تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
هیچکس به خاطر شایستگیهایش میلیاردر نمیشود
نویسنده:سایمون کوپر ترجمۀ: میلاد اعظمیمرام مرجع: WIRED
کتاب جدید توماس پیکتی تصویری از نابرابری ارائه میکند که برای خیلیها باورنکردنی است
توماس پیکتی چیزی برای تبدیلشدن به یک اقتصاددانِ موفق جریان اصلی کم نداشت. تحصیلاتی درخشان و استادی در دانشکدۀ اقتصاد امآیتی در جوانی. اما پس از دو سال تدریس در آن دانشگاه، به این نتیجه رسید که در برج عاج نشسته است و آنچه به دانشجویانش میگوید، ربط چندانی به واقعیت ندارد. پس تدریس را رها کرد و به پاریس برگشت تا اینبار «واقعیت» را مطالعه کند، و آنچه در این جستجو پیدا کرد دریایی از نابرابری بود.
سایمون کوپر، وایرد — علیالظاهر چنین برنامهای نباید جزء پرطرفدارترین رویدادهای پاریس باشد: مناظرۀ دو اقتصاددانان پاریسی، فردریک لوردن و توماس پیکتی، دربارۀ «دارایی»، که در یکی از شبهای ژانویه در سالن دلگیرِ بوردو تراوی، در ادارۀ سابق کاریابی، برگزار میشود. صرفاً محض اطلاع بگویم که من ده دقیقه زودتر رسیدم تا جای مناسبی پیدا کنم، اما دیدم تمام صندلیها پر شده است. دهها نفر از طرفداران ناامید هم پیادهروی بیرون را اشغال کرده بودند.
کتاب ۷۵۳ صفحهای پیکتی، سرمایه در قرن بیستویکم، در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در سراسر جهان ۲.۵ میلیون نسخه از آن فروش رفت و کمک کرد نابرابری به یکی از موضوعات خبری جهان تبدیل شود. اما احتمالاً جدیدترین کتابش که قطورتر هم هست، سرمایه و ایدئولوژی، تأثیرگذارتر هم باشد. این کتاب به واقع تاریخ جهانی نابرابری است و داستانهایی که جوامع برای توجیه آن میسرایند، از هند پیشامدرن گرفته تا ایالات متحده در دوران دونالد ترامپ. این کتاب درست شبیه خشمی است علیه نابرابری (و کتاب قبلی پیکتی مسبب بخشی از این خشم است) که به نقطۀ جوش نزدیک میشود. خشمی که برنی سندرز رقیب کابینۀ مستقر نیز به آن اشاره کرد.
سرمایه و ایدئولوژی مبتنی بر این استدلال دیرینۀ پیکتی است که نابرابری از ۱۹۸۰ به این سو در جهان شدت گرفت. این کتاب راهحلهای جدیای مطرح میکند. پیکتی خواهان اِعمال ۹۰ درصد مالیات بر ثروت، بر هر چیزی است که بیش از یک میلیارد دلار میارزد، و بیانی نوستالژیک دربارۀ دهههای پساجنگ دارد که نرخ نهایی مالیات بر درآمد بالا در بریتانیا و ایالات متحده ۸۰ درصد بود.
منبع بیشتر اطلاعات پیکتی «پایگاه دادۀ نابرابری جهانی» (دبلیوآیدی)۱ است که آن را با همیاری همکارانش ایجاد کرده است. دبلیوآیدی، که وبگاهی رایگان است و بیش از ۱۰۰ محقق در ساختن آن کمک کردهاند، مشتمل است بر «مجموعه دادههایی در باب نابرابری درآمد در بیش از ۳۰ کشور، بیشتر سدۀ بیستم و اوایل سدۀ بیستویکم را نیز پوشش میدهد، و بیش از ۴۰ کشور دیگر نیز تحت مطالعهاند». با اضافهکردن دادههای بیشتر از آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین دبلیوآیدی به طور روزافزونی بینالمللیتر میشود. اکنون این سایت میکوشد کانونش را از درآمد به قلمروهایی از ثروت بسط دهد که ترسیم آنها در قالب نمودار سختتر است.
دبلیوآیدی باعث پیشرفت کل حوزۀ اقتصاد نابرابری شده است. مارک استابیله، استاد اقتصاد در مدرسۀ تجاری اینسید در حومۀ پاریس، میگوید: «اگر در حال تحقیق دربارۀ جریانهای نابرابری در گذر زماناید، بهویژه اگر بین کشورها مطالعۀ تطبیقی انجام میدهید، احتمالاً دارید با دادههای تیم او کار میکنید».
در عصری که پلتفرمهای فناوری ثروت را به شکل معناداری در انحصار گروه کوچکی در سیلیکونولی درمیآورند که تعدادشان روز به روز کمتر هم میشود، دفاع پیکتی از مالیاتهای بسیار بالاتر، هم توجه ترقیخواهان جهان و هم نگاه رادیکالها را به خود معطوف کرده است.
توماس پیکتی در ۱۹۷۱ در حومۀ پاریس متولد شد. والدین او سیکل داشتند، اما تاحدی تحت تأثیر انقلاب دانشجویی ۱۹۶۸ بودند. آنها برای مدتی از مبارزان پیرو تروتسکی بودند، و برای همیشه چپ ماندند. به مدت سه سال بز پرورش میدادند و در بازارهای جنوب غربی فرانسه پنیر میفروختند، هرچند مادر او بعداً معلم ابتدایی و پدرش تکنیسین جمعآوری داده شد.
وقتی که او را در دفتر ۱۲ متر مربعیاش واقع در بلواری قدیمی در جنوب پاریس ملاقات کردم، به من گفت: «پدرم از خانوادهای کاملاً بورژوازی بود که همه راست افراطی بودند، اما مادرم از طبقهای بسیار پایینتر است». او ۴۸ ساله است و سرشار از انرژی و داده، در مواجه با پرسشهایی که از نظرش احمقانهاند نفسهای عمیق بیتابانه میکشد، و با جملههایی سریع که در هم میلولند صحبت میکند. انگلیسی او نسبتاً بینقص است، البته با لهجۀ فرانسوی تقریباً کارتونی. «صادقانه بگویم، وقتی ۱۵ یا ۲۰ ساله بودم، نسبت به فعالیتهای چپگرایانۀ والدینم در دهۀ ۷۰، که چندان موفقیتی در مسیر شغلیشان به بار نیاورده نبود، تردیدهایی داشتم».
او به پدربزرگش پیکتی فِرِرس، مدیر عامل شرکت معدنکاری این خانوادۀ قدیمی، نزدیک بود. گفت پدربزرگش «راست افراطی اما نیکسیرت بود. آنها سنگها را از زمینی در پاریس بیرون میآوردند تا با آنها جاده بسازند. بسیاری از مصالح متروی پاریس، که در دورۀ جنگ ساخته شد، از همین سنگها بود. وضع این شرکت شبیه آبلیکس [یک معدنچی در داستانهای آتریسک] بود. پدربزرگم همیشه به خودش میبالید که کارگرانی را از ایتالیا یا دیگر جاها میآورد تا برایمان درآمدهای بیشتر کسب کنند. تنها دلیل دلخوریام از او این است که مادربزرگم بسیار بدبخت بود. مجبور بود در خانه بماند و از بچهها مراقبت کند. همیشه تحت استیلای پدربزرگم بود، و این بدترین بخش این ایدئولوژی مدیر عامل نانآور بود».
پیکتی در آبرومندترین موضوع آموزشوپرورش در فرانسه، یعنی ریاضیات، سرآمد بود. او به نحوی نامعمول در ۱۸ سالگی در اکول نرمال، که آکادمیکترین مدرسۀ تحصیلات تکمیلی در پاریس است و متقاضیان زیادی دارد، پذیرفته شد. در همین سالها بود که دیوار برلین فرو ریخت، و او سفرهایش به اروپای شرقی را آغاز نمود. تجربه او را به یک هوادار راسخِ سرمایهداری تبدیل کرد. میگوید: «دیدن وخامت وضع این کشورها شوکهکننده بود. مغازههای خالی و خیابانهای خاکستری. به نظر من و فکر میکنم به اعتقاد بسیاری از مردم، این به دهۀ ۱۹۹۰ کمک کرد تا احساس کنیم باید دست از این اندیشههای احمقانه برداریم، و بیشتر به نیروهای بازار و رقابت اعتماد کنیم».
در سال ۱۹۹۳، وقتی ۲۲ ساله بود، از رسالۀ دکتری خود در