تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
اکثر ما تصمیم خودمان را از قبل گرفتهایم
تنها دو نوع قصه در کل جهان وجود دارد: قهرمانی که به سفر میرود و غریبهای که به شهر میآید
اغلبِ ما تصمیم خودمان را از پیش گرفتهایم، آن هم نه در سایۀ واقعیتها بلکه از طریق ساختن یا توجه به روایتها و داستانهای کلیشهای. روایتهایی که اتفاقات، افراد و خیلی چیزهای دیگر را به تقسیمبندیهایی ساده و کلیشهای تقلیل میدهند. گویی برای کسانی که اسیرِ جریانِ داستانها شدهاند واقعیتها یا فقدانشان اهمیت کمی دارد. در جهانِ متحولشدۀ اینترنت، که اخبار دروغین در رسانههای اجتماعی شناور است، تمرکز صِرف بر بررسی واقعیتها رویکردی سادهلوحانه است؛ باید روایتها را نیز بازنگری کنیم.
تخمین زمان مطالعه : ۱۰ دقيقه
اَشلی لَم-سینکلر
ترجمۀ: علی امیــری
مرجع: Atlantic
اَشلی لَم-سینکلر، آتلانتیک — زمانی که دانشآموز دبیرستان بودم، یکی از دبیرانِ تاریخم مربی فوتبال هم بود. به او «مکِ مربی» میگفتیم. برای دانشآموزِ خلاقی مثل من که نیمۀ راست مغزش فعالتر است، تاریخ اغلب مسئلۀ شیر یا خط بود. قسمتهای مشخصی از برنامۀ درسی را واقعاً دوست داشتم، اما از حفظ کردنِ تاریخها و وقایع مُبهم بیزار (و کلاً در آن بیاستعداد) بودم. اما مکِ مربی تاریخ را از خلال بازیهای فوتبال و داستانگویی به ما آموخت. او از خلال مجموعهای از ایکسها و اُها، و فلِشهایی که جزئیاتِ مسیر آنها را مشخص میکردند، داستانهای اشغالگریهای رومِ باستان، جنگهای صلیبی، چنگیز خان و ظهور استالین را برای ما تعریف کرد. من ردیف جلو مینشستم، یک عالم یادداشت برمیداشتم و همیشه دانشآموز ممتاز آن کلاس بودم.
بهخاطر مکِ مربی، در دانشکده، برای رشتۀ فرعی، تاریخ را انتخاب کردم. بااینوجود اگر از من تاریخ یا جزئیات همان رویدادهایی را میپرسیدید که مکِ مربی یا استادان دانشکده درس میدادند، نمیتوانستم جواب هیچیک از آنها را بدون کمک گوگل بدهم. حقیقت این است که نه بهخاطر واقعیتها بلکه بهخاطر داستانها شیفتۀ تاریخ شدم.
جوزف کمبل گفتۀ مشهوری دارد از این قرار که تنها دو نوع قصه در کل جهان وجود دارد: قهرمانی که به سفر میرود و غریبهای که به شهر میآید. بهعنوان یک معلم ادبیاتِ انگلیسی، از بیان این مروارید حکمت به دانشآموزانم، و بهچالشکشیدن آنها برای ردّیهای بر آن، لذت میبرم. آنها هرگز موفق نمیشوند، چون هرچند قصهها قدرتمندند اما ساده نیز هستند. داستانی که بهخوبی پرداخت شده است مفاهیم، ریتم و ویژگیهای مشخصی دارد. قصهها در بطنشان یا دربارۀ قهرمانانی هستند که به سفر میروند یا غریبههایی که به محیطی جدید میآیند.
برای بسیاری از آمریکاییها، دونالد ترامپ قهرمانی در سفر است؛ برای دیگران اما غریبهای است شرور که به شهر آمده. کسی نمیداند سرانجامِ داستان چه خواهد بود، اما انکارِ اینکه کشور در بحبوحۀ یک «جریان خیزندۀ»۱ هیجانانگیز است (اگر خواسته باشیم از یک اصطلاح ادبی استفاده کنیم) اذعان به این نکته است که حواستان جمع نیست.
همانند بسیاری از دستاندرکاران