تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
اگر بهدنبال شادی هستید، جستوجوی خوشبختی را کنار بگذارید
نویسنده:دیوید بروکس ترجمۀ: محمد باسط مرجع: NYTimes
شکستخوردن در زندگی میتواند شما را متوجه هدفی کند که بهتر از خوشبختی است
صدایی در گوش ما شبانهروز زمزمه میکند که «خانهای بخر، کاری بکن کارستان، زندگیات را بساز، بهدنبال خوشبختی باش». و تقریباً همهمان گوشبهفرمانِ این صداییم. اما پس از چند سال به درهای عمیق پرتاب میشویم: کارنامۀ موفقیتهایمان را که بالاوپایین میکنیم تنها چیزی که به چشم میخورد پوچی است. یا تا پایان عمر در این دره میمانیم یا، بهقول دیوید بروکس، از کوه دومِ زندگیمان بالا میآییم، آنجایی که زندگی دوباره معنا میشود. بروکس در کتاب جدیدش توضیح میدهد که چگونه زندگی در کوه دوم ما را متحول میکند.
دیوید بروکس، نیویورکتایمز — بسیاری از کسانی که مورد تحسین من هستند زندگیشان شبیه دو کوه بوده است. از تحصیل فارغ شدند، کارشان را شروع کردند، خانواده تشکیل دادند و کوهی که تصور میکردند باید از آن بالا بروند را شناختند: میخواهم کارآفرین، پزشک، یا پلیس بشوم. کارهایی را کردند که جامعه ما را به آنها تشویق میکند، مثلاً تأثیری ماندگار از خود به جا بگذار، موفق شو، خانهای بخر، خانوادهای بساز، دنبال خوشبختی باش.
افرادی که روی کوه اول هستند وقت زیادی را صرف مدیریت شهرت و اعتبار خود میکنند. میپرسند: مردم چه فکری راجع به من میکنند؟ رتبهام کجاست؟ تلاش میکنند پیروزیهایی به دست آورند که «من» از آنها لذت میبرد.
فرهنگ فردگرایانه و شایستهسالارِ۱ ما نیز بهشدت در شکلدادن به این سالهای پُرجنبوجوش نقش دارد. افراد با این پیشفرض کار میکنند: میتوانم خودم را خوشبخت سازم. اگر مزیتی به دست آورم، وزن بیشتری کم کنم، این تکنیک خودسازی را انجام دهم، احساس خرسندی حاصل خواهد شد.
اما در زندگیِ کسانی که دارم راجعبه ایشان حرف میزنم -کسانی که واقعاً تحسینشان میکنم- چیزی اتفاق افتاده که در این زندگیِ خطی که برای خودشان تصور میکردند اختلال ایجاد کرده است. چیزی اتفاق افتاده که مسئلۀ زیستن مطابق ارزشهای فردگرایانه و شایستهسالارانه را هویدا کرده است.
بعضی از ایشان به موفقیت رسیدند و ارضا نشدند. فهمیدند که زندگی باید چیز بیشتری داشته باشد، یک هدف والاتر. بقیه ناکام ماندند. شغلشان را از کف دادند یا به رسوایی گرفتار شدند. ناگهان دیدند بهجای صعود رو به سقوط دارند، و کل هویتشان در معرض خطر قرار گرفته است و البته برای گروه دیگری از افراد اتفاقاتی افتاد که اصلاً بخشی از برنامۀ اصلی نبود. با غول سرطان مواجه شدند یا فرزندی را از دست دادند. این تراژدیها موجب شد پیروزیهای کوه اول کاملاً به چشم ایشان بیاهمیت جلوه کند.
زندگیْ آنان را به درّه انداخته بود، چنانکه امروز یا فردا اکثر ما را میاندازد. آنان رنج میکشیدند و سرگردان بودند.
بعضیها با این نوع رنج و اندوه شکسته میشوند. به نظر میرسد کوچکتر شدهاند و بیشتر میترسند، و هرگز بهبود نمییابند. عصبانی و رنجیده میشوند و رفتارهای قبیلهای از خود نشان میدهند.
اما افراد دیگری هستند که شکستهباز۲ میشوند. پل تیلیش، الهیدان شهیر آلمانی، نوشته است که رنجکشیدن الگوهای معمول زندگی را به نقطۀ پایانشان میرساند و به شما یادآوری میکند که آن کسی نیستید که فکر