآوردن است. به اعتقاد کارآفرینانی که شرکتهای تجاری را ایجاد میکنند. ثروت فردی، محرک کماهمیتتری نسبت به استقلالطلبی، موفقیتطلبی و گرایش به هیجان است. جوزف شومپیتر بیان میکند که: «انگیزه کارآفرینان و نوآوران جنبههایی نظیر یافتن قلمرویی شخصی، میل به پیروزی و موفقیت و لذت و خلق انجام امور است». شرکتهای تجاری شرکتهای خلاقی هستند که فرصت بهتری برای خلق تمایز در دنیا به افراد ارائه میدهند.
هرچند شرکتها همانطور که در بیانیه مأموریت و چشمانداز آنها آمده است دارای اهداف مختلفی هستند، اما دارای یک وجه مشترک هستند: تمایل و نیاز به ارزشآفرینی. میتوانیم اینگونه بیان کنیم که هدف کسبوکار، در ابتدا ارزشآفرینی برای مشتریان و در وهله بعدی متناسب کردن ارزش مشتری به شکل سود و بهموجب آن ارزشآفرینی برای شرکت است؛ بنابراین سودآوری یک شرکت به این عوامل بستگی دارد:
- ارزشی که شرکت از طریق محصولات خود برای مشتریان ایجاد میکند
- قیمتی که شرکت برای محصولات خود تعیین میکند
- هزینههای تولید محصول.
ارزشی که برای مشتریان ایجاد میشود همان مطلوبیتی- رضایت یا خوشحالی که از مصرف آن محصول حاصل میشود- است که از مصرف کالا به دست میآید. مطلوبیت متفاوت از قیمت است. مطلوبیت تابعی از ویژگیهای محصول مانند، عملکرد، طراحی، کیفیت، خدمات در هنگام فروش و پس از فروش است.
شرکتی که مطلوبیت (ارزش) بالاتری برای مشتریان خود فراهم آورد، میتواند گزینههای قیمتگذاری بیشتری داشته باشد: ازیکطرف میتواند قیمتهای بالاتری را برای محصولات خود تعیین کند تا مطلوبیت (ارزش) بالای آن را منعکس سازد یا قیمتهای پایینتری را تعیین کند تا مشتریان بیشتری را جذب کند. بااینحال معمولاً شرکتها قیمتهای پایینتری نسبت به مطلوبیتی که برای مشتریان عرضه میدارند، این همان چیزی است که اقتصاددانان به آن «مازاد رفاه مصرفکننده» میگویند.
خلاصه ای از مقاله های استراتژی
تعریف مجدد استراتژی ممکن است دشوار باشد، اما تعریف خوب این است: “تعیین کنید که در دورههای زمانی پیشرو چگونه برنده خواهید شد” یا “خلق مزیت پایدار برای افزایش سود شرکت چگونه تحقق می یابد”. در کسب و کار و تجارت، سطوح برنامه ریزی استراتژیک متفاوتی وجود دارد. هر کدام از آنها روی موارد متفاوتی تمرکز دارند و به مهارتها و ابزارهای متفاوتی نیازمند هستند، بطور مثال استراتژی های سطح کلان هر سازمان با راهبردهای اتخاذ شده در واحد مدیریت بازاریابی کاملا متفاوت است.
استراتژی های کلان سازمان در هر واحد به عنوان یک کل تمرکز میکند در حالی که استراتژیهای بواحدهای کسب و کار بر روی یک بازار و یک بخش خاصی از کسب و کار به تنهایی تمرکز میکند. سرانجام استراتژی تیمی تشخیص میدهد که چگونه یک گروه میتواند در جهت رسیدن سازمان به تمامی اهداف خود کمک کند.
منبع: مقاله استراتژی چیست؟ - سابت دفتر استراتژی شریف
مطلبی دیگر از این انتشارات
استراتژی علم، هنر یا تجربه
مطلبی دیگر در همین موضوع
این دهه هفتادی های دوست داشتنی، آنچه از دهه هفتادی ها یاد گرفتم
بر اساس علایق شما
دولدور دولدور دولدور دولدور دولدوووور میهانچی!