هفت فیلسوف از فیلم‌های محبوبشان می‌نویسند

فیلسوفان معتقدند فیلم‌ها می‌توانند راهی برای بیان مسائل فلسفی باشند

ترجمۀ: علی حاتمیان
 مرجع: Guardian

اگر در سال ۱۹۳۹ در آلمان زندگی می‌کردید، به یهودیان کمک می‌کردید یا خیر؟ اگر شما و خانواده‌تان با تهدیدی مواجه شوید، آیا از خانواده حفاظت می‌کنید یا خود را نجات می‌دهید؟ اغلبِ ما تصور می‌کنیم در چنین موقعیت‌هایی شایستگی درونی‌مان ما را به اقدام درست فرامی‌خواند؛ اما نمی‌توانیم یقین داشته باشیم. این پرسشِ فلسفی ایدۀ محوری فیلم «غیرمترقبه» است که در آن، ریزش بهمن خانواده‌ای را زیر برف مدفون می‌کند. اما شوهر و پدر خانواده، در این آزمون شکست می‌خورد و به‌جای کمک به همسر و فرزندان فرار می‌کند؛ درحالی‌که گوشی هوشمند گران‌قیمت خود را از یاد نبرده است.

تخمین زمان مطالعه : ۱۷ دقيقه

نمایی از فیلم «ممنتو»
نمایی از فیلم «ممنتو»


چگونه می‌توان کار درست را انجام داد؟
بررسی فیلم «غیرمترقبه»
نوشتۀ جولی‌ین باگینی۱
اگر در سال ۱۹۳۹ در آلمان زندگی می‌کردید، به یهودیان کمک می‌کردید یا با نابودی سیستماتیک آن‌ها همراه می‌شدید؟ اگر ده سال پیش نمایندۀ پارلمان بریتانیا بودید، آیا هزینه‌های خود را بر دوش مردم می‌گذاشتید؟ اگر شما و خانواده‌تان با تهدیدی مواجه شوید، آیا از خانواده حفاظت می‌کنید یا خود را نجات می‌دهید؟

اغلبِ ما تمایل داریم تصور کنیم که در چنین موقعیت‌هایی شایستگی درونی‌مان شروع به درخشیدن خواهد کرد و ما را به اقدام درست سوق خواهد داد؛ اما به‌راستی نمی‌توانیم این مسئله را به‌یقین بدانیم. این پرسشْ ایدۀ محوری فیلم « غیرمترقبه» است که در آن، ریزش ناگهانی بهمن خانواده‌ای را که در ایوان پیست اسکی در حال ناهارخوردن‌اند، زیر برف مدفون می‌کند. اما شوهر و پدر خانواده، توماس، در این آزمون شکست می‌خورد و به‌جای کمک به همسر و فرزندان فرار می‌کند؛ درحالی‌که گوشی هوشمند گران‌قیمت خود را از یاد نبرده است.

در ادامۀ فیلم، برخی شخصیت‌ها تلاش می‌کنند برای این اقدامِ او توجیهی بیاورند؛ به‌طورمثال می‌گویند: «در چنین موقعیت‌هایی همیشه از آنچه می‌کنی، آگاه نیستی» یا «صرفاً تلاش می‌کنی زنده بمانی». اگر ارسطو این توجیهات را شنیده بود، هیچ‌یک را قانع‌کننده نمی‌یافت و اصرار می‌کرد که توماس در همان دقایق اندک، شخصیت اصلی خود را آشکار کرده است.

نظرگاه ارسطویی آن است که ما به‌ندرت فرصت یا زمان کافی برای نشستن و فکرکردن به بهترین کارها را خواهیم داشت. درواقع انسانِ نیک نیازی به چنین کاری ندارد. برای نیک‌بودن باید آن را با پروش عادات نیک در خود تمرین کنید. تنها در چنین موقعیتی است که خود را به‌صورت خودکار درحال عمل‌کردن به اقدام درست خواهید یافت. اگر به چیزی بیندیشید که می‌خواهید باشید و گام‌های ضروری برای نیک‌بودن رابردارید، در زمان آزمون‌های سخت قادر خواهید بود بدون تفکر، کار درست را بکنید.

می‌توان وانمود کرد که توماس تنها لحظه‌ای از جنون را تجربه کرده که در آن غریزۀ ابتدایی بقا اولویت یافته است؛ اما همسر او، اِبا نیز به‌مانند ما علت را به‌خوبی می‌داند. توماس چنین رفتار کرد؛ زیرا خود و گوشی هوشمندش را بیشتر از اعضای خانواده دوست داشت. در طول فیلم، می‌توانیم این مسئله را در جزئیات زندگی روزانۀ آن‌ها نیز مشاهده کنیم. برای مثال، پیش از این واقعه اِبا از همسرش می‌پرسد که آیا مشغول گوشی موبایل است و او به دروغ پاسخ می‌دهد: «نه!» این پاسخ به‌خودی‌خود جنایت نیست؛ اما ارسطو به ما می‌گوید که این دروغْ بخش دیگری از الگوی رفتاری توماس است که او را به فردی خودشیفته و ضعیف‌النفس بدل کرده است. در واقع هر بار که او انتخاب می‌کند در پاسخ به خود و دیگران دروغ بگوید و علاقۀ وسواس‌گونه به گوشی‌اش را انکار کند، گامی دیگر به خودمحوری نزدیک‌تر شده است.

«غیرمترقبه» دانسته‌های ارسطو را به‌خوبی بیان می‌کند: «وقایعْ پیش‌بینی‌نشده و تصادفی روی می‌دهند. این وقایع اَعمال خداوند هستند و هیچ‌کس مسئول رخ‌دادن آن‌ها نیست؛ اما نحوۀ مواجهۀ ما با آن‌ها تصادفی نیست و مسئولیت این واکنش‌ها به‌صورت مستقیم بر دوش ماست.»

چه چیزی به زندگی ارزشِ زیستن می‌دهد؟
بررسی فیلم «زندگیِ شگفت‌انگیزی است»
نوشتۀ کریستین کُرسگارد۲
بسیاری از آثار سینماییْ این پرسش را پیشِ روی خود قرار می‌دهند که «چه چیزی زندگی انسانی را نیک می‌کند؟» «زندگی شگفت‌انگیزی است» اثر فرانک کاپرا به‌صورت مستقیم به این پرسش می‌پردازد و نتایج پیش‌بینی‌پذیر و ناخواستۀ آن را بررسی می‌کند. فیلم با موضوعی پیش‌بینی‌پذیر آغاز می‌شود: این پرسش دیرین که آیا زندگیِ اخلاقاً نیک، از لحاظ سعادت و خوش‌حالی نیز خوب محسوب می‌شود؟ پاسخ فیلم به این پرسش مثبت است. شخصیت جرج بِیلی که جیمز استوارت آن را بازی می‌کند، با قربانی‌کردن برنامه‌ها و جاه‌طلبی‌های شخصی‌اش در راه خانواده و اعضای