تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
شکست واقعاً ممکن است پل پیروزی باشد
مرجع: Atlantic نویسنده:ایزابل فاتال مترجم: بابک طهماسبی
وقتی میفهمیم قهرمانان زندگیمان هم بارها شکست خوردهاند، عملکردمان بهتر میشود
همه این جملۀ کلیشهای را حفظیم که شکست پل پیروزی است. هزار بار هم شنیدهایم که ادیسون وقتی میخواست لامپ را اختراع کند، صدها بار شکست خورد. اما در واقعیت، شکستها ما را عاصی و ناامید میکنند. در دنیایی که همهچیز شده است موفقیت، منفور بودن شکست بیشتر از همیشه است. با همۀ اینها تحقیقات جدید نشان میدهد شنیدنِ قصۀ شکستهای دیگران و کنارآمدن با شکستهای شخصی میتواند در عملکرد آموزشی دانشآموزان تأثیر مثبت بگذارد.
ایزابل فاتال، آتلانتیک — هر کودکی تجربۀ این لحظه را دارد که درمییابد بزرگسالانی که تحسینشان میکرد بیعیبونقص نیستند. بااینحال، تعداد بسیار اندکی از کودکان درخواهند یافت که همین موضوع دربارۀ مخترعان و اندیشمندانی که تصاویرشان به کتابهای تاریخ راه یافته است نیز صادق است.
چنانکه خواهید دید، درک اینکه نظریهپردازان خلاقی مانند آلبرت آینشتاین نیز شکست را تجربه کردهاند بهواقع میتواند به دانشآموزان کمک کند تا عملکرد بهتری در مدرسه داشته باشند. در سال ۲۰۰۶ میلادی، ژیادونگ لین-سیگلر۱ از تیچرز کالجِ۲ دانشگاه کلمبیا نتایج پژوهشی را منتشر کرد که نشان میداد پس از اینکه به دانشآموزان دبیرستانی از مشکلات شخصی و فکریِ دانشمندانی مانند آینشتاین و مادام کوری گفته شد، نمرات درس علوم آنها بهبود پیدا کرد. دانشآموزانی هم که به آنها فقط از دستاوردهای این دانشمندان گفته شده بود نمراتشان کاهش پیدا کرد.
تیچرز کالج بلافاصله تأسیس مرکز میانرشتهایِ آموزش برای پشتکار و نوآوری۳ را اعلام کرد که به مطالعۀ علل آموزشیِ شکست اختصاص خواهد یافت. لینسینگلر، که مسئولیت این مرکز با اوست، با انجام مصاحبههایی با برندگان جوایز نوبل، پژوهشهایش دربارۀ شکستهای افراد موفق را گسترش خواهد داد. این مرکز، در تلاش برای فهم بهتر اینکه شکست چگونه میتواند یادگیری و موفقیت را تسهیل کند، پژوهشگرانی را از کشورهای مختلف و از حوزههای دانشگاهی مختلف گرد هم خواهد آورد.
با اینکه پژوهشهای اندکی دربارۀ شکست بهعنوان نیرویی محرک انجام گرفته است، شواهد موجود نشان میدهد که دانشآموزان هم با آموختن دربارۀ شکستهای افراد موفق و هم بهواسطۀ شکستهای خودشان میتوانند پیشرفت کنند. پژوهشی دیگر میگوید برای اینکه شکست درنهایت مثمرثمر شود، بسیار مهم است تا والدین و معلمان حتماً دانشآموز را تشویق کنند تا دریابد ایراد کارش کجا بوده است و سپس برای بهبود کار تلاش کند. لین-سیگلر چنین توضیح میدهد: «شکست باید به افراد فرصتی دوباره بدهد تا تجدیدقوا کنند و ازنو آغاز کنند.» او میگوید هدف اصلیش این است که به دانشآموزان کمک کند تا دریابند شکست بخشی عادی از فرایند یادگیری است.
بسیاری از کودکان موفقیت را حاصل نوعی استعداد مادرزادی میدانند که خودشان ندارند
در سالهای اخیر، در محافل آموزشی این برداشت رایج شده است که کوشش کلید موفقیت است. کلیدواژههایی مانند «شهامت»۴ همانقدر که نظرها را به خود جلب کردهاند بحثبرانگیز نیز شدهاند: برخی روانشناسان و معلمان تأکید دارند پشتکار و اشتیاقْ مهارتهای آکادمیک پربهایی هستند که همه میتوانند آنها را بیاموزند. اما از سوی دیگر، برخی میگویند تأکید روی این ارزشها منجر به نادیدهگرفتن موانع اجتماعی-اقتصادیای میشود که سر راه بعضی دانشآموزان در کسب دستاوردهای تحصیلی قرار دارد.
ولی پژوهش لین-سیگلر بُعدی جدید به این بحث افزوده است و چنین میگوید که مشکل بسیار سادهتر از این حرفهاست: امروزه بسیاری از کودکان شکست را امری ذاتاً بد میدانند و موفقیت را دور از دسترس میبینند. در پژوهشی که لین-سیگلر در سال ۲۰۱۶ میلادی در چهار مدرسۀ محلات فقیر نیویورک و روی چهارصد دانشآموز کلاس نهم و دهم انجام داد، دریافت بسیاری از این کودکان موفقیت را حاصل نوعی استعداد مادرزادی میدانند که خودشان ندارند. این دانشآموزان تمایلی نداشتند تا دانشمندان مشهوری مانند آینشتاین را افرادی عادی و ناکامل مانند خودشان بدانند و دانشآموزانی که چیزی دربارۀ مشکلات این دانشمندان نمیدانستند بیشتر از سایر دانشآموزان این دانشمندان را دارای استعدادی ذاتی میدانستند که آنها را از سایر افراد متفاوت میکند.ثابت شده است که این طرزِ فکر بین دانشجویان نتایج مخربی به دنبال دارد، بهخصوص در رشتههای فنی و مهندسی و علوم که بسیاری از دانشجویانش با علاقه واردش میشوند ولی پس از کمی دشواری در یک درس یا مردودی درنهایت ترک تحصیل میکنند.
در نظامی آموزشی، که اهمیتِ نتایج امتحاناتْ معلمان را تحت فشاری شدید میگذارد تا سریعاً کاری در راستای بهبود نمرات بکنند، صحبت از ارزش شکست کاری بسیار دشوار است
لین-سیگلر، با اشاره به تجربۀ خودش، بر این تأکید دارد که چقدر این برداشتهای نادرست دربارۀ شکست و موفقیت شایع است. او که در دهکدهای دورافتاده در چین بزرگ شده است و حتی یک بار در کودکی مدرسه را ترک کرده بود، درنهایت استادِ تماموقت دانشگاه کلمبیا شد. موفقیتی خیرهکننده در چشم دوستان و خانوادهاش که این موفقیت را مؤکداً حاصل هوش او میدانند. درحالیکه لین-سیگلر میگوید آنها نمیدانند یکی از پژوهشهایش را پنج ژورنال دانشگاهی رد کرده بودند، پژوهشی که بعدتر توانست منتشر کند.
البته، باتوجهبه ماهیت کار، ارزش شکست نیز تغییر میکند و این مرکز پژوهشی در صدد است بررسی کند که نهادهای آموزشی چگونه میتوانند این ظرایف را پیش ببرند. برای نمونه، پژوهشگران راهبردهایی برای کمک به دانشجویان علومپزشکی را بررسی خواهند کرد تا به شکست بیاندیشند، البته با توجه به اینکه در حوزۀ آنها شکست شاید بهمعنی مرگ یک انسان باشد. لین-سیگلر امیدوار است چنین راهبردهایی دانشجویان علومپزشکی را توانمند سازد تا در حوزههایی با جدیتِ کمتر، شکست را تجربه کنند و حتی درصورتِ لزوم تصمیم بگیرند که آیا این رشته برای آنها مناسب است یا نه.
در نظامی آموزشی، که اهمیتِ نتایج امتحاناتْ معلمان را تحت فشاری شدید میگذارد تا سریعاً کاری در راستای بهبود نمرات بکنند، صحبت از ارزش شکست کاری بسیار دشوار است. لین-سیگلر اذعان میکند: «برای معلمان بسیار دشوار است که بگذارند دانشآموزان شکست بخورند.»
پینوشتها:
• این مطلب را ایزابل فاتال نوشته است و در تاریخ ۲۵ آوریل ۲۰۱۸ با عنوان «The Value of Failing» در وبسایت آتلانتیک منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ با عنوان «شکست واقعاً ممکن است پل پیروزی باشد» و با ترجمۀ بابک طهماسبی منتشر کرده است.
•• ایزابل فاتال (Isabel Fattal) روزنامهنگار آمریکایی است که دربارۀ آموزش و پرورش، سیاست و دین مینویسد. نوشتههای او در آتلانتیک، تبلت و دیگر مطبوعات به انتشار رسیده است.
[۱] Xiaodong Lin-Siegler
[۲] Teachers College
[۳] Education for Persistence and Innovation Center
[۴] grit
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور دربارۀ کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای تغییرکردن باید شخصیتتان را تغییر دهید، نه رفتار روزمرهتان را
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر رابطۀ عاطفیتان را تحلیل آماری کنید، چه چیزهایی میفهمید؟