تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
نیمهای که روایت نشد؛ خاستگاههای غیرلیبرال سرمایهداری
بررسی کتابهای «امپراتوری پنبه»، «نیمهای که هرگز روایت نشد»، «رودخانۀ رویاهای تیره» و «بهای رهایی»
نویسنده:پیتر جیمز هادسن ترجمۀ: محمد معماریان مرجع: Boston Review
بعد از الغای بردهداری در مستعمرههای بریتانیا، در ۱ آگوست ۱۸۳۴، «بردگان سابق، غرامتی دریافت نکردند؛ ولی پرداختیهای حکومت به بردهداران، بزرگترین اعانۀ دولتی در طول تاریخ انگلستان را رقم زد که به بیش از چهلهزار فقره و بیستمیلیون پوند یا به حساب امروز، تقریباً هفدهمیلیارد پوند بالغ شد.» نیکلاس دریپر در کتابش، بهای رهایی، بر مبنای بایگانیهای «کمیسیون غرامت بردگان» اثرات بردهداری را نه بر افریقاییهای بَردهشده، بلکه بر نجیبزادگان و نخبگانِ عمدتاً سفیدپوست انگلستان مطالعه میکند و نقش بردهداری در اقتصاد این کشور را واکاوی میکند.
پیتر جیمز هادسن، بوستون ریویو — ژان ژورس سوسیالیست فرانسوی، یک دهه پیش از آنکه بهدست یک ملیگرا در سال ۱۹۱۴ ترور شود، نگارش اثری تاریخی را به سرانجام رساند که مطالعۀ انقلاب فرانسه را از بیخوبُن دگرگون کرد. بر خلاف دیگران که بر منازعات دربارۀ سیاست و ایدئولوژی سیاسی تمرکز کرده بودند، مجموعۀ چهارجلدی تاریخ سوسیالیستی انقلاب فرانسه۱ به دگرگونیهایی میپرداخت که سرمایهداری نوظهور رقم زده بود تا آتشفشانهای درون اقتصاد فرانسه را پیش چشم بیاورد. ژورس از منظر مارکسیستی بر تعارض میان رژیم سابق و بورژوازیِ تازهتوانمندشده تأکید میکرد و تلاشهای کارگران و رعایای فرانسوی را از دل بایگانیهای انقلاب بیرون میکشید.
هرچند پژوهشگران بعدی که میخواستند از مارکسیسم ژورس فاصله بگیرند، به این اثر بیمحلی کردند، اما تاریخ سوسیالیستی همان «تاریخ از پایین» بود؛ حتی پیش از آنکه این اصطلاح ابداع شود. دغدغههای تحلیلی این اثر نیز جلوتر از همان زیرشاخۀ تاریخی بود که اکنون در این سوی اقیانوس اطلس سر برآورده است؛ تاریخ سرمایهداری. تاریخ سرمایهداری در مقام یک پروژۀ جدید و توانمند، در حرفۀ تاریخنگاری ایالات متحده، طی چند سال گذشته بهسرعت رشد یافته است و چنان توجه رسانهها را به خود جلب کرده که در مخیلۀ بسیاری از دانشگاهیان هم نمیگنجد. محبوبیت این زیرشاخه که مدتها پس از اضمحلال سیاستهای هویتی و چرخش فرهنگی در حلقههای دانشپژوهی امریکا شکل گرفت، تاحدی نیز ناشی از بحران مالی سال ۲۰۰۸ بود که تردیدها دربارۀ وعدههای سرمایهداری را احیا کرد. تاریخ سرمایهداری از دغدغههای بخشینگر و کوتهبینانه به گروههای خاصی که از جریان اصلی تاریخ بیرون ماندهاند، فراتر میرود. مراد از این گروهها، زنان و کارگران، رعایا و بردگان، سیاهان و همجنسگرایان هستند. برخی دانشپژوهان در دفاع از قابلیتهای گسترده، دمکراتیک و فراگیر این حوزۀ جدید استدلال کردهاند. دیگران نیز سخت تلاش کردهاند که نشان دهند این حوزه صرفاً بازتکرار آن تاریخ اجتماعیِ متمرکز بر کارگر مرد سفیدپوست یا تاریخ کسبوکاری نیست که از مرد سفیدپوستِ سرمایهدار بُت میسازد. بااینحال، موضوعات محبوب و دستاندرکارانِ نشاندار این حوزه اغلب بیانگر سوگیریهای نهادی و ایدئولوژیکش هستند.
نگاه ژورس به پرسشهای اقتصادی بهعنوان محرک اصلی تغییر اجتماعی و سیاسی، پیوندی که میان سرمایهداری با مدرنیته برقرار میکرد و ترسیم نخبگان بهمثابۀ بازیگران تاریخی، همۀ این دغدغهها در تاریخهای نوین سرمایهداری دوباره ظهور کردهاند. اما شاید شگفتآورترین نکتۀ این حوزه، بازیافت و درعینحال طرد آن سنت فکری رادیکالی باشد که ژورس بدان تعلق دارد. منظور، همان سنتی است که پرسشهای تاریخیاش را به یک اندازه از جهتگیریهای سیاسی و از دغدغههای آکادمیک وام میگیرد. ژورس در این سنت با مؤلفان سیاهپوستی همانند دابلیو. ای. بی دوبوئا و سی. ال. آر جیمز اشتراک داشت. آنان از دلِ چیزی مینوشتند که سدریک رابینسون آن را «سنت رادیکال سیاهپوستان» مینامد. علاقۀ آنها به تاریخ سرمایهداری صرفاً آکادمیک نبود؛ بلکه جزء لاینفک پروژۀ مدرنِ آزادی محسوب میشد. شاید مسئله همینجا نهفته باشد: وقتی یک سنت دانشپژوهی به طرد خاستگاهها و کاربردهای رادیکال تحقیقات خود اقدام میکند، چه ضربهای میخورد؟
طرد پژوهشگریِ رادیکال توسط تاریخ نوینِ سرمایهداری را بیش از همه میتوان در برخورد آن با بردهداری دید. این موضوع بیش از یک قرن دغدغۀ اصلی پژوهشگران در سنت رادیکال [تاریخنگاری] بوده است. مثلاً ژورس میان سود حاصل از تجارت بردگان با رشد صنایع و ایدئولوژیهای سرمایهداری پیوند برقرار میکرد.
سی. ال. آر جیمز نیز این ادعاها را در ژاکوبنهایِ۲ سیاه؛ توسن لورتیر و انقلاب سندومینگو۳ (۱۹۳۸) تکرار کرد. این کتاب، «تودههای» اهل کارائیب و هاییتی را در محور انقلاب هاییتی میدید و از آن بهعنوان الگویی برای چیزی استفاده میکرد که جیمز آن را «جنبش آتی استعمارزدایی و حاکمیت افریقا» میدانست. جیمز، ژورس را بهخاطر توجه ناکافی به استعمارگری فرانسه ملامت میکرد؛ اما همچنان برای نشاندادن اهمیت اقتصادی مستعمرههای کارائیب در رشد صنعتی فرانسه به بخشی ۲۲صفحهای از تاریخ سوسیالیستی ارجاع میداد. جیمز گفتهای را از ژورس نقل میکرد که جوهرۀ تناقضی تاریخی را بیان میکرد؛ اینکه بردگی افریقاییها به آزادی اروپاییها منجر شد: «طنز غمانگیز تاریخ بشر... ثروتی که با تجارت بردگان در بوردو، در نانت، خلق شد، غروری برای بورژوازی رقم زد که نیازمند آزادی بود و در رهایی بشر سهم داشت.» همین گزارههای تحریکبرانگیز را میتوان در تاریخ شورش سیاهان۴ جیمز نیز دید که تکنگاری کوتاهی بود دربارۀ مقاومت جهانی سیاهان که این نیز در سال ۱۹۳۸ منتشر شد: «بردگی سیاهان گویا همان مبنای سرمایهداری امریکایی است.»
کسی که شکل تاریخی کاملتری به این طنزهای غمانگیز داد، اریک ویلیامز، شاگرد سابق و بلندپرواز جیمز بود که اولین نخستوزیر ترینیداد و توباگو نیز شد. ویلیامز در سال ۱۹۳۸ از رسالۀ خود در آکسفورد دفاع کرد. این رساله شش سال بعد با عنوان سرمایهداری و بردهداری منتشر شد. هرچند به گفتۀ آرون کاموگیشا، فیلسوف سیاسی اهل کارائیب، راه جیمز و ویلیامز در مسائل سیاسی از هم جدا شد، ویلیامز تصدیق میکرد که این ادعای او تحت تأثیر کتاب ژاکوبنهای سیاه بوده است: لغو بردهداری در امپراتوری بریتانیا نتیجۀ عقلانیسازیِ علمِ اقتصاد بوده است، نه بشردوستی یا انگیزههای اخلاقی. همچنین ویلیامز میگفت که انباشت سرمایۀ ناشی از بردهداری، منابع مالی لازم برای گسترش کشاورزی، رشد نهادهای بانکی و بنگاههای بیمه و نیز توسعۀ زیرساختهای اولیۀ صنعت انگلستان را فراهم کرد.
جیمز و ویلیامز در اروپا مینوشتند؛ اما دوبوئا نیز در ایالات متحده به نتیجههای مشابهی دربارۀ تأثیر و ماهیت بردهداری میرسید. کتاب او با عنوان بازسازی سیاهان در امریکا؛ رسالهای در مسیر تاریخنگاری نقشی که سیاهپوستان در تلاش برای بازساخت دمکراسی در امریکا انجام دادند؛ ۱۸۸۰-۱۸۶۰ ۵(۱۹۳۵) دربارۀ سیاهپوستان امریکایی در کشمکش جنگ داخلی این کشور بود. از نظر دوبوئا، آزادی سیاهان نه هدیهای از سرِ لطف سفیدپوستان، بلکه در اصل ناشی از مقاومت و تلاشهای سیاهپوستان بود. او با ترسیم دوبارۀ نقش برده بهعنوان کارگر، پیوستگی میان شکلگیری بردهداری در امریکا و تحکیم سرمایهداری امریکایی را نشان داد. دوبوئا درعینحال برخی باورهای شایع در آن زمان را بهعنوان «پروپاگاندای تاریخ» طرد میکرد. منظور، باورهایی است که شکست پروژۀ بازسازی ایالات جنوب امریکا، بعد از جنگهای داخلی را به جهل، بیصداقتی، زیادهروی، تنبلی و نهایتاً ناتوانی مادرزادی سیاهان در خودگردانی و آمادهنبودنشان برای آزادی منسوب میکردند. دوبوئا خوب میدانست که کتاب بازسازی سیاهان حملهای تمامعیار به حرفۀ تاریخنگاری در آن کشور و جایگاه سیاهپوستان در تاریخ امریکا بود.
از این گزارههای تحریکبرانگیز با تردید و خشم استقبال شد. هرچند سرمایهداری و بردهداری سوژۀ بحثهای بسیاری بود، اما تاریخنگاران اغلب آن را رد میکردند؛ و ویلیامز و دوبوئا در حاشیۀ پژوهشِ حرفهای باقیماندند؛ هرچند باید گفت که بلندپروازیهای حقیقیِ ویلیامز مربوط به حوزۀ سیاست بود، برخلاف یک دههای که در دانشگاه هاروارد گذراند. تفکیک نژادی در تحصیلات عالی موجب شد دوبوئا در فضای دانشگاهی امریکا به حاشیه رانده شود و بیش از نیم قرن طول کشید تا به اصول بازسازی