چالش کتابخوانی طاقچه : برجاده های آبی سرخ


مدت ها بود تعریف کتاب های استاد نادر ابراهیمی رو زیاد می‌شنیدم.

اولین کتابی که از نادر ابراهیمی خواندم سه دیدار بود.

بد نبود ولی فوق العاده هم نبود. مخصوصا که قسمت های فلسفی و عرفانی طور کتاب که حدودا دو سوم کتاب را تشکیل می‌داد برایم جاذبه ای نداشت.

دومین کتاب ابن مشغله بود این کتاب هم به عنوان یک کتاب قشنگ در خاطره ام جا گرفت.

مدت ها در گروه دوستانه کتاب خوانی مان تعریف کتاب های نادر ابراهیمی را میشنیدم و با توجه به دو تا تجربه قبلی در اولویت هایم نبود.

و اتفاقا با شنیدن تعاریف زیاد و دیدن غش و ضعف رفتن دوستان در گروه مقاومتم نسبت به مطالعه بیشتر می‌شد. یک جور حس لجبازی درونی?

تا اینکه چند وقت پیش طاقچه جان برای کتاب بر جاده های آبی سرخ تخفیف هفتاد درصد گذاشت.

و این بهانه ای برای خرید و شروع مطالعه این کتاب شد….

اول از همه بگويم بر جاده های آبی سرخ یک شاهکار به تمام معناست...

داستان میرمهنای بندر ریگی

داستانی که در بوشهر و شهرهای جنوبی کشورمان گذشته است.

کتاب مقدمه ای طولانی ولی بسیار جالب و دردناک داشت.

به جرئت میتوانم بگويم خواندن داستان بدون خواندن مقدمه‌ نه تنها عمق اهمیت واقعه، کار نادر ابراهیمی و بزرگی میرمهنا را نمیرساند بلکه شاید آن را ذبح کند.

قلم نادر ابراهیمی در این کتاب قلمی معجزه آسایی

هنگام مطالعه گاهی حس میکردم شعر می‌خوانم نه نثر

مدام از خود میپرسم این ترکیبات لطیف، عمیق و زیبا از کجا به نادر الهام می‌شده است…

بارها حین خواندن می‌گفتم فتبارک الله أحسن الخالقین….

از این مقدمه ها که بگذریم….

داستان میرمهنا و مهم تر از آن نحوه روایت برای من اعجاب آور بود…

دقایق کلام، ظرائف داستان، شوخ طبعی پنهان و‌… و… و...

مدت هاست دلم میخواد درباره اش بنویسم ولی دستم به قلم نمیرود انگار که نوشتن درباره اش هم حقش را ضایع می‌کند…

آخ که چقدر دلتنگش شدم بعد از تمام کردن بر جاده های آبی سرخ مدتی دستم به هیچ کتابی نمی‌رفت…

چقدر حرف داشتم درباره اش…

و چقدر توصیفش سخت است…

یکی از نکات زیبای قلم نادر در این کتاب نوع روایتگری راوی است…

گاهی راوی با کتاب یکی میشود و گاهی جدا

در حالیکه انسجام متن و روایت از دست نمی‌رود و چقدر این مدل روایتگری سخت است…

"باید که برشتاب روایت بیفزاییم، حوادث، سرعت بسیار یافته است اما ضرباهنگ نقل داستان قدری کند است، و راوی دوست دارد که آهسته و شمرده قدم بردارد؛ دوست دارد انگار که وقایع را مزه کند، طعم و عطر یک یک آنها را به جای آورد، و آنگاه بگذرد."

و این فقط یکی از یک عالمه نکاتی بود که از سبک قلم نادر برایم جالب بود….

مدت ها بود دلم نخواسته بود کتابی را دو بار بخوانم…

و حالا بعد از مدت ها حس میکنم تشنه ی میرمهنا هستم.

حتی همین مرور ذهنی بر کتاب تشنه ترم کرد….

حالا نوبت مردی در تبعید ابدی است امیدوارم عطشم را اندکی فرونشاند.

میرمهنای بر جاده های آبی سرخ را از اینجا بخوانید و به روح خود هدیه دهید…

راستی امروز طاقچه برای بر جاده های آبی سرخ، پنجاه درصد هم تخفیف دارد.

https://www.google.com/amp/s/amp.taaghche.com/book/94545/%25D8%25A8%25D8%25B1-%25D8%25AC%25D8%25A7%25D8%25AF%25D9%2587-%25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C-%25D8%25A2%25D8%25A8%25DB%258C-%25D8%25B3%25D8%25B1%25D8%25AE