فقرای محترم، لطفاً از شهرها بیرون بروید

تبِ جدیدِ ساختن برج‌های مسکونی فوق‌ لوکس در مراکز شهری نابرابری‌های طبقاتی را عیان‌تر خواهد کرد

نویسنده:استیون گراهام ترجمۀ: ترجمان علوم انسانی مرجع: Verso

سیاست جدید در برنامه‌ریزی شهری در کلان‌شهرها چنین است: بافت مرکزی و قدیمیِ شهر را تخریب کنید و به‌جایش برج‌های مسکونی بسیار لوکس و بسیار گران بسازید تا ثروتمندان، به‌جای حومۀ شهر، در آن‌ها سکونت کنند و به شهرداری مالیات‌های بیشتر بدهند. اما محصول این نوسازی برای فرودستانِ شهریِ بی‌خانمان‌شده زل‌زدن به پنجرۀ خانه‌هایی رؤیایی است که کسی در آن‌ها زندگی نمی‌کند، زیرا این خانه‌ها برای بیشترِ مالکان حکم نوعی سرمایه‌گذاری را دارند.

استیون گراهام، ورسو — امروزه شهرهای سرتاسر جهان، از نظر ارتفاع، تفکیک و جداسازی شده‌اند، بدین‌صورت که ثروتمندترین مردمان جهان در مرتفع‌ترین نقاط زندگی می‌کنند. این شکل جدیدی از نزاع طبقاتی از بالاست که سیاست پیرامونِ آن به‌قدر کافی کندوکاو نشده است.

در این گزیدۀ ویرایش‌شده از کتاب عمودی: شهر، از ماهواره‌ها تا پناهگاه‌های زیرزمینی۱، استیو گراهام نگاهی می‌اندازد به اینکه جغرافیای نابرابری، سیاست و هویت چگونه در شهرهای بیش از پیش عمودی و نابرابر ما بسط می‌یابد.
پنجره‌های کاذب: برنامه‌ریزی شهری به‌مثابۀ تصفیۀ اجتماعی در لندن

با توجه به موقعیت لندن به‌عنوان مکان تمرکزِ بیشترین «افراد فوقِ ثروتمند» در روی زمین، جای تعجب نیست که شرکت‌های ساختمانی نیز به‌ همین نحو و به‌طرز چشمگیری به ساختنِ املاکی فوق‌ گران، به‌طرز فزاینده‌ای فوق ‌مرتفع و با قیمتی بیش از ۲ میلیون پوند برای فوق ‌ثروتمندان جهان روی آورده‌اند.

مانند وضعی که در منهتن حاکم است، بسیاری از آن‌ خانه‌ها املاک هلدینگی برای سرمایه‌گذاری‌های هنگفت هستند، و خیلی به‌ندرت پیش می‌آید که اصلاً کسی در این مکان‌ها سکونت کند. الکس پرستون، نویسندۀ مجلۀ آبزِرور۲، ادعا می‌کند که چنین املاکی «به صندوق‌های اماناتی با رویه‌دوزی‌های بسیار پرخرج و مسرفانه بدل شده‌اند»، ساختمان‌هایی که چشم‌اندازها و مناظر منحصربه‌فرد و بی‌نظیری را برای مالکینِ عمدتاً غایب مصرف کرده و هدر می‌دهند، اما درعین‌حال، از سودهای سوداگرانۀ کلانی برخوردار می‌شوند. مانند ونکوور و نیویورک، بسیاری از این خانه‌ها خالی از سکنه باقی می‌مانند، و نماهای تیره و تاریک و اتاق‌های خالی‌شان، به‌طرز مضحک و پرنخوتی، بالای سر جمعیتی پدیدار می‌شود که در حال تجربه‌کردنِ بدترین بحران مسکنی هستند که در حافظۀ عموم باقی مانده. لندن همچنین نمونۀ کلاسیکی به دست می‌دهد از اینکه چگونه نقدها و بازنمایی‌های ساده‌انگارانه از ناکامی‌های کذاییِ خانه‌سازی‌های اجتماعی انبوهی که به طور عمودی ساخته شده بودند راه را برای تکثیر و افزایش تعداد برج‌ها برای فوق‌ثروتمندان هموار ساخته است. نظر جاستین مک‌گِرک، منتقد معماری، در خصوص یکی از برج‌های مسکونیِ ۴۳طبقۀ نخبگانِ ثروت در استراتفورد، یکی از میراث‌های «بازآفرینی» لندن برای المپیک ۲۰۱۲، آن است که این ساختمان «از آن نوع ساختمان‌های بلندی است که قرار بود در این کشور محبوبیتی نداشته باشد و به‌لحاظ سیاسی و معماری بی‌اعتبار جلوه داده شود، دست‌کم تا وقتی مسکن اجتماعی نامیده می‌شد».

در سال ۲۰۱۳، ۸۵ درصد از کل معاملات خرید مسکن در داخل لندن -عمدتاً خانه‌هایی در ردۀ قیمتیِ بالاتر یا فوق‌ گران- توسط اتباع غیرانگلیسی روی هوا زده می‌شد (عمدتاً اتباع کشورهایی نظیر چین، سنگاپور، مالزی، روسیه، و هنگ‌کنگ، کشورهایی که بنگاه‌های معاملات ملکیِ لندن در آنجا مراسم پرزرق‌وبرقی برای پیش‌فروش ملک برپا می‌کنند). این سوداگری‌های لگام‌گسیخته،‌ اغلب، وسیله‌ای هستند برای بازیافتِ پولِ حاصل از فساد، به‌طور ناشناس، و در شهری که اکنون به‌طرز گسترده‌ای پایتخت جهانی پول‌شویی قلمداد می‌شود. درعین‌حال، این معاملات دارند باعث می‌شوند که قیمت‌های ازپیش‌نجومیْ بیشتر سر به فلک بکشند.

به‌طرز عجیبی در لندن نیز همچون نیویورک، تعداد برج‌های مسکونی فوق‌ بلند به‌سرعت در حال پیشی‌گرفتن از برج‌های سنتی‌ترِ دفاتر شرکتی و بانکی است. در بزرگ‌ترین سازماندهی مجددِ فُرم شهری لندن از زمان بازسازی آن پس از آتش‌سوزی بزرگ سال ۱۶۶۶، بیش از ۲۵۰ برجِ دست‌کم بیست طبقه در حال ساخته‌شدن هستند. این چرخش در سودآوری چنان است که برج‌های اداری نیز در حال تبدیل‌شدن به برج‌های مسکونی هستند.

همانند ونکوور، اغلب قریب به اتفاق این برج‌ها، که ساخت آن‌ها به خواست دولت و به‌منظور تحکیمِ افق آسمان‌خراش‌های یک «شهر جهانیِ» برجسته بوده است، با استفاده از شعارها و کلیشه‌های مبهمی دربارۀ «تراکم» و «پایایی» توجیه می‌شوند، درحالی‌که درواقع صرفاً به‌عنوان فرصت‌های سرمایه‌گذاری برای طبقۀ نخبگان جهانی ساخته شده‌اند. درحقیقت، در حال حاضر شش درصد از تقاضاها، یعنی تقاضا برای املاکِ دو میلیون پوند به بالا در به‌اصطلاح بازارِ «ممتاز جدید» برای طبقۀ نخبه، ۵۰ درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های بخش مسکن در لندن را دریافت می‌کند. این تقریباً برابر با کل سرمایه‌گذاری‌های صورت‌گرفته برای مسکن‌دارکردنِ ۵۰ درصد از جمعیت شهر است -۴ میلیون نفر کامل- که با عایدیِ کمتر از ۵۰ هزار پوند در سال زندگی می‌کنند.

چنین موقعیتی نتیجۀ مستقیمِ وسواس حاکمان بالادستِ لندن برای جذب چاپلوسانۀ فوق‌ ثروتمندانِ جهان است. بوریس جانسون، شهردار لندن از ماه مۀ ۲۰۰۸ تا مۀ ۲۰۱۶، در سال ۲۰۱۳ با بازگوکردنِ نظرات بلومبرگ، شهردار نیویورک، گفت که این نخبگان «سزاوارِ سپاسگزاری‌های خاضعانه و خالصانۀ ما هستند». و افزود: چون اگر آن‌ها خدم و حشم استخدام نمی‌کردند، خانواده‌های عادی «ممکن بود نان‌آوری نداشته باشند».

بوریس جانسون،نخست وزیر فعلی بریتانیا و شهردار سابق لندن
بوریس جانسون،نخست وزیر فعلی بریتانیا و شهردار سابق لندن
به‌طرز عجیبی در لندن نیز همچون نیویورک تعداد برج‌های مسکونی فوق ‌بلند به‌سرعت در حال پیشی‌گرفتن از برج‌های سنتی‌ترِ دفاتر شرکتی و بانکی است

اقتصاد املاک و مستغلات نیز مسلماً کلیدی و مهم است. یکی از گزارش‌های بازار در سال ۲۰۱۲ اقتصاد بازاری و تجاری‌سازیِ هوا، عمودیت و چشم‌اندازهای تماشایی را به زبان ساده توصیف کرده است: «در مورد ارتفاع، قاعدۀ کلی این است که ’هر چقدر آپارتمان بلندتر باشد، قیمت نسبی هم بالاتر است‘. این قاعده نه‌تنها نشانگرِ بهبود چشم‌اندازها با افزایش ارتفاع بلکه همچنین مبیّنِ انحصاری‌ترشدنِ زندگی در طبقات بالاتر برج است.» طبق برآورد این گزارش، به‌ازای هر طبقه بالاتر در لندن، ارزش بازار برای هر فوت مربع از آپارتمان‌های مسکونی نخبگان ۵/۱ درصد افزایش می‌یابد. افزودن نام یک معمار معروف و تجهیز واحد مسکونی با تراس‌ها، استانداردهای فضاییِ استثناییِ و سرویس‌های بهداشتی، کف‌پوش‌ها، آشپزخانه‌ها و تکنولوژیِ بسیار گران‌قیمت این سودآوریِ افزایش‌یافته را بیشتر هم می‌کند.

در همین حال، تولید و ساختِ کاملاً نامناسب و بی‌کیفیتِ مسکن اجتماعی یا ارزان‌قیمت به معنای آن است که طبقاتِ فقیرتر و طبقات متوسط یا کلاً آواره و بی‌خانمان شده یا اینکه در سکونتگاه‌های بیش‌ازحد پرجمعیت و زیاده از حد گران‌قیمتِ موجود در باقی ذخیرۀ مسکنِ لندن چپانده می‌شوند. بین سال‌های ۲۰۱۲