سخنی چند در باب طرح نوآفرین

پریشب وزیر محترم ارتباطات و فناوری اطلاعات خبر مهمی در توییتر منتشر کردند که جزییات آن را دیروز دکتر ناظمی عزیز در پستی شرح دادند. طرح نوآفرین یا به صورت خودمانی حمایت از کسب‌وکارهای نوپا.

دیروز فرصت نکردم درست مطالعه کنم و خیلی سرسری نگاه انداختم اما بعد که نظرات دوستان رو در توییتر و ویرگول در این مورد خوندم دیدم بد نیست من هم از نقطه نظری دیگر به ماجرا نگاه کنم. البته بخشی از مطلبی که می‌خواهم بنویسم توسط دوستان دیگر نوشته شده و شاید تکراری باشد اما برای انسجام مطلب مجبورم بیان کنم.

طرح نوآفرین حاصل تلاش خستگی ناپذیر عزیزانی در دولت است که سعی دارند خلاف جهت آب شنا کنند و انگاره‌های ذهنی زنگ‌زده و منسوخ را بزدایند. این عزیزان تلاش دارند با روغن‌کاری و تعویض برخی از چرخ‌دنده‌ها ماشین تولید را در شرایطی که سال‌هاست دچار رکود شده مجدد به راه بیاندازند. اما به نظر می‌رسد در این میان چند نکته فراموش شده. به موتور این ماشین در طول این سال‌ها بسیار فشار آمده و توان سابق را ندارد. خود موتور هم قدیمی شده و نمی‌توان آن را با موتورهای جدید مقایسه کرد. در حالی که رقبا (سایر کشورها) سال‌هاست موتور‌ها، گیربکس‌ها و سایر اجزای این ماشین را تعویض نموده و برخی حتی کل ماشین را با نمونه‌های جدید جایگزین کرده‌اند ما سعی داریم فقط ظاهر ماشین را اصلاح کنیم و کماکان از همان تجهیزات قبلی استفاده کنیم.

چرا معتقدم طرح نوآفرین صرفا تعویض چند چرخ‌دنده و روغن‌کاری است؟ چون کماکان به همان روش‌هایی پرداخته شده که سال‌هاست در قالب‌های مختلف مثل حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان، شرکت‌های خلاق، شرکت‌های صادراتی و غیره در حال اجراست و فقط دایره این حمایت‌ها را به مجموعه‌ها یا شرکت‌های نوپا و خرد گسترش داده.

بدون شک نیت عزیزان خیر بوده و در بیابان لنگه کفش غنیمت است اما به نظر بنده این روش‌ها اگر قرار بود جواب بدهند تاکنون جواب داده بودند. یکی از عزیزان در کامنتی زیر پست دکتر ناظمی به نکته مهمی اشاره کرده بود:

«همچنان الگوگیری غلطی در این مسئله داریم. اگر فرآیند برایش سخت است، فرآیند را اصلاح کنید، نه اینکه بگوییم شما مالیات ندهید تا بعد ببینیم چه می‌شود... اینکار باعث می‌شود کلی هزینه مخفی بماند و تجربه محیط واقعی کسب و کار نصیب شرکت نشود.
شما با اینکار اتفاقا به ایشان آسیب وارد می‌کنید... مثل ورزشکاری سه‌گانه‌ای که بگویید سه سال نیاز نیست بخش مربوط به دوچرخه‌سواری را انجام بدهی! و فقط دومیدانی و شنا را تمرین کن و بعد از سه سال تازه وارد مسابقات شود!!!»

به نظرم اینکه برای استارتاپ یا شرکتمان معافیت مالیاتی یا بیمه‌ای در نظر گرفته شده باشد نه تنها جای خوشحالی ندارد که جای تاسف دارد. نه از آن جهت که دوست‌داشته باشم پول اضافی به دولت بدهم. بلکه اساسا چرا پرداخت حقوق دولتی (مالیات) یا تامین سرمایه آتی (بیمه بازنشستگی) باید پول اضافی تلقی شود؟ از یک طرف می‌گوییم اقتصادمان نفتی است که باعث و بانی انواع فساد، رانت و غیره شده و از آن طرف نمی‌خواهیم این چرخه معیوب را اصلاح کنیم.

طرح نوآفرین شاید چند صباحی برای برخی از استارتاپ‌ها محرک ایجاد کند. اندکی شور و نشاط را برای جوانانی که تازه کار را شروع کرده‌اند بالا ببرد. اما در شرایطی که آمار شکست استارتاپ‌ها بالای ۹۰ درصد است این نوع از حمایت چه تاثیری در اقتصاد خواهد داشت؟ از طرف دیگر به تجربه حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و شرکت‌های ثبت‌شده در مناطق آزاد از لحظه اجرایی‌شدن این طرح طبیعتا با انبوهی از شرکت‌های صوری مواجه خواهیم شد که تحت عنوان استارتاپ به دنبال معافیت‌های مالیاتی و بیمه‌ای خواهند بود و بازار آشفته کار را متلاطم خواهند نمود. چند وقت پیش عزیزی را استخدام کردیم که پیشتر در شرکتی کار می کرد که در قشم ثبت شده بود. اساسا رفتار سازمانی ما، شفافیت و رویکرد ما به رابطه کارفرما و کارمند برایش قابل هضم نبود. نه آنکه ما چیز غریبی باشیم بلکه آنقدر در شرکت قبلی همه چیز زورگویانه و به نفع کارفرما بود که برخورد معمولی ما هم برایش امتیاز محسوب می‌شد. متاسفانه حجم کثیری از شرکت‌ها از نوع اول هستند و کارفرمایان به دنبال سود حداکثری با فدا کردن مصالح کارمند، کارگر و ملی.

در طرح نوآفرین به جای اینکه مشکل اصلی مالیات و بیمه (که از نوع تقنینی و آیین‌نامه‌ای است) رفع شود مجددا مشکل به آینده موکول شده. در طول ۸ ماه گذشته از زمانی که ترگمان دانش‌بنیان شده‌ سه بار درخواست مشاوره مالیاتی از مشاوران دانش‌بنیان داشتیم. برای سه نوع کسب‌و‌کار متفاوت. نتیجه هرسه این مشاوره‌ها یک جمله بوده:

«از ثبت این نوع درآمدها و هزینه‌ها در دفاتر خودداری کنید چون نمی توانیم ممیز مالیاتی را توجیه کنیم و بر مبنای اصول خودشان تصمیم خواهند گرفت.»

مشاوران واقعا حق داشتند. کسب‌وکارهای نوین علاوه بر پیچیدگی‌های ذاتی و فنی دارای پیچیدگی‌های مالی هم هستند. در خیلی از کسب‌وکارها بالاخص آنهایی که ارایه‌دهنده سرویس هستند قضیه خرید کالا، اعمال تغییرات و ارزش افزوده و فروش آن نیست. متاسفانه نظام مالیاتی ما هیچ درکی از این نوع کسب وکارها ندارد و همه را به چشم سنتی نگاه می کند. از آن بدتر اینکه از نگاه ممیز مالیات شرکت نمی‌تواند سودده نباشد و حتما در حال فرار مالیاتی و دروغگویی است. در حالی که یک شرکت دانش‌بنیان یا یک استارتاپ ممکن است چندسالی در حال سرمایه‌گذاری باشد.

در حوزه بیمه هم اوضاع به مراتب بدتر است. سازمان تامین اجتماعی ظاهرا می‌خواهد حامی حقوق کارگر باشد اما عملا باعث‌شده تا اکثریت شرکت‌ها به سمت دو دفتره شدن و اعلام غیر واقعی حقوق و دستمزد بروند. در شرکت ما یکی از همکاران تا قبل از قبولی در دوره دکترا تمام وقت کار می‌کرد. ما هم دوست نداشتیم دو دفتره باشیم و بیمه ایشان را کامل رد کرده بودیم. بعد قبولی مجبور شد ساعت کاری را کم کند و در یک دوره‌ای حق بیمه‌ای که برایش پرداخت می‌شد از حقوق دریافتیش بیشتر بود! برای چند نفر دیگر هم مشابه همین مشکل را داشتیم تا اینکه یکی از مشاوران بیمه به ما ایراد گرفت که چرا اساسا بیمه را واقعی رد می‌کنید! حداقل رد کنید و الباقی را در قالب پاداش در نظر بگیرید! طبیعتا این کار هم فقط برای نیروهای جدید ممکن بود و سازمان به هیچ وجه زیربار کاهش حقوق کسی نمی‌رود حتی اگر شغلش در آن شرکت عوض شود!

از حوزه صادرات و درآمد ارزی هم نمی‌نویسم که دلم خون است. با هزار مشقت و به صورت چمدانی ارز وارد کشور کرده‌ایم اما ثبت و اظهار آن از کسب کردن و آوردنش سخت‌تر و مشقت‌بارتر است.

به نظرم با تمام زحمتی که عزیزان برای طرح نوآفرین و سایر طرح‌های از این دست می کشند بهتر است کلید را در همان‌جایی که گم شده جستجو کنند این قسمتی که چراغ روشن است کلیدی یافت می‌نشود.