تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
چرا پیداکردن دوستان صمیمی بعد از ۳۰سالگی دشوار است؟
مرجع اصلی: NYTimes نویسنده:الکس ویلیامز مترجم: عرفانه محبی
وقتی جوانی میگذرد، اغلب افراد در رویکردشان به دوستی تغییراتی درونی را تجربه میکنند
رابطۀ اعضا در خانوادۀ مافیاییِ فیلم «پدرخوانده» چگونه بود؟ تصور اغلبمان از دوستی همانطور است: دوست همچون برادر توست و هر چیزی غیر از وفاداری کامل، به هر قیمتی، بهمعنای خارجشدن از مرزهای مقدس دوستی است. اما هر چه سنمان بالاتر میرود، این تصور غیرواقعیتر میشود. با گذشت ایام جوانی، عنوان «دوست» را برای اطرافیان آزادانهتر استفاده میکنیم و دیگر توقعاتِ آنچنانی و سختگیرانه از آنها نخواهیم داشت. شاید بشود گفت دیگر واقعاً نمیتوانیم با کسی دوست شویم.
الکس ویلیامز، نیویورک تایمز — دیدار من و برایان شبیه صحنهای جادویی در یکی از فیلمهای رومانتیک-کمدی هالیوودی بود، البته منهای بخش رمانتیکش. صحنهای که در آن دو نفر بدون هیچ شناخت قبلی با هم ملاقات میکنند. چند سال پیش بهواسطۀ کار با برایان، که یک نمایشنامهنویس نیویورکی است، ملاقات کردم و این دیدار به شامی خانوادگی انجامید و فضای دوستانهای شکل گرفت که خیلی ناگهانی و محسوس بود.
هر دو آهنگهای یکسانی را از آلبوم «بلوند آن بلوند»۱ باب دیلن و دیالوگهای یکسانی را از فیلم «محلۀ چینیها» دوست داشتیم. تا خوراک میگو و ادویه کاریای که سفارش داده بودیم آماده شود، جملات همدیگر را کامل میکردیم. همسرانمان بهناچار حرف ما را قطع میکردند «آهای، بچهها، نمیخواهید نفسی تازه کنید؟»
کمی بعد، وقتی برایان و همسرش بهسمت قطار شمارۀ دو در حرکت بودند، به ذهنم رسید که اگر در کالج با برایان آشنا شده بودم، بدون شک برایم تبدیل به کسی میشد که در جشن عروسیام او را ساقدوش خودم میکردم.
این ماجرا مربوط به چهار سال پیش است. من و برایان از آن موقع تا حالا فقط چهار مرتبه همدیگر را دیدهایم. ما «دوست» هستیم، اما نه خیلی. همچنان در تلاشیم که یکدیگر را ببینیم اما زندگی مدام جلو پایمان سنگ میاندازد.
داستان ما عجیب نیست. در سی و چهلسالگی افراد زیادی بهواسطۀ کار، داشتن کودکانی که همبازی بچههای شما هستند، و البته فیسبوک وارد زندگیتان میشوند، اما تعداد دوستانِ نزدیکِ واقعی زیاد نیست، دوستانی که در کالج با آنها آشنا شدهاید، یا در مواقع بحرانی به سراغشان میروید.
با نزدیکشدن به میانسالی، روزهای گشت و گذار جوانی، آن وقتها که زندگی شبیه یک قرار ملاقات بزرگ است، ناپدید میشود. برنامهها فشرده میشوند، اولویتها تغییر میکنند و افراد اغلب در خواستههایی که از دوستیها دارند گزیدهتر عمل میکنند.
فرقی نمیکند چه تعداد رابطۀ دوستی برقرار میکنید، ناچارید در برابر تقدیر تسلیم شوید: دورۀ پیداکردن بهترین دوستها به شیوۀ نوجوانی یا اوایل بیستسالگی کاملاً به سر رسیده است. اکنون زمان آن است که دوستیهایی را بپذیرید که هر یک مختص موقعیتهای خاصی هستند.
اما بیشتر اوقات مردم، وقتی یک اتفاق بزرگ در زندگیشان میافتد مثلاً نقل مکان میکنند یا طلاق میگیرند، متوجه میشوند که چقدر از خیل دوستانشان غفلت کردهاند.
افراد یک ساعت هشداردهندۀ درونی دارند که به هنگام رویدادهای بزرگ زندگی مثل سیسالهشدن زنگ هشدارش به صدا درمیآید
چند ماه پیش وقتی لیزا دگلیآنتونی، مدیر جذب سرمایۀ آموزشی در شیکاگو، داشت برای جشن تولد ۳۹سالگیاش برنامهریزی میکرد این فکر او را درگیر خود کرد. بعد از نقل مکان از نیویورک به اوانستون متوجه شد که در فیسبوک ۸۵۷ دوست و در توییتر ۵۰۹ دنبالکننده دارد، اما هنوز مطمئن نیست بتواند فهرست دعوتیهای مهمانیاش را کامل پر کند. او میگوید «فهرستی که تهیه کرده بودم شامل دوستانی بود از دورانهایی در زندگیام که بیشترین دوستها را داشتم، یعنی دوران دبیرستان و شغل