چامسکی: دانشگاه بنگاهی تجاری شده است

سخنران:نوام چامسکی ترجمۀ: میلاد محمدی مرجع: Alternet

سخنرانی «نوام چامسکی» دربارۀ وضعیت رو به زوال دانشگاه‌

متن پیشِ رو سخنرانی‌‌ای است که نوام چامسکی آن را در فوریۀ سال ۲۰۱۴ برای جمعی از اساتید دانشگاه‌های آمریکا، از طریق اسکایپ، ‏ ایراد کرده است. این متن را «رابین سوردز» آماده کرده و پرفسور چامسکی آن را ویرایش کرده است.

نوام چامسکی
نوام چامسکی


نوآم چامسکی، اَلترنت

استخدام حق‌التدریسی اساتید
پدیدۀ استخدام حق التدریسی، بخشی از مدلی تجاری است؛ به‌نوعی شبیه به استخدام کارمندان والمارت است؛ کارمندانی که از مزایا محروم‌اند. اساتید دانشگاه، امروزه بیش از پیش، براساس مدل والمارت، یعنی به‌شکل حق‌الزحمه‌ای استخدام می‌شوند. ‏مدل استخدام ِتجاریِ کمپانی‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده است که هزینه نیروی‌کار را کاهش دهد و در عوض، بهره‌کشی از نیروی کار را افزایش دهد. وقتی دانشگاه‌های آمریکا‌ به کمپانی تجاری تبدیل شود -که در طول یک نسل، به‌صورت مطلق و سیستمیک، تجاری شده است- مدل والمارتی نیز در آن پیاده می‌شود. این اتفاق بخشی از فرآیندِ یورش نئولیبرال‌ها به مردم است.

مدل تجاریِ آن‌ها کاری می‌کند که چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند به کم‌اهمیت‌ترین‌ها تبدیل شوند. متولیانِ این کمپانی‌-دانشگاه‌ها (و در دانشگاه‌های دولتی، قانون‌گذاران) در پی آن هستند که هزینه‌ها را پایین نگه دارند و اطمینان حاصل کنند که نیروی کارشان رام و مطیع است. روش آن‌ها برای انجام این کار، استخدام اساتید به‌صورت حق‌التدریسی و موقت است. استخدام موقت، کلاً، در دوران نئولیبرال‌ها افزایش می‌یابد و دانشگاه‌ها نیز از این قضیه مستثنا نیستند. ایدۀ نئولیبرال‌ها این است که جامعه را دوپاره کنند؛ گروه اول همان جماعتی هستند که گاهی «پلوتونومی۱» خطاب می‌شوند (پلوتونومی اصطلاحی است که ‌بانک‌ها از آن استفاده می کنند؛ وقتی که می‌خواهند به سرمایه‌گذاران خود مشاوره دهند که ثروت خود را کجا سرمایه‌گذاری کنند). پلوتونومی طبقه‌ای است که در رأس هرم ثروت در جهان قرار دارد و اگرچه این رأس معمولاً در کشورهایی مثلِ آمریکا متمرکز است. گروه دوم «پرکاریت۲» نامیده می‌شود که باقی مردم آن را شکل می‌دهند؛ گروهی با زندگی‌های متزلزل.

این ایدۀ نئولیبرال‌ها گاهی به‌نحو کاملاً آشکاری بیان می‌شود. وقتی که «آلن گرینسپن۳» می‌خواست در سال ۱۹۹۷، در کنگره از شاهکارِ اقتصادی‌ای سخن بگوید که داشت آن را اداره می‌کرد، صراحتاً اذعان کرد که یکی از مبانی موفقیت اقتصادی، تحمیل‌کردن چیزی است که خودش آن را «ناامنی بیشتر کارکنان» می‌نامید. او گفت، هرچه کارکنان وضعیت ناامن‌تری داشته باشند، جامعه سالم‌تر خواهد بود؛ چون وقتی که کارکنان وضعیت بی‌ثباتی داشته باشند، درخواست می‌دهند تا حقوقشان افزایش پیدا کند، اعتصاب نمی‌کنند و درپی به‌دست آوردن مزایای بیشتر نیستند؛ در این صورت است که با شادی و انفعال، به اربابان خود خدمت می‌کنند و این امر تأثیر مثبتی دارد؛ چون به سلامت اقتصاد و کمپانی‌ها کمک می‌کند. در آن‌زمان، هرکس که سخنان گرینسپن را می‌شنید، آن را بسیار منطقی می‌دید.

چرا که در آن زمان، هیچ‌کس واکنشی به این حرف‌ها نشان نداد و همه او را ستایش کردند. در حال حاضر نیز در دانشگاه با همین معضل روبه‌رو هستیم. سؤال آن‌ها این است: چطور ناامنیِ بیشتری برای کارکنان ایجاد کنیم؟ چطور دهان آن‌ها را ببندیم؟ چطور کاری کنیم که با حقوق ناچیز کار کنند و این را موهبت بدانند که اجازه دارند به‌مدت یک‌سال دیگر، تحت شرایط رقت‌آور، کارکنند؟ چطور می‌توانیم کاری بکنیم که آن‌ها به‌دنبال افزایش حقوق نباشند؟ به‌نظر نئولیبرال‌ها، این راهی است برای اینکه کارآمدی و سلامت در جامعه افزایش پیدا کند. بنابراین، از آنجایی‌که دانشگاه دارد روزبه‌روز بیشتر به مدل تجاری ِکمپانی‌ها نزدیک می‌شود، تحمیل کردن تزلزل و بی‌ثباتی به دانشگاه به راهکاری اساسی تبدیل شده‌است.

هرچه کارکنان وضعیت ناامن‌تری داشته باشند، جامعه سالم‌تر خواهد بود

انعطاف‌پذیری اصطلاحی است که برای کارکنان کارخانه‌ها بسیار آشناست. بخشی از امری که «اصلاح نیروی کار» نامیده می‌شود، تلاشی است که نیروی کار را انعطاف‌پذیرتر کند. انعطاف‌پذیرکردن به این معناست که استخدام و اخراج افراد آسان‌تر شود و سود و کنترل به حداکثر خود برسد. انعطاف‌پذیری در اصل خوب است، اما ایدۀ آن فقط تبدیل به ابزاری شده است تا نیروی کار را کنترل کند و بر آن سلطه داشته باشد.

این‌هایی که گفتم، فقط یکی از جنبه‌های تجاری‌شدن دانشگاه‌ها بود. جنبه‌های دیگری نیز درکار است که دانشگاه را به صنعت‌های خصوصی شبیه می‌کند؛ نمونه‌ای از این شباهت افزایش شدیدِ لایه‌های مدیریتی و بوروکراتیک است. اگر بخواهید افراد را کنترل کنید، نیازمند سطوح بی‌نهایتی از نیروی مدیریتی هستید. بنابراین، در صنایع آمریکایی، بیشتر