اینجا، برای کتاب هایم.
چالش کتابخوانی طاقچه: درک یک پایان
«به نام خدا»
ایستگاه دوم از فصل پاییز و چالش کتابخوانی ماهانه طاقچه «اول راه» با موضوع کتابی که برنده جایزه من بوکر شده! حالا اصلا جایزه من بوکر چه بود و چه شد که شما به مطلبی با این عنوان «جایزه من بوکر چیست؟» که در این باره در وبلاگ طاقچه منتشر شده است ارجاع می دهم.

معرفی کتاب و نظر شخصی
انتخاب من از میان کتاب هایی که این برنده این جایزه بودند، درک یک پایان اثر جولین بارنز با ترجمه حسن کامشاد بود که نشر نو آن را در سال 1396 چاپ کرده است. این کتاب علاوه بر اینکه در سال 2011 میلادی این جایزه را کسب کرده، جایزه ادبیات فرانسه را نیز نصب خود کرده است و البته در قسمت سوم و پایانی کتاب، گفت و گویی با نویسنده اثر هم انجام داده اند که خواندنش خالی از لطف نیست. نکته خوب دیگر اینکه نسخه صوتی این کتاب که استودیو نوار با گویندگی خلیل هدایتی منتشر شده است در طاقچه موجود است.
و اما داستان کتاب که به نظرم در عین حال که موضوعی ساده دارد اما مفهومی عمیق و قابل تامل دارد. موضوع داستان کاملا با عنوان کتاب یعنی درک یک پایان مرتبط است. ماجرا از دهه 60 میلادی و با دوستی سه دوست نوجوان شروع می شود که حلقه اصلی داستان را تونی و ایدریئن و افراد دیگر تشکیل می دهند. شاید هم ماجرای ناهنگامی که در همان دوران دبیرستان برای دوست دیگرشان اتفاق افتاد جرقه این داستان بوده است؛ چون آن ماجرا باعث شد این سه دوست با سوال ویژه ای روبرو شوند که واقعا حقیقت چه بوده و آیا آن چیزی که دیگران درباره آن اظهار نظر میکنند درست است؟!
به طور کلی درون مایه اصلی این کتاب قضاوت ناآگاهانه و پیش داوری است و به نظرم به همین خاظر است که ماجراهای داستان از زاویه دید های متفاوت بررسی میشوند. اوایل داستان بیش از حد برایم طولانی شده بود شاید به این دلیل که زمان داستان مدام بین حال و گذشته در حال تغییر بود. بعد تر راوی اتفاقات مختلف را کنار هم گذاشت و سوال های مختلفی را هم بیان کرد که خودشان بیشتر ذهن مخاطب را درگیر می کند. رفته رفته بر جذابیت ماجرا اضافه می شود و در نهایت پایانی شگفت آور که کاملا مخاطب را شوکه می کند و شاید این همان هدف نویسنده از خلق داستان بوده باشد:) اما در واقع این پایان آغاز ماجراست و اینجا ذهن مخاطب درگیر تمام اتفاقات از انتها تا ابتدای داستان می شود و به نوعی دوباره به عنوان کتاب یعنی درک یک پایان میرسیم.
در کل از آن دسته کتاب هایی هست که ناخودآگاهت را درگیر میکند و هر چند صفحه باید تامل کنیم و این به دلیل فلسفه و شاید موضوعات روانشناختیست که در خلال داستان جای گرفته اند.
خواندن این کتاب برایم بسیار جالب بود و در فرصتی دیگر حتما باید بدون درنظر گرفتن حقیقت داستان و ماجراهای شخصیت های آن دوباره آن را از ابتدا بخوانم..
نقل قول هایی از کتاب:
بازگویی یک حقیقت شاید جالب:) :
جایی خواندم که اگر می خواهید مردم به آنچه می کویید توجه کنند صدایتان را بلند نکنید بلکه یواش حرف بزنید: این در واقع توجه همه را جلب می کند.
اعتقادات تونی که بر حسب تجربه به دست آمده اند:
من سخت معتقدم که همه ما به نحوی آسیب می بینیم. چه طور ممکن است نبینیم، مگر اینکه دنیایی از پدران و مادران، خواهران و برادران، همسایگان و دوستان بی عیب و نقص داشته باشیم.
در جایی دیگر:
و زندگی همین است، نه؟ مقداری کامیابی و مقداری سرخوردگی.
در ستایش دوره جذاب نوجوانی:) :
نوجوانی صرفا برهه ای از زندگی ست. این دوره را پشت سر می گذارید؛ زندگی واقعیت و واقع نگری را یادتان می دهد.
و از جملات معروف این کتاب:
تاریخ دروغ فاتحان نیست؛ تاریخ بیشتر خاطره های بازماندگان است، که اغلب شان نه فاتح اند نه مغلوب.
و ماجرای قابل تامل دوست تونی:
کدام مقصود می تواند احیانا از طریق حسرت گذشته برآورده شود؟ دوستی داستم که درس حقوق خواند، بعد دلزده شد و هیچ وقت دنبال این رشته نرفت. می گفت یگانه فایده اتلاف آن سال ها این بود که دیگر از وکیل و حقوق نمی ترسد. چیزی از این دست بسیار رخ می دهد. هرچه بیشتر می آموزی، کمتر می هراسی. آموختن نه به مفهوم تحصیل دانشگاهی، بلکه به معنای شناخت عملی زندگی.
در انتهای کتاب:
پا که به سن می گذارید، انتظار کمی آسایش دارید، نه؟ فکر می کنید استحقاقش را دارید. به هر حال، من این جور فکر می کردم. ولی بعد می فهمید که زندگی پاداش شایستگی سرش نمی شود.
ترجمه
می توان گفت از معدود نکات منفی کتاب متاسفانه ترجمه آن است؛ مترجم به خوبی از پس ترجمه بعضی از جملات برآمده بود و برعکس از خواندن بعضی جملات تعجب کردم که میتوانست خیلی خیلی بهتر و درست تر باشد و مفهوم داستان را برای مخاطب روان و گیرا تر بکند. برای من ارزشمندی و جذابیت داستان بر ترجمه بد کتاب غلبه کرد و نتوانستم آن را کنار بگذارم!
سخن آخر
از این کتاب به یادم خواهد ماند: همه ما همیشه در خطر مورد قضاوت قرار دادن خود و دیگران هستیم و زمان و گذر آن است که ما را کنترل می کند. در واقع به نظرم این کتاب از آن دسته هایی کتاب هایی باشد که عده ای به شدت دوستش دارند و عده ای نه:) من یک بار خواندنش را پیشنهاد میکنم چون در عین کم حجم بودن داستان جالب و پرمفهومی دارد.
امتیاز من 4 از 5 است و ضمن اینکه از طاقچه همیشه در دسترس خواندمش.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه؛ فارنهایت ۴۵۱
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه؛ آن دختر یهودی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کتاب بی حد و مرز