تشخیص رویا و واقعیت باتوعه!دانشجوی رشته مشاوره.
شازده کوچولوی عزیز!
اولین بار شازده کوچولو رو توی مدرسه خوندم توی هیاهوی کارگاه هنر وقتی همه داشتن چیزی روی صفحه حک میکردند و من در تلاطم فهمیدن کلمه به کلمه ی حک شده به روی صفحه های کتاب بودم یادمه کل کتاب رو توی همون یک ساعت ونیم کلاس خوندم و باشوری وصف ناپذیر شروع به نوشتن نامه ای پشت کتاب خطاب به شازده کوچولو وگل سرخ عزیز کردم عادتی که بین من و دوستام بعد از خوندن هرکتاب بود.
اما حالا مدت ها از زمانی که اولین بار با گل سرخ و شازده کوچولو صبحت کردم میگذره و من ناخوداگاه گذرم به این کتاب افتاد دلتنگ روزهای گذشته شدم و میخوام صحبتی تازه کنم:
سلام شازده کوچولو عزیز!
زندگی بزرگترها خیلی سخت است یادم هست از روباه پرسیدی :کی همه چیز بهتر میشه؟ و روباه گفت از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره. اما من گاهی گمان میکنم مدت هاست در خلعی سرگردانم، میترسم خودم را گم کرده باشم روزی درگیر اعداد و ارقام و روز دیگر از بالا پایین شدنشان گریه میکنم خلاصه بگویم کاش من هم با تو در همان زمان از زمین میرفتم اکنون دل کندن خیلی دشوار شده است و غمگین، هر ثانیه از خودم میپرسم چه چیزی مرا اینگونه کرد؟ من در گذر ثانیه ها کم کم به زندگی غمگین تو پی میبرم میدانی آخر آدم وقتی زیاد دلش گرفته باشد غروب خورشید را دوست دارد. من هم این روزها دلم خیلی می گیرد اما غروب خورشید را نمی بینم، چون اسیر پنجره های بسته و پرده های کشیده ام اسیر دست هایی که مرا هر لحظه پایین و پایین تر میکشند. نمیدانم چگونه شد که من خودم را فراموش کردم آخرین باری که برای خودم وقت گذاشتم را به یاد نمی آورم، آخرین باری که کودک بودم، آخرین باری که در ارتفاع ایستادم و دربرابر دنیا فریاد زدم.
شازده کوچولو دوست داشتنی، هنوز هیچ گلی مرا اهلی نکرده است این کمی نگران کننده است نه؟ کمی قبل تر از اهلی شدن میترسیدم اما حالا از خودم میپرسم اگر هیچوقت اهلی نشوم چه؟ آن وقت قرار است بقیه عمرم را هم به تنهایی بگذرانم؟ اهلی شدن چه حسی دارد؟ شاید من هم باید گل سرخی پیداکنم. شازده کوچو تو پرسیدی:دوست داشتن بهتره یا دوست داشته شدن؟و روباه جواب داد:کدوم یکی برای پرنده مهمتره ؟ بال چپ یا بال راست؟!
نگاه کن! زمین دیگر زیبایی سابق را ندارد دیگر هیچ چیزی مثل گذشته نیست انگاری که غباری غم بر تمام جهان سایه افکنده زندگی سخت میگذرد،گاهی میخواهم بلندشوم و به جان پنجره و حصار ها بیفتم ولی من در این جنگ یک طرفه همیشه بازنده ام چون توان جنگیدن ندارم.میدانی چرا؟ چون زمین پرشده از غم ونفرت، تنهایی وتنهایی و تا ابد تنهایی.شازده کوچولو تو پرسیدی : گول خوردن یعنی چی؟ و روباه گفت: همون که اگر نخوری “تنها” میمونی. من بعد از سالها تازه به معنی این پرسش تو رسیدم، شاید ما آدم ها زاده شدیم که گول بخوریم و گول بزیم؟
راستی یک سوال از آن بالا زمین هم تنهاست؟
ح.م
پی نوشت:در این شرایط به خصوص برای مراقبت از خودتون و عزیزانتون میتونید کتاب های مورد علاقتون رو در حوزه های مختلف به صورت چاپی و صوتی از طاقچه خریداری کنید کتاب های صوتی تجربه متفاوت و جدیدی ان از دستشون ندید!
به امید قدم زدن در قفسه های کتابخانه و لمس برگه های کتاب.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کتاب وحشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: آبنبات هلدار
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: فلسفهی تنهایی