تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
اگر در خانوادهای فقیر به دنیا بیایید، احتمالاً هیچوقت رئیس نخواهید شد
دنیل لاریسن ترجمۀ: محمد باسط مرجع: Atlantic
اگر کتاب «سقف طبقاتی» را بخوانید، میفهمید موفقیت هیچ ربطی به شایستگی ندارد
هیچ آدمی دوست ندارد باور کند موفقیتهایش را از پدر و مادرش به ارث برده است: هر فرد موفقی نان فکر و بازوی خودش را میخورد و اگر شما فقیر و بیچارهاید، لابد شایستگیاش را نداشتهاید. لاریسن و فریدمن، در کتاب جدیدشان، دقیقاً دنبال رسواکردن همین عقیدهاند. آنها میگویند کافی است در خانوادهای ثروتمند متولد شده باشید؛ آنوقت، حتی بدون پارتیبازی، راحتتر از دوستان فقیر خود در دانشگاههای اصلی قبول میشوید و شغلهای خوب جامعه را مال خود میکنید.
گفتوگوی جو پینسکر با دنیل لاریسن، آتلانتیک — وقتی دو جامعهشناس با معماران، تولیدکنندگان تلویزیونی، هنرپیشگان، و حسابدارنی مصاحبه کردند که دستمزد بسیار بالایی میگرفتند، با فرهنگهای شغلیای مواجه شدند که پیشاپیش به نفع افراد ثروتمند هستند.
طی پنج سال گذشته، دو جامعهشناس، به نامهای دنیل لاریسن و سم فریدمن، الگوی ثابت و درخور توجهی را در دادههای نیروی کار انگلستان کشف کردهاند: نهتنها فرزندان خانوادههای طبقۀ کارگر با احتمال بسیار کمتری نسبت به فرزندان خانوادههای ثروتمند شغلهای ممتاز پیدا میکنند، بلکه درآمد آنان نیز در حوزههای کاریِ یکسان بهطور میانگین ۱۶درصد کمتر است.
لاریسن و فریدمن در این دادهها بیشتر تعمق کردند، اما تحلیلهای آماری فقط تا همین جا میتوانست آنان را ببرد. از همین رو، در فرهنگ محیطهای کاری مدرن عمیق شدند و ازنزدیک با کارگرها صحبت کردند -در کل با حدود ۱۷۵ نفر- در چهار محیط حرفهای بسیار معتبر: یک شرکت تلویزیونی، یک شرکت حسابداری چندملیتی، یک شرکت معماری، و دنیای بازیگران مستقل.
نتیجۀ این پژوهشْ کتاب جدید لاریسن و فریدمن است، سقف طبقاتی: چرا ممتازبودن میارزد، که نشان میدهد چرا آداب و رسوم محیطهای کاریِ نخبگانی بهنفع کسانی است که در خانوادههای ثروتمندتری بزرگ شدهاند. مؤلفان مجموعهای از «سازوکارهای پنهان» را شرح میدهند -مثلاً آئیننامههای نانوشتۀ رفتار شغلی و نظامهای غیررسمی پیشرفت حرفهای- که به نفع افرادِ ازپیش متمکّن است و بر ضرر کسانی است که پیشینۀ ایشان به طبقۀ کارگر بازمیگردد.
در ماه ژانویه، کمی پیش از انتشار کتاب در بریتانیا، با لاریسن که استاد کالج اسوارتمور است مصاحبهای کردم و به من گفت که اگرچه سیاستهای طبقاتی انگلستان با ایالات متحده فرق دارد، یافتههای او و فریدمن در مورد «پول، روابط، و فرهنگ» در مورد آمریکا نیز بهنحو گسترده صدق میکند. بهمنظور رعایت اختصار و شفافیت بیشتر، این گفتوگو ویرایش شده است.
جو پینسکر: شما در کتاب راجعبه نوعی پشتگرمی مالی نوشتهاید که فقط در اختیار برخی از دانشآموختگان دانشگاههاست و از آن با عنوان «بانک مامان و بابا» نام بردهاید. طرز کارش چطور است، و برای کسی که شانس گرفتن شغلهای خاص را دارد چه پیامدهایی به همراه میآورد؟
دنیل لاریسن: فکر میکنم تصویری که ما داریم -یا اگر بخواهید سیاسی نگاه کنید، ایدئولوژیای که داریم- این است که وقتی شما حدوداً هجدهساله هستید، راه خودتان را انتخاب میکنید و ریشۀ طبقاتی شما نقش مهمی در مسیر شغلی آیندهتان ندارد. اما آنچه من و همکارم یافتیم این بود که این تصویر بههیچوجه درست نیست.
در کتاب، ما راجعبه کسانی حرف زدهایم که دنبال بازیگری رفتهاند، که مسیری بسیار ناروشن و دشوار دارد. اکثر افراد، وقتی