تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
تاریخِ شتابگرایی: از پرستش تکنولوژی تا قارقارکردن در کنفرانس دانشگاهی
چطور یک جریان فلسفی حاشیهای آیندهای را پیشبینی کرد که ما در آن زندگی میکنیم؟
نویسنده:اندی بکت ترجمۀ: علی برزگر مرجع: Guardian
اغلب نویسندگان معتقدند جامعۀ مدرن چنان پرتغییر و شتابان است که انسانها را پریشان میکند. اما گروهی نیز معتقدند اگرچه مدرنیته ضربآهنگ زندگی را تندتر کرده است، اما هنوز باید بهدنبال تغییرات بسیار بیشتر و بسیار سریعتری باشیم. این گروه حاشیهای و جنجالبرانگیز را «شتابگرا» مینامند. اندی بکت، در تحقیقی مفصل، تاریخچۀ این جنبش عجیب را پی گرفته و با مهمترین چهرههایش به گفتوگو نشسته است.
اندی بکت، گاردین — جهان با سرعتی سرسامآور در حال تغییر است، اما برای برخی متفکران سرعت این تغییر کافی نیست. آیا شتابگرایی اندیشهای خطرناک است یا نشانهای از عصر مشکلدار ما؟
نیم قرن پیش، در سال مشهور هیپیها یعنی ۱۱۹۶۷، یک نویسندۀ جوان و تحسینشدۀ آمریکایی در سبک علمیتخیلی، با نام راجر زلازنی، سومین رمان خود را منتشر کرد. از جنبههای بسیاری، خداوندگار روشنایی۲ کتاب عصر خود بود، درهم برهم با عناصری برگرفته از اسطورهشناسی هندی و دیالوگی کیهانی. بااینحال، در این کتاب بارقههایی از چیزی آیندهنگرانهتر و سیاسیتر نیز وجود داشت. یک رشته از طرح داستان دربارۀ گروهی از انقلابیون بود که میخواستند، با دگرگونساختن ناگهانی نگرش جامعه به تکنولوژی، جامعه را «به سطحی بالاتر» ارتقا دهند. زلازنی آنها را شتابگرایان مینامد.
او و کتابش اکنون تا حدود زیادی فراموش شدهاند، اما، همانطور که رماننویس ماندگارترِ سبک علمیتخیلی، جِی. جی. بالارد در سال ۱۹۷۱ گفته است، «آنچه نویسندگان داستانهای علمیتخیلی مدرن امروز ابداع میکنند من و شما فردا انجام خواهیم داد». در طول پنج دهۀ گذشته، و بهویژه طی چند سال گذشته، اغلب امور جهان سرعت بیشتری به خود گرفته است. الگوهای کاری، چرخههای سیاسی، تکنولوژیهای روزمره، ابزارها و عادات ارتباطی، توسعۀ مجدد شهرها، بهدست آوردن و دورریختن داشتهها، همۀ اینها شتاب گرفته است. درعینحال در طول همین نیم قرن گذشته، تقریباً، در میان بیتوجهی کامل رسانهها یا جریان اصلی تفکر آکادمیک، شتابگرایی بهتدریج از یک ابزار تخیلی به یک جنبش فکری واقعی ارتقا یافته است: یک شیوۀ نوین تفکر دربارۀ جهان معاصر و ظرفیتهای آن.
شتابگرایان استدلال میکنند که تکنولوژی، بهویژه تکنولوژی رایانه، و سرمایهداری، بهویژه تهاجمیترین و جهانیترین نوع آن، باید بهطرزی گسترده شتاب بخشیده شود و تشدید شود، یا بدان دلیل که این بهترین راه پیشروی انسانیت است، یا بدان دلیل که گزینۀ دیگری وجود ندارد. شتابگرایان از خودکارسازی۳ حمایت میکنند. از ادغام بیشتر امر دیجیتال و امر انسانی پشتیبانی میکنند و اغلب از حذف نظارت دولت بر تجارت و کوچکشدن چشمگیر دولت حمایت میکنند. معتقدند مردم دیگر نباید خود را با این تصور فریب دهند که پیشرفت تکنولوژیک و اقتصادی قابل کنترل است. آنها اغلب معتقدند که اغتشاش سیاسی و اجتماعی دارای ارزشی فینفسه است.
بنابراین، شتابگرایی مخالف با محافظهگرایی، سوسیالیسم سنتی، سوسیالدموکراسی، طرفداری از حفظ محیطزیست، حمایتگرایی۴، پوپولیسم، ناسیونالیسم، محلیگرایی و تمام دیگر ایدئولوژیهایی است که کوشش نمودهاند تا شتابِ از پیش بسیار مخرب و ظاهراً افسارگسیختۀ تغییر در جهان مدرن را تعدیل یا معکوس نمایند. رابین مکی و آرمن آوانسیان در مقدمۀ کتاب #شتاب: مجموعه مقالات شتابگرایی۵ چنین مینویسند: «شتابگرایی نوعی الحاد سیاسی است»، این کتاب در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است و، گاهی گیجکننده و گاهی مسرورکننده، تنها راهنمای مناسب برای معرفی این جنبش تاکنون است.
همانند دیگر الحادها، شتابگرایی چندین دسته پیرو دارد، چه آنهایی که آشکارا پیروی خود را اعلام کردهاند و چه غیر آنها: این پیروان اندیشههای این جنبش را به یکدیگر منتقل میکنند، برخی اندیشهها را اصلاح و برخی دیگر را کنار میگذارند؛ با یکدیگر با زبانی خصوصی ارتباط برقرار میکنند؛ حول شخصیتهای غالب با هم متحد میشوند؛ با یکدیگر رقابت میکنند تا دستاورد بعدی این کیش را رقم بزنند؛ و به جناحهای مختلف تقسیم میشوند، یا از بین میروند. شتابگرایانی در ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، آلمان، ایتالیا و فرانسه وجود دارند یا وجود داشتهاند. این جنبش کتابها، مقالات، نشریهها، مانیفستها، بلاگها و مبارزاتی را در رسانههای اجتماعی به وجود آورده است، و بیانیههایی مرموز و تقریباً غیر قابل طبقهبندی منتشر کرده است که تخیل ویرانشهری را با گسترهای گیجکننده از نظریۀ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ترکیب میکنند.
گهگاه، شتابگرایان در دانشگاهها به کار تدریس اشتغال داشتهاند. گهگاهی گردهماییهایی عمومی برگزار کردهاند تا افکار خود را آزادانه با یکدیگر در میان بگذارند، بحث کنند و پیروان جدید جذب کنند. قسمتهایی ضبطشده از این گردهماییها را میتوانید در یوتیوب مشاهده کنید: فیلمهایی کمکیفیت از جوانانی پرشور که بهطرزی مسحورکننده دربارۀ آینده صحبت میکنند، اغلب همراه با موسیقی الکترونیک و جلوههای تصویری انتزاعی که در پسزمینه جریان دارد، و مخاطبانی که گاهی مبهوت به نظر میرسند و در اتاقهای سخنرانی با روشنایی بد قرار دارند.
در هر برهۀ زمانی مشخص، احتمالاً تنها چند دوجین شتابگرا در جهان وجود داشته است. این برچسب تنها از سال ۲۰۱۰ رایج شده است، یعنی زمانیکه بنجامین نویس، منتقد سرسخت این جنبش، آن برچسب را از رمان زلازنی وام گرفت. باوجوداین، بهمدت چندین دهه، خیلی طولانیتر از متفکران محافظهکارتر کنونی، شتابگرایان بر بسیاری از مسائل اصلی اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم متمرکز بودهاند: ظهور چین؛ ظهور هوش مصنوعی؛ معنای انسانیت در عصر وسیلههای الکترونیک اعتیادآور و گسترشیابنده؛ جریانهای ظاهراً کنترلناپذیرِ بازارهای جهانی؛ قدرت سرمایهداری بهمثابۀ شبکهای از آرزوها؛ ابهام روزافزون در مرزبندی بین امر واقعی و امر خیالی؛ راهاندازی مجدد ذهنها و بدنهای ما توسط فیلمها و موسیقیِ دارای شتاب روزافزون؛ و همدستی، نفرت و هیجانی که بسیاری از ما در رابطه با سرعت زندگی مدرن احساس میکنیم.
«همۀ ما در یک سیستم عامل زندگی میکنیم که توسط سهگانۀ شتابدارِ جنگ، سرمایهداری و هوش مصنوعی نوظهور راهاندازی شده است»، این سخن استیو گودمن است، یک شتابگرای بریتانیایی که حتی بهطرزی مخفیانه اندیشههای خودآگاهانۀ دراماتیک خود را از طریق تأسیس یک برند ستایششدۀ نشر موسیقی با نام «هایپرداب» وارد موسیقی رقص کرده است. استیون شاویرو، تحلیلگر آمریکایی شتابگرایی، در کتاب منتشرۀ خود در سال ۲۰۱۵ دربارۀ این جنبش، با عنوان بدون محدودیت سرعت۶، اظهار میدارد که «دوست داشته باشید یا نه، همۀ ما اکنون شتابگرا هستیم».
بزرگداشت سرعت و تکنولوژی ریسکهای خاص خودش را دارد. یک قرن پیش، نویسندگان و هنرمندان جنبش آیندهگرایی ایتالیا۷ عاشق ماشینهای عصر صنعتی و توانایی ظاهری آنها در توانمندسازی جامعه شدند. بسیاری از آیندهگرایان این شیفتگی را تا جنگافروزی و فاشیسم دنبال کردند. اگرچه برخی آثار آیندهگرایانه هنوز ستایش میشوند، اما شهرت این جنبش هرگز احیا نشده است.
یکی از شخصیتهای اصلی شتابگرایی نیک لند، فیلسوف بریتانیایی، است که در دهۀ ۱۹۹۰ در دانشگاه وارویک به تدریس مشغول بود، و سپس بهناگهان دنیای آکادمیک را ترک کرد. او در سال ۱۹۹۲ چنین نوشته است: «فیلسوفان متخصصان زندهشکافی هستند. آنها دارای هوش رذیلانه و دقیقی هستند که بین تمامی کسانی مشترک است که بر روی چیزهای زنده آزمایش انجام میدهند». ایان همیلتون گرنت، یکی از دانشجویان لند، به یاد میآورد که «در همۀ ما همیشه گرایش به تحریک آزاداندیشی وجود داشت، و نیک ماهرترین فرد در این کار بود».
از زمان تدریس در دانشگاه وارویک، لند در اینترنت آثار فراوانی دربارۀ کهنگی مفروض دموکراسی غربی منتشر کرده است، البته همیشه هم این آثار به نام خودش نبوده است. همچنین با نگاهی تأییدآمیز دربارۀ «تنوع زیستی نوع انسان» و «طبقهبندی سرمایهدارانۀ نوع انسان» قلمفرسایی کرده است، یعنی این ایدۀ شبهعلمی و هماکنون محبوب بین جناح راست افراطی که بر مبنای آن نژادهای مختلف «بهطور طبیعی» از میزان موفقیت متفاوتی در جهان مدرن برخوردار هستند. لند همچنین دربارۀ امر علیالظاهر گریزناپذیر «فروپاشی نوع انسان»، هنگام پیشرفت کافی هوش مصنوعی، مطالبی تأییدآمیز نگاشته است.
در روزگار ما که از نظر سیاسی پرتبوتاب است، اندیشههای ناشکیبا، افراطی و محتملاً انقلابیِ شتابگرایی، بیش از هر زمان دیگری، بجا یا حداقل جالبتوجه به نظر میرسند
دیگر شتابگرایان اکنون از لند دوری میجویند. گرنت، که در دانشگاه وست آو انگلند فلسفه تدریس میکند، دربارۀ لند چنین میگوید: «من سعی میکنم نوشتههای او را نخوانم. آدم احساس شرمندگی میکند. مردم فکر میکنند لند شبیه تبهکارهاست. آیا هیچ شتابگرایِ ژرفاندیشی به این فکر میکند که ’اگر تا کجا پیش برویم، زیادهروی کردهایم؟‘۸ اما از این هم که بگذریم، حتی طرح این پرسش هم مخالف با شتابگرایی است». شتابگرایی دربارۀ محدودیت نیست.
حتی منتقد این جنبش، بنجامین نویس، اذعان میکند که این جنبش وسوسهانگیز است. او میگوید: «شتاب واژهای تحریککننده است»، و این در فلسفه امری رایج نیست. جِیک و دینوس چپمن، هنرمندانی بسیار خطشکن، از همراهان این جنبش و همکاران دیرینۀ لند هستند. یکی از نقاشیهای جنونآمیز و عجیب و غریب آنها روی جلد مجموعه نوشتارهای لند با نام ذوات نیشدار۹ قرار دارد که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است و برخی از تاریکترین قطعههای جذاب در ادبیات شتابگرایی را در بر میگیرد. اوایل امسال، کپیهای دستدوم این کتاب، که اکنون در حال چاپ مجدد است، با قیمت ۱۸۰ پوند بر روی سایت آمازون به فروش گذاشته شده بود.
در روزگار ما، که از نظر سیاسی پرتبوتاب است، اندیشههای ناشکیبا، افراطی و محتملاً انقلابی، شتابگرایی، بیش از هر زمان دیگری، بجا یا حداقل جالبتوجه به نظر میرسند. نویس میگوید: «به نظر میرسد شتابگرایان همیشه پاسخی در آستین دارند. اگر سرمایهداری با شتاب پیش میرود، میگویند باید با شتاب بیشتری پیش برود. اگر سرمایهداری در مسیر خود با مانعی برخورد کند و حرکت آن کند شود»، همانطور که از بحران مالی در سال ۲۰۰۸ به اینسو چنین بوده است، «میگویند آن را باید با دادن نیروی تازه دوباره به راه انداخت». مبارزات انتخاباتی مخرب آمریکا و ریاستجمهوری جنونآمیز دونالد ترامپ، و سیاستهای فراسرمایهدارانه و ضددولتی او از سوی شمار روزافزونی از تحلیلگران، برخی نگران و برخی شادمان، بهعنوان نخستین تجلی چشمگیر سیاستهای شتابگرایانه در نظر گرفته میشود. نویس بر این باور است که، در سالهای اخیر، اندیشههای شتابگرایانه در همه جا، از بخشهای حامی تکنولوژی در جناح چپ در بریتانیا گرفته تا گروههای راست افراطی و آزاداندیش ثروتمند در آمریکا، تأثیر عمیق دارد و ترویج میشود. در وبلاگهای راستهای افراطی، لند بهطور ویژه بهعنوان حلّال مشکلات در نظر گرفته میشود. نظردهندگان بهطرزی هیجانانگیز به ارتباط برخی از اندیشههای او با تفکرات پیتر تیل، میلیاردر آزاداندیش سیلیکون ولی، و استیو بنون، استراتژیست سنتشکن ترامپ، اشاره میکنند.
فرد ترنر، مورخ پیشتاز صنایع دیجیتال آمریکا، میگوید: «در سیلیکون ولی، شتابگرایی بخشی از یک جنبش فراگیر است که میگوید دیگر نیازی به سیاست نداریم. میتوانیم ’چپ‘ و ’راست‘ را کنار بگذاریم، تنها کافی است تکنولوژی را درست به کار بگیریم. شتابگرایی همچنین با نحوۀ عرضۀ وسایل الکترونیک در بازار همخوانی دارد، یعنی این وعده که، سرانجام، آنها به ما کمک خواهند کرد تا جهان مادی و تمام آشفتگی امور فیزیکی را کاملاً پشت سر بگذاریم».
از دیدگاه ترنر، جذابیت شتابگرایی همانقدر که مدرن است، به همان اندازه هم کهن و باستانی است: «آنها با زبانی موعودگرایانه۱۰ صحبت میکنند»، یعنی وعده میدهند که تغییری مبهم و جهانی قریبالوقوع است. نویس هشدار میدهد که شتابگرایان در پی آن هستند که «آینده را از آن خود بدانند».
کارل مارکس، بهنوعی، نخستین شتابگرا بود. مانیفست کمونیست او در