شیمی شریف - فلسفه علم - فعال حوزه محتوا و بازارهای مالی
چالش کتابخوانی طاقچه: داییجان ناپلئون
وقتی صحبت از رمان بلند میشود، نامهای غریبی به ذهن همه ما میرسد. نامهای خارجی پرآوازه. برای چالش مردادماه طاقچه، قرار بود داستان بلندی را بخوانیم که بعدش ببینیم برای کدام شخصیت کتاب – که روزها و شبهای زیادی همراهمان بوده – دلمان تنگ میشود. انتخاب من بهخاطر اصرارم بر فارسیخوانی، داییجان ناپلئون اثر ایرج پزشکزاد بود. اثری که ناامیدم نکرد و حتی از برخی کتابهای کوتاهترِ ماههای قبل، زودتر تمام شد. داستانپردازی محشر و شخصیتهایی که حسشان میکردی.
نکات برجسته داییجان ناپلئون
در این رمان با دقت بینظیری روبهرو هستید که تمامی جزئیات را برای شما ملموس میکنند. بهطوری که فضا، آدمها و حتی لحنشان را میتوانید تصویر کنید. شاید همین هم باعث شده تا سریالی هم براساس این رمان ساخته شده باشد که البته اگر نظر من را بخواهید، کتابش هم روانتر است و هم دلنشینتر!
نکته جذاب دیگری هم که در این میان خودش را نشان میداد، استفاده تمامقد نویسنده از زبان معیار است. این روزها نویسندگان جوان زیادی فکر میکنند که دیالوگها با زبان معیار مناسب نیستند و حتی پیش آمده که تأکید داشتهاند بر نوشتن دیالوگ با زبان محاوره. اگر این رمان را کامل بخوانید و از دریچه نویسندگی بنگریدش، می بینید که زبان معیار هیچ آسیبی به کیفیت آن وارد نکرده که چه بر آن افزوده است! اینجای کار است که به خودتان میآیید و عشقتان به معیارنویسی در ادبیات زبانه میکشد.
در داستان بلند، ماجراهای فرعی نقش پررنگی دارند. در داییجان ناپلئون شما انبوهی از داستانهای فرعی را میبینید که داستان اصلی را احاطه میکنند. در این رمان، به تمامی ماجراها بالوپر داده شده و هیچ ترسی از ماجراهای فرعی در پرداخت به آنها دیده نمیشود. این است هنر نویسندگی که بتواند چنین اثری را با داستانپردازی مناسب روی ریل زمان قرار داده و جلو ببرد. در داییجان ناپلئون شما با چنین ماجراهایی روبهرو هستید که هرکدام به مثابه یک بال برای داستان اصلی عمل میکنند و نقش درخشان آنها را در هرصفحه حس میکنید.
در اینحال، نویسنده از ریل اصلی هیچگاه جدا نمیشود. تمامی تعلیقها، ماجراهای فرعی و شخصیتهای وارده به داستان، باعث نمیشوند که داستان اصلی فراموش شود یا خط روایت گم شود. استفاده مناسب از عناصر داستانی و توجه مناسب به هرماجرا، باعث حفظ خط روایت داستان در طول کتاب میشود که به طور عجیبی شما را با خودش همراه میکند. از همین جهت است که نباید بههیچوجه از تعداد صفحات این کتاب بترسید!
در نهایت، من نقدها و بررسیهای دیگر را نخواندهام اما میتوانم حدس بزنم که برخی، این اثر را نه مبتذل که لااقل برسر مرز ابتذال میدانند. و جذابترین نکته رمان برای من همین است. معتقدم که اگر این داستانها و ماجراها به قلم دیگری یا به شکل دیگری غیر از شکل موجود نوشته میشد، اثری تماماً مبتذل و دون شأن انسانی درمیآمد. حالاینکه حالای حالا، چنین نیست. مرز باریک ابتذال و شوخی، طنز و مسخرگی چنان در این رمان حس میشود که جای هیچ حرفی را برای من باقی نمیگذارد. البته که مطالعه آن را هم به هرسنی نباید پیشنهاد داد. بههرحال دیگر!!
چگونه داییجان ناپلئون را بخوانیم؟!
برای اینکه حظ کافی از این اثر ببرید، بد نیست چند نکته را درنظر بگیرید. نکته اولی که بالاتر هم اشاره شد، نگاه کردن به حجم و تعداد صفحات کتاب است. فکر نکنید که با یک رمان بلند و سرسنگین مواجهید و قرار است کلی حرف ثقیل بخوانید. اینطور نیست. این رمان شما را اصلاً ناامید نمیکند و میتوانم اشتیاق شما را برای جلوبردن هرصفحه از آن تضمین کنم. البته اگر هرصفحه از آن را حس کنید؛ چرا که احتمالاً یکباره و بیآنکه متوجه شوید، چندین صفحه از آن را خواندهاید و جلو رفتهاید و تازه به خودتان آمدهاید که هی، چه جنس نابی بود!
نکته دیگر اینکه رمان داییجان ناپلئون، هرچند جای تأمل و تطبیق بسیار دارد، اما در کل رمان شادی است و جابهجا صدای خندهتان را میشنوید. پس اگر میخواهید شادی خونتان بیشتر شود، انتخاب خوبی کردهاید و اگر در روزهایی هستید که نباید چندان بخندید، بهتر است آن را به زمان بهتری موکول کنید! البته که شادی آن ملایم است و نباید آن را بهکلی با یک کتاب طنز اشتباه بگیرید.
در نهایت، حین خواندن داییجان ناپلئون چندان حساسیت بهخرج ندهید. با ماجراها همراه شوید. در نهایت میبینید که تمامشان در دل شما نشستهاند و چهبسا که حتی نسبت به سانفرانسیسکو خوشبینتر از قبل شدهاید!
کدام شخصیت داییجان ناپلئون دلتنگم میکند؟
رمانهای بلند این خاصیت را دارند که بخشی از زندگی شما میشوند. بهطوری که بعد خوانش آنها، حس میکنید واقعاً در بخشی از زندگیتان انگار که آن ماجراها را زیستهاید. پس شاید شما هم موافق باشید که برای کلیت داستان و تک به تک شخصیتها دلتان تنگ میشود. یا حداقل شخصیتهای مثبت و خاکستری را دوست میدارید. از اینجا به بعد خطر اسپویل وجود دارد. اسدالله میرزا با پشتیبانیهای بهموقع و مومنتهای درلحظهاش به دلم مینشست و از طرفی هم، شخصیت ساده و رامنشونده شیرعلی قصاب، به عنوان یک شخصیت فرعی اما کارآمد برایم جذاب بود. شخصیت خنثی لیلی اما دلم را هم میزد. قاسم روی اعصابم راه میرفت. شمسعلی شخصیت ملموس و آشنایی داشت و سرهنگ هم مرد میانه و حواسجمعی به نظر میآمد. شخصیت آقاجان هم مرموز بود و جذابیت نصف ماجراهای فرعی به تصمیمهای عجیب او وابسته بود. خلاصه اینکه تمام شخصیتها به نوبه خودشان و در جای خودشان قرار داشتند و شما برای شخصیتهایی از داییجان ناپلئون حتماً دلتان تنگ میشود.
البته که از راوی کل داستان غافل نیستم. شخصیتی که هرجایی به موقع میرسید و در زمان و مکان مناسب برای روایت ماجرا قرار میگرفت. پسر نوجوانی که شور عشق را چشیده بود و عذاب رویارویی خانوادهها راحتش نمیگذاشت. شخصیت آشنایی که عشق جوانش را از دست میدهد در نهایت و یک پایان تراژیک را برای داستان رقم میزند. حتماً از استراقسمعهای بهموقع او لذت کافی میبرید.
طاقچه؛ پلتفرم کتاب الکترونیکی در ایران
من این کتاب را از طاقچه و به صورت فایل الکترونیکی مطالعه کردم. طاقچه یک پلتفرم قانونی عرضه کتابهای الکترونیکی است که امکان مطالعه در هرزمان و شرایطی را برای شما فراهم میکند. اگر علاقهمند به مطالعه این رمان دوستداشتنی هستید، روی لینک پایین کلیک کنید تا مستقیم به صفحه این کتاب بروید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب : کار عمیق نوشته کال نیوپورت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:انسان در جستجوی معنا
مطلبی دیگر از این انتشارات
قدرت سکوت