حسن صالحی·۱ سال پیشچرا بیکارم؟یه روز سرد زمستونی با چند نفردیگه لب جوب خیابون کنارحلبی که تازه شعله های آتیشش داشت گر می گرفت نشسته بودم ودستای کرخت شده ام رو گرم میکردم…