فلسفه باشگاه مشت‌زنی است

مقاله اصلی: Point نویسنده:اگنس کالارد مترجم:مجتبی هاتف

همۀ ما می‌خواهیم در مناظره‌ها پیروز شویم، اما طرف بازندۀ دعوا فیلسوف است

تاحالا دعوا کرده‌اید؟ آن‌قدر که زیر مشت‌ولگد کسی کشته شوید؟ لابد نه، چون زنده‌اید و دارید این متن را می‌خوانید. دعوای فلسفی چه؟ در مناظره‌ای فلسفی طوری شکست خورده‌اید که تلخیِ شکست را زیر زبانتان حس کنید؟ اگر این شکست را نچشیده‌اید، بد به حالتان. چون، در این صورت، اصلاً نمی‌دانید فلسفه چیست. سقراط می‌گفت فلسفه مشق مرگ است. اما اگر در گفت‌وگویی فلسفی آنچنان ببازید که چیزی برای گفتن نداشته باشید، آن وقت اعتراف می‌کنید که فلسفه نه مشق مرگ، که خودِ مرگ است.

نمایی از فیلم سینمایی «باشگاه مشت‌زنی».
نمایی از فیلم سینمایی «باشگاه مشت‌زنی».

اگنس کالارد، پوینت — زمانی، فیلسوفی نامدار در حقم یک نامهربانی کرد. او در ابتدا ارزش پرسشم را زیر سؤال برد، سپس تمایزاتی را که مطرح کرده بودم بی‌اعتبار جلوه ‌داد، بعد ضعف آشکارِ قابلیت تخصصی‌ام را به سخره گرفت، سپس برخی از ادعاهای اصلی‌ام را نتیجه‌گیری کاذب ‌شمرد و کنارشان گذاشت، و دست‌آخر، در لحظه‌ای که عصبانیتش هویدا بود، ‌گفت محتوای باارزشی در سخنرانی‌ام نمی‌بیند. معلوم بود که می‌خواهد با زبان بی‌زبانی بگوید گروهش در دعوت از من اشتباه کرده‌اند. کمی بعد، هنگام صرف شام، همکارانش برای عذرخواهی از من بابت رفتار او سر از پا نمی‌شناختند و تحسینم می‌کردند، هم به‌خاطر سخنرانی‌ام و هم طرز برخورد خوبم در مقابل بدرفتاری وی.

در آن لحظه جرئت نداشتم حقیقت را به آن‌ها بگویم و حقیقت این بود که، هرچند حاضران سخنرانی‌ام را پسندیده بودند، اما تنها کسی که حرف‌هایم را فهمیده بود همان «فیلسوف نامهربان» بود؛ درواقع مبنای اعتراض‌هایش محکم بود. این نکته در مورد محتوای بدیهی سخنانم و، مهم‌تر از آن، حال‌وهوای پرشور حرف‌هایم نیز صادق بود. به‌دلیل نامعلومی، او تنها کسی بود که در آن مجلس هماوردطلبی مرا شنید. او نه‌فقط حرف‌هایم، بلکه خودم را نیز درک کرده بود. جالب‌ترین بخش ماجرا این بود که او خود به بینش خودش آگاهی نیافته بود، بلکه از لحن ستیزه‌جویانۀ من عصبانی شده بود و از روی خشم واکنش نشان می‌داد. من هم با همان صمیمیت پاسخش را می‌دادم.

این ماجرا سال‌ها پیش اتفاق افتاد، اما آن پنج دقیقه مباحثۀ داغ به‌خوبی در حافظه‌ام حک شده است. به نظر می‌رسید زمان کندتر سپری می‌شود، بقیۀ افراد حاضر در مجلس از دیدم محو شده بودند و هر یک از جملاتی که بین ما رد و بدل می‌شد وزنی به سنگینیِ دنیا داشت. چه چیزی می‌تواند بهتر از یک نبرد فلسفی خوب به‌سبک قدیم باشد؟

می‌دانم که اغلب اوقات و در خیلی جاها باید سعی کنیم تا نقد سازنده داشته باشیم نه مخرب، با دیگران به‌ملایمت رفتار کنیم، خوش‌مشرب و بخشنده و فهیم باشیم، به دیگران کمک کنیم تا بر خطاها و مشکلاتشان فائق شوند، نه اینکه ضعف‌هایشان