تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
آیا استادی دانشگاه فقط یک شغل است؟
نویسنده:اوان کایندلی ترجمۀ: مهدی منتظری مرجع: Dissent
مروری بر کتاب «انواع آزادی آکادمیک: از دانشِ حرفهای تا انقلاب» نوشتۀ استنلی فیش
استنلی فیش استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی با نوشتن کتاب «انواع آزادی آکادمیک: از دانشِ حرفهای تا انقلاب»، از ۵ نوع آزادی آکادمیک سخن گفت. فیش بیان میکند اساتید دانشگاه از آزادی آکادمیک برای حفاظت از خود در برابر عوامل بازدارندهٔ قانونی استفاده میکنند. فیش معتقد است هرچند دانش آکادمیک فی نفسه دموکراتیک نیست اما شکوفایی آن برای دموکراسی امری ضروری است. او به صراحت با این ایده که کار آکادمیک را میتوان بر اساس ارزش اجتماعیاش توجیه کرد، مخالف کرد. وی معتقد است استادی دانشگاه صرفاً یک شغل است و ارزشها و اعتقادات شخصی و مسئولیتهای اجتماعی جایگاهی در انجام فعالیتهای حرفهای آن ندارد. ایوان کندلی مدرس کالج «کارلامونت مککِنا» در کالیفرنیا با نگاهی انتقادی کتاب فیش را بررسی میکند.
اوان کایندلی، دیسنت — زمانی که جنبش آزادی بیان در پاییز ۱۹۶۴ گسترش یافت و تظاهرات دانشجویی در سرتاسر کشور به راه افتاد، «استنلی فیش» استادیار جوان دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بود. او که تازه از دانشگاه ییل مدرک دکتری خود را گرفته بود از معدود اساتید دانشکدۀ زبان انگلیسی بود که حاضر نشد به خاطر تظاهرات کلاسها را تعطیل کند و یا اجازه دهد که بحثهای اعتراضی وارد کلاس شود. فیش اگرچه به لحاظ سیاسی با اهداف جنبش همداستان بود ولی از واکنش همکارانش که برای عمل سیاسی حاضر شده بودند برنامههای درسی خود را تعطیل نمایند، متحیر مانده بود. در سال ۲۰۰۰ فیش گفت: «برایم روشن شد که این اولین باری بود که برخی از همکارانم بعد از گذشت سالیان متمادی احساس شور و شعف میکردند. اگرچه همکارانم اقرار نمیکردند امّا میتوانستی حدس بزنی که این اولین باری بود که همکارانم احساس میکردند کاری خداگونه انجام میدهند... بعد از خودم پرسیدم اگر این تنها زمانی است که شما احساس مفید بودن میکردید، پس پیش از این چه چیزی را به دانشجویانتان منتقل میکرید؟»
از آن زمان، فیش خودش را به عنوان یک محقق پیشرو، نظریهپرداز ادبی، روشنفکر مردمی و فردی موفق در عرصۀ دانشگاهی معرفی کرد. او همچنین خود را وقف موضوعاتی در خصوص فعالیتهای دانشگاهی که برگرفته از تجربۀ مستقیماش در برکلی میشد کرد. فیش در مقالاتی چون «خود تحقیریِ حرفهای: ترس و نفرت از خود در مطالعات ادبی» و «ضد حرفهایگری»، کتابهایی مانند شایستگی حرفهای: مطالعات ادبی و دگرگونیِ سیاسی و در زمانهات جهان را نجات بده و ستون روزنامۀ نیویورکتایمز که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ در آن به طور منظم قلم میزد، پیوسته به این موضوع اشتغال داشت که دانشگاهیان چه تصوری از حرفۀ خود و دستورالعملهای نهادی دارند. فیش در صدد یافتن این مطلب بود که مختصات ذهن آکادمیک را دریابد که چرا همیشه برای رسالت حرفهای بالاتر عطش دارد؟ و چرا اساتید معمولاً معلمی را برای انجام دادن «اموری خداگونه» رها میکنند؟
کتاب جدید فیش، انواع آزادی آکادمیک، به طور مشخص بر سؤالات فوق تمرکز کرده است. وی معتقد است، اساتید آزادی آکادمیک را برای محافظت از خود در برابر عوامل بازدارندۀ قانونی و نهادی اظهار میکنند، هرچند این مفهوم دارای ابهاماتی مشاجرهبرانگیز است. او مینویسد: «چرا باید برخی حرفههای خاص از آزادی عمل تضمین شده و معافیتهایی برخوردار باشند که دیگران از آن محروماند؟». «برای مثال، چرا باید اساتید دانشگاه توانایی نقد مافوق خود را داشته باشند در حالی که اگر کارمندان در محیطهای