itsmahmoud·۳ ماه پیشتولدفقط چند روز دیگر مانده بود تا شهریور به پایان برسد و روز سی یکم شهریورماه برسد و تا مجید وارد تولد چهل و پنج سالگیش بشود،از مادرش شنیده بود…
آرمیس بیرنگ·۲ سال پیشمن از سی سالگی می ترسم (قسمت پایانی)در وادی حرمانسنتی و صنعتی اش فرقی دارد؟ چطور زن کسی شوم که تا حالا ندیدمش؟ با خودم کلنجار می روم.پسره همه چیز تمام است. مامان پشت تلفن می…
آرمیس بیرنگ·۲ سال پیشمن از 30 سالگی می ترسم. (قسمت دوم)در وادی گمانفیلم راز را می بینم. کتاب های موفقیت می خوانم.می گویند در مسیر هدفت قرار بگیر. لیست اهدافِ 15 سالگیم بلند بالاست.من زیاد درس می…
آرمیس بیرنگ·۲ سال پیشمن از 30 سالگی می ترسم. (قسمت اول)خانه¬های قدیمیِ محله¬ی مادربزرگ هرکدام هزارتا قصه داشتند؛ به جز یکی از خانه ها که فقط یک قصه داشت.
mohsenisapour·۳ سال پیشمبارزه با پدیده شوم مجردیامروز یکی از دوستان عکسی از یکی از بخشهای خبرگزاری فارس برایم فرستاد که حاوی پیشنهاداتی برای برخورد با پدیده «شوم» مجردی بود. ابتدا کمی با…