kdjcom·۴ سال پیشاین داستان:مرتضی به درک میرود.از روی نیمکت چوبی رنگ و رو رفتهای که در کنار درخت نارون بزرگی که باد برگهایش را تکان میداد بلند شد، کاغذی را که در دستانش بود، مچال…