تازهترین حرفهای دنیای علومانسانی از منابع معتبر جهانی مطالبی در حوزههای روانشناسی، اقتصاد، فلسفه، جامعهشناسی، کسبوکار، هنر و . . .
چرا کرۀ جنوبی پایتخت جراحی پلاستیک دنیاست؟
نویسنده:پاتریشیا مارکس ترجمۀ: مجتبی هاتف مرجع: NewYorker
همهچیز از یک جراح پلاستیک آمریکایی شروع شد که توانست پلک کرهایها را شبیه غربیها کند
در هر نوع مدگراییای دو گرایش متضاد وجود دارد: فردگرایی و جمعگرایی. از سویی مطابق مد عمل میکنیم تا خودمان را از دیگران متمایز کنیم و از سوی دیگر، با پیروی از مد خودمان را شبیهِ دیگران میکنیم. رواج عجیب و غریب جراحی پلاستیک در کرۀ جنوبی بیشتر متأثر از گرایش جمعگرایانۀ مد است. باید جراحی پلاستیک کنید، چون همه میکنند. با این منطق، صنعتِ زیبایی در کرۀ جنوبی به مرزهای جنونآوری رسیده است.
پاتریشیا مارکس، نیویورکر — اگر میخواهید دربارۀ قیافهتان احساس بدی به شما دست دهد، به سئول سفر کنید. آنجا خیلی از زنان –و همینطور مردان- به شاهزادههای انیمیشنی میمانند. مسافران مترو را خواهید دید که جلوی آینههای تمامقد به آرایش مشغولاند. این آینهها در همۀ ایستگاهها برای همین منظور تعبیه شدهاند. معمولاً از متقاضیان کار خواسته میشود عکس خود را به رزومهشان بچسبانند. اظهار نظرهایی مانند «اگر فکت را باریکتر میکردی، خیلی زیباتر میشدی» از طرفِ فامیل، بیشتر از جملۀ «اگر دکوراسیون آشپزخانه را عوض میکردی، آپارتمانتان خیلی قشنگتر میشد» توهینآمیز تلقی نمیشود.
مردم کرۀ جنوبی صرفاً نگران چهرهشان نیستند، بلکه در این مورد دست به اقدام عملی میزنند. طبق برخی برآوردها، این کشور بالاترین نرخ سرانۀ جراحی پلاستیک را در دنیا دارد. (برزیل چندپله پایینتر قرار دارد.) آمریکا چندپله عقبتر، رتبۀ ۶ را به خود اختصاص داده است، هرچند هنوز هم، درمجموع، بیشترین جراحیها را دارد. تخمین زده میشود که بین یکپنجم تا یکسوم زنان سئول زیر تیغ جراحی رفتهاند و طبق نظرسنجی بیبیسی این رقم برای زنان بین بیست تا سیساله تا پنجاهدرصد یا حتی بیشتر افزایش نشان میدهد. طبق گزارشی، مردانْ پانزده درصدِ این بازار را تشکیل میدهند، ازجمله رئیس جمهور پیشین کره که در دوران ریاست جمهوریاش عمل جراحی چین پلک۱ انجام داد. آمار مربوط به این حوزه قطعی نیست، چون صنعت جراحی پلاستیک فاقد قانون و مقررات مدون و بنابراین فاقد اسناد رسمی است، ولی ما در بخشی از این نوشتار به آن خواهیم پرداخت.
در ماه ژانویه، چندهفته در منطقهای از سئول بهنام «ایمپروومنت کوارتر»۲ بودم. این منطقه در ناحیۀ گرانقیمت گانگنام قرار دارد، که آن را همتای بِورلی هیلز در ایالت کالیفرنیا میدانند. میدانستم که گیرکردن در ترافیک سنگین حوصلهام را سر میبرد، بنابراین بههمراه مترجمم از مترو استفاده میکردیم، که مجهز به وایفای، صندلیهای گرم و ویدیوهای آموزشی برای مقابله با حملۀ بیولوژیکی یا شیمیایی است. دیوارهای ایستگاهها با تصاویر تبلیغاتی عظیمِ کلینیکهای جراحی پلاستیک پوشیده شدهاند و بسیاری از آنها دخترانی را نشان میدهند که برخی تاج نگیندار و لباس مجلسی بدون آستین دارند و اغلب در کنار عکس قبل از عملِ خودشان ایستادهاند؛ عکسی با قیافهای بیروح، چشمانی افسرده، پل بینی کوتاه و فکی شبیه به گیرۀ C شکل. در یکی از عکسهای تبلیغاتی نوشته شده بود: «سلبریتیها بههمین دلیل اعتماد به نفس دارند، حتی بدون آرایش». در یکی دیگر نوشته شده بود: «همه عمل کردهاند، فقط تو ماندهای».
وقتی غالببودن جمعیت زنان و مردان بالای بیست و سی سال را میبینید که با چهرههایی نیمهکبود و بادکرده، بیتوجه به چسبهای صورتشان، مشغول کارند میفهمید که محله را درست آمدهاید. سرنخ دیگر اینکه: بین چهارصد تا پانصد کلینیک تخصصی و بیمارستان در محدودهای به مساحت یکمایل مربع جای گرفتهاند. همۀ آنها در داخل ساختمانّهای جعبهمانندِ بتنی متراکم شدهاند، طوری که انگار در یک روز ساخته شدهاند. (زمانی این محدوده پوشیده بود از مزارع گلابی و کلم و خانههایی با سقف حصیری، تا اینکه بهخاطر آمادگی برای مسابقات المپیک ۱۹۸۸ سئول طی عملیات مدرنسازی بهسرعت تغییر چهره داد). برخی از کلینیکها تا شانزده طبقه را اشغال میکنند و بزرگترینها نیز چندین برج را در بر گرفتهاند. بیشترشان خیلی سادهاند. تابلوهای عمودی بلند با نوشتههایی بهزبان کرهای از ساختمانها بیرون زدهاند و مثل رولهای نوارِ پزشکیِ بازشده از پیادهروها آویزان شدهاند. این تابلوها اسم کلینیکها را تبلیغ میکنند و دوستان کرهایام برخی از آنها را برایم ترجمه کردند: صورت کوچک، بینی جادویی، دکتر بینی، قبل و بعد، تولد دوباره، تاپ کلاس، برای همیشه، سیندرلا، مرکز چهرۀ انسان و جراحی پلاستیکِ زیباییِ ۳۱ آوریل. همچنین یک کلینیک تخصصی زنان و زایمان وجود دارد که در زمینۀ زیبایی برای مادران جدید و زنانی که قصد مادر شدن دارند فعالیت میکند.
مترجمم کیم کیبوم قبول کرد خود را بهجای بیمار جا بزند و من هم دنبال او به این کلینیک و آن کلینیک سر میزدیم و با پزشکان دربارۀ راههای ممکنِ تغییر چهرهمان صحبت میکردیم. کیبوم که استاد موسسۀ «ساوثبایز اینستیتوت آو آرت»۳ است برای دیدن خانوادهاش به سئول آمده است. او سیویکساله است و برای جراحی زیبایی کم سنوسال نیست. عمل زیبایی بینی یا عمل بلفاروپلاستی (ایجاد چین بر روی پلک برای اینکه چشم بزرگتر دیده شود) که تاکنون رایجترین جراحی در کره بوده است میتواند یک هدیۀ معمولی برای نوجوانان کرهای بهخاطر فارغالتحصیلی از دبیرستان باشد.
دانشجویی که عمل چین پلک انجام داده بود به من گفت: «وقتی نوزدهساله میشوید، همۀ دخترها جراحی پلاستیک کردهاند، بنابراین اگر شما این کار را نکنید پس از چند سال همۀ دوستانتان خوشسیماتر خواهند بود، اما چهرۀ شما بهبودی نشان نخواهد داد. دختر جوان دیگری گفت: «میخواهیم در سنین پایین جراحی کنیم تا بتوانیم چهرۀ جدیدمان را برای مدتی طولانی حفظ کنیم». متاسفانه دیگر چنین امکانی برایم وجود ندارد.
در بیمارستانِ «اسمال فیس پلاستیک سرجری» بودیم، بیمارستانی تخصصی برای کانتورینگ صورت، که قبل از دیدار با مشاور برای گفتوگو دربارۀ گزینههای جراحی و چانهزدن بر سر قیمت، کیبوم آهسته به من گفت: «بیا بپرسیم آیا میتوانند ما را شبیه هم کنند». (هزینۀ عمل و خدمات در کرۀ جنوبی بسیار متغیر است، اما معمولاً یکسوم هزینهای است که در آمریکا میپردازید.
مانند حوله و ملافۀ شرکت بلومینگدِیلز، میتوان بهراحتی تخفیفگرفت). کیبوم پلکهایی یکدست و بدون چین و بینی خوشتراشی دارد و خط لب بالاییاش کاملاً شبیه حرف امِ انگلیسی و چانهاش تهریش دارد. من هیچیک از اینها را ندارم و بهاندازۀ او نیز خوشقیافه نیستم. روی مبلی چرمی در اتاق پذیرش نشستیم که با نور ارغوانی شبیه سفینۀ انترپرایز در سریال پیشتازان فضا شده بود که شرکت هواپیمایی ویرجین آتلانتیک آن را تزئین کرده بود. زنانی که در آنجا کار میکنند -مثل دیگر کلینیکهایی که دیدم- لباس یکدست شامل دامن کوتاه، کفشهای پاشنهبلند و تاپ چسبان میپوشند. بدن و صورتهایشان، غیر از موارد اندکی که شبیه سکوی پرش اسکی هستند، بهنوعی حاصل کار حرفۀ پزشکی کرهای را تبلیغ میکنند. در اتاق انتظار بیمارستانِ آی.دی. همه زن هستند، بهجز بیشتر پزشکان و پیشخدمتهای کافیشاپ (کاپوچینوی رایگان هم سرو میکنند!).
از کیبوم خواستم دربارۀ علت نامگذاری بیمارستان به اسمال فیس [صورت کوچک] توضیح دهد. توضیح داد که: «کرهایها و بهطورکلی آسیاییها از داشتن سر بزرگ خجالت میکشند. به همین دلیل است که در عکسهای گروهی بعضی از دختران سعی میکنند عقبتر بایستند تا صورتشان نسبتاً کوچکتر دیده شود. به همین دلیل جراحی لاغری فک نیز عملی بسیار رایج است»؛ عملی که به جراحی V هم شهرت دارد. برای ایجاد خط فک مطلوب و باریک، فک پایین را با اره تراش میدهند یا میشکنند و سپس مجدداً هر دو فک را با هم تنظیم میکنند، عملی که در ابتدا برای درمان بدشکلیهای حاد مادرزادی انجام میشد. (سال گذشته، یک کلینیک جریمه شد چون بیش از دوهزار تکه از فک بیماران را با برچسبِ اسمِ آنها در دو ویترین به نمایش گذاشته بود).
تقریباً همۀ کسانی که در کره با من همکلام شدند گرایش به سمت ظاهر بچگانه را تأیید میکردند
از کیبوم خواستم دربارۀ علت نامگذاری بیمارستان به اسمال فیس [صورت کوچک] توضیح دهد. توضیح داد که: «کرهایها و بهطورکلی آسیاییها از داشتن سر بزرگ خجالت میکشند. به همین دلیل است که در عکسهای گروهی بعضی از دختران سعی میکنند عقبتر بایستند تا صورتشان نسبتاً کوچکتر دیده شود. به همین دلیل جراحی لاغری فک نیز عملی بسیار رایج است»؛ عملی که به جراحی V هم شهرت دارد. برای ایجاد خط فک مطلوب و باریک، فک پایین را با اره تراش میدهند یا میشکنند و سپس مجدداً هر دو فک را با هم تنظیم میکنند، عملی که در ابتدا برای درمان بدشکلیهای حاد مادرزادی انجام میشد. (سال گذشته، یک کلینیک جریمه شد چون بیش از دوهزار تکه از فک بیماران را با برچسبِ اسمِ آنها در دو ویترین به نمایش گذاشته بود).
من و کیبوم دفتر تقدیرها و عکسهای بیماران سابق را ورق زدیم. (در مجموعهای مشابه، در بیمارستانِ گرند پلاستیک جملات زیر دیده میشد: «برای یک لحظۀ کوتاه درد بکشید! بقیۀ عمرتان را مثل زنی زیبا و بینقص زندگی کنید!» «قبلاً شبیه قحطیزدهها بودم و هیچ نشانی از لوکسبودن در من دیده نمیشد. چشمانم گود افتاده بود، پیشانیام صاف بود....» «اکنون خوشقیافه شدهام، حتی از پشت!») کیبوم به من گفت: «آن زمان در دهۀ هشتاد، ظاهر ایدهآل عبارت بود از صورت غربی خوشتراش با خطوط مشخص و چشمانی درشت. به نظر من این نگرش در نتیجۀ فرهنگ جراحی پلاستیک عوض شده است. همه کمکم شبیه هم میشدند، بنابراین «غیرعادی» و «متفاوت» بودن ارج پیدا کرد». اما خیلیها با این نظر مخالفند که امروزه صنعت جراحی پلاستیک کره از زیبایی غربی تقلید میکند و برای نمونه اشاره میکنند که جذابیت چشمهای درشت پدیدهای جهانی است و پوست روشن همهجا نشان از ثروت و تمول دارد. اما تقریباً همۀ کسانی که در کره با من همکلام شدند گرایش به سمت ظاهر بچگانه را تأیید میکردند. ظاهر دخترانۀ «بِیگِل»۴ (مخفف چهرۀ بچگانه و مسحورکننده) بازار داغی داشت. اسم یک عمل متداول دیگر«آئگیو سال» است، بهمعنی «لبخند چشمی» یا «پوست جذاب». در این عمل، زیر چشمها چربی تزریق میشود و با این کارْ صاحبِ چهرۀ کودکی نوپا و دوستداشتنی میشوید.
در سالن انتظار کلینیک اسمال فیس، تلویزیون برنامهای را با عنوان «تولد زیبایی» پخش میکرد. برنامه دربارۀ زنی بود که همیشه آرزو داشته بازیگر شود، اما بهخاطر ظاهرش مجبور بوده به نقش سیاهیلشگر رضایت دهد، تااینکه... درست حدس زدید. در این اثنا، کیبوم به پرسشنامهای که برای بیماران جدید آماده شده بود پاسخ میداد. تعدادی از پرسشها از این قرار بودند:
چرا میخواهید عمل کنید؟
Ο آمادگی برای شغل
Ο ازدواج
Ο بازیابی اعتماد بهنفس
Ο توصیۀ دیگران
چه نوع قیافهای میخواهید؟
Ο طبیعی
Ο بسیار متفاوت
Ο کاملاً متفاوت
بیشتر میخواهید شبیه کدام هنرپیشه شوید؟ ــــــــــــــــــــــ
آیا دوست دیگری دارید که به فکر جراحی پلاستیک افتاده باشد؟ چند نفر؟
Ο یک بار
Ο دو تا سه بار
Ο سه تا پنج بار
Ο بیشتر
اگر از جراحی پلاستیک نتیجۀ مطلوبتان را بگیرید، بیشتر میخواهید چه کار کنید؟
Ο آپلود عکس سلفی بدون استفاده از فوتوشاپ
Ο پیداکردن خاطرخواه
Ο پیداکردن شغل
Ο شرکت در مسابقۀ زیبایی چهره
آن روز از سه کلینیک دیدن کردیم، ازجمله کلینیکی که موزهای برای جراحی پلاستیک (شامل جمجمههای ناقص، شامپوهای پس از عمل و آیینۀ تفریحی و سایر بقایای جراحی) و مرکز درمانی شیکی داشت (با مبلهای چرمی و کف مرمری). سال گذشته از این مرکز بازرسی به عمل آمد، چون عکسهایی از جشن کارکنان در اتاق عمل در اینستاگرام منتشر شده بود -عکسهایی از فوتکردن شمع تولد، خوردن همبرگر و ژستگیری با ایمپلنت سینه- درحالیکه بیمار بیهوش روی تخت دراز کشیده بود. با سه مشاور و دو پزشک ملاقات کردیم. روال کار اغلب به این صورت است که با یک مشاور صحبت میکنید، سپس او توضیحات لازم را به دکتر میدهد، او هم شما را معاینه میکند و قبل از ملاقات دوم شما با مشاور، خطوطی روی صورت شما میکشد، سپس مشاور معامله را نهایی و قرارداد را منعقد میکند. در اکثر دفاتر، برای اهداف آموزشی یک جمجمه روی میز گذاشته بودند.
وقتی کیبوم از پزشکان میپرسید که چه عملی را برایش توصیه میکنند، بیشترشان پاسخ میدادند: «آیا واقعاً نیاز به عمل داری؟» وقتی من پرسیدم چه عملهایی نیاز دارم، گفتند که علاوه بر لیزردرمانی و کشش پیشانی (دکتری گفت: «آسیاییها در این قسمت چینخوردگی ندارند، چون بالاانداختن ابرو را مؤدبانه نمیدانند)، باید عمل لیفت صورت یا حداقل لیفت با نخ انجام دهم -در لیفت با نخ شبکهای از رشتههای نخی در زیر پوست صورت کاشته میشود تا پوست به سمت بالا کشیده شود، مثل یک پل معلق بهسبک کالاتراوا- فقط مشکل این است که من قفقازیام و پوستم برای عمل لیفت با نخ بیشازحد نازک است. همچنین اظهارنظرهای منفی زیادی دربارۀ کسیههای زیر چشمم شنیدم، طوری که کمکم داشتم نگران میشدم که خطوط هوایی کره اجازه نخواهد داد در پرواز برگشت به خانه آنها را بهعنوان بارِ همراه با خود به داخل هواپیما ببرم.
یکی از پزشکان در حالی که با من حرف میزد دستش را طوری تکان میداد که انگار دارد چیزی را پاک میکند. کیبوم حرفهایش را برایم ترجمه کرد: «به نظر او باید دور چشمها و پیشانیات را بوتاکس و چربی زیر چشمهایت را جابجا کنی».
من: بهنظرش، آیا بهتر است گونههایم را با فیلر پر کنم؟
کیبوم: او فیلر را توصیه نمیکند، چون در عرض هشت ماه از بین خواهد رفت و اینبار به مقدار خیلی زیادی نیاز خواهید داشت.
با هر دکتری که مصاحبه کردم گفت بیمارانی داشته که عکس سلبریتیها را آوردهاند و خواستهاند شبیه آنها شوند
من و کیبوم جرأت نداشتیم درخواست کنیم ما را شبیه هم کنند، اما این کار چندان هم اغراقآمیز به نظر نمیرسید. با هر دکتری که مصاحبه کردم گفت بیمارانی داشته که عکس سلبریتیها را آوردهاند و خواستهاند شبیه آنها شوند؛ یا برای نمونه، دماغشان شبیه دماغ « کیم تائه هی» و چشمشان شبیه چشمان «لی مین جونگ» شود. دکتری به من گفت یکی از بیماران عکس شخصیتی کارتونی را نشانم داد که میخواست شبیه او شود. (البته او درخواستش را رد کرده بود). همچنین شمار فزایندهای از زنان همزمان با دختران خود زیر تیغ جراحی زیبایی میروند، تا ظاهر دخترشان بیشتر به طبیعت نسبت داده شود تا به بخیههای عمل.
«توریستهای جراحی» که از خارج میآیند حدود یکسوم از کسبوکار کرۀ جنوبی را تشکیل میدهند و اکثر آنها چینی هستند. یکی از دلایل این امر آن است که در سراسر آسیا «موج کرهایِ» فرهنگ عامه (موسوم به هالْیو) نهتنها موسیقیای را که باید گوش کنید تعیین میکند بلکه تعیینکنندۀ ظاهر شما هنگام گوشدادن به آن موسیقی نیز هست. تغییرات ظاهری ممکن است آنقدر اساسی باشد که برخی از بیمارستانها به بیماران خارجی گواهی تصدیق هویت میدهند، بیمارانی که ممکن است نیازمند کمک شوند برای متقاعد کردن مأموران مهاجرت درمورد اینکه مشمول برنامۀ حفاظت از شاهدان نیستند.
همۀ ما میخواهیم بهترین قیافه را داشته باشیم، اما از کلاس هفتم تاکنون ظاهر افراد برای هیچیک از همراهانم اهمیت چندانی نداشته است. برای رسیدن به درکی روشنتر از اینکه چرا مردم کرۀ جنوبی اینقدر ظاهرپرستند، به دفتر پر از کتاب یکی از استادان روانشناسی دانشگاه یانسه در سئول رفتم: دکتر ایونکوک سو. او توضیح داد: «یک عامل این است که اینجا، درمقایسه با فرهنگهای غربی، جنبههای بیرونیِ خویشتن (موقعیت اجتماعی، لباس، حرکات و قیافۀ شما) در مقابل جنبههای درونی (افکار و احساسات) مهمترند». سو آزمایشی را تشریح کرد که در آن عکس یک شخص و نوشتهای در توصیف او به دانشجویان داده میشد، هم در دانشگاه یانسه و هم دانشگاه کالیفرنیا در ارواین (که زمانی در آنجا تدریس میکرد). سپس از دانشجویان پرسیده میشد که چه قالبی درک بهتری از این فرد به شما میدهد، عکس یا نوشته؟ دانشجویان کرهای عکس را انتخاب میکردند و آمریکاییها توصیف مکتوب را. سو، مثل برخی صاحبنظران دیگر، ذهنیت کرهایها را تاحدی به آیین کنفوسیانیسم نسبت میدهد، آیینی که بر اهمیت والای رفتار با دیگران تأکید میورزد. بهبیان دقیقتر، «در کره، اهمیتی نمیدهیم که درمورد خودتان چه فکر میکنید. بلکه ارزیابی دیگران از شما اهمیت بیشتری دارد».
سو در ادامه توضیح میدهد که این دو جامعه دربارۀ تغییرات شخصی نیز دیدگاه متفاوتی دارند: «در جوامع آسیایی همچون کره، بسیاری از مردم درمورد استعداد اشخاص دیدگاهی افزایشی۵ دارند تا دیدگاهی ذاتی۶». اگر نظریۀ دوم را بپذیرید، که بهادعای سو آمریکاییها به این نظریه گرایش دارند، معتقد خواهید بود که ذات یک شخص ثابت است و استعدادِ محدودی برای تغییر دارد. سو گفت: «اگر بچۀ دهسالۀ شما در آمریکا نوازنده به دنیا آمده است و نه بازیکن فوتبال، آنگاه او را مجبور نخواهید کرد فوتبال بازی کند. اما در کره، فکر میکنند که اگر برای بهبود اوضاع تلاش میکنید، بچهتان را مجبور خواهید کرد فوتبال بازی کند». بنابراین در کره، نهتنها میتوانید وقتی بزرگ شدید دیوید بکام شوید؛ بلکه میتوانید - با تلاش زیاد - قیافۀ خود را نیز شبیه دیوید بکام کنید.
کره کشوری تسلیمناپذیر است. این سرزمین که یقیناً یکی از کشورهایی است که در روی کرۀ خاکی در معرض بیشترین تهدیدها بودهاند، بهباور برخی از مورخان در طول تاریخ بیش از چهارصد بار آماج حمله قرار گرفته است، بیآنکه حتی یکبار متجاوز باشد، اگر جنگ ویتنام را حساب نکنیم. پس از جنگ کره، سرانۀ تولید ناخالص داخلی این کشور (۶۴دلار) به کمتر از سرانۀ کشور سومالی رسید و شهروندان آن تحت سیطرۀ رژیمی ستمگر درآمدند. اما امروزه، کرۀ جنوبی رتبۀ چهاردهم تولید ناخالص داخلی را در دنیا به خود اختصاص داده است. پس آیا واقعاً جای تعجب دارد که کشوری اینچنین تسلیمناپذیر، در عرصۀ زیبایی اینقدر عقبگرد کرده باشد؟
جرقۀ علاقۀ ملی به جراحی پلاستیک پس از جنگ کره زده شد، یعنی وقتی که نیروهای اشغالگر آمریکا پیشنهاد کردند برای قربانیان جراحتهای جنگی جراحی ترمیمی رایگان انجام میدهند. تحسین یا تقبیحِ این جریان -بهانتخاب خودتان- به «دیوید رالف میلارد» جراح پلاستیک نیروی تفنگداران دریایی آمریکا میرسد، که در پاسخ به درخواست شهروندان کرهای که خواهان تغییر چشمهای آسیاییشان به چشمان غربی بودند، جراحی بلفاروپلاستی را تکمیل و عرضه کرد. میلارد در یادداشتی بهسال ۱۹۵۵ مینویسد: در چشمهای آسیایی، «نبود چین در پلک به فرد قیافهای منفعل میدهد و به نظر میرسد نشانگر رفتار غیراحساسی و صبورانۀ شرقیها باشد». این نوع عمل با اقبال روبهرو شد و بهسرعت محبوبیت یافت، بهویژه در بین روسپیهای کرهای که میخواستند سربازان آمریکایی را مجذوب خود کنند. میلارد مینویسد: «درواقع بهشت جراحان پلاستیک در گرو این عمل بود».
واژۀ «ووری» را در کره زیاد میشنوید که بهمعنی «ما» یا «مابودن» است، اما همانطور که کیونگ چوا در کتاب خود آموزش رقص مارپیچی۷ توضیح میدهد، به «من»ِ جمعی اشاره دارد. چوا میگوید: «وقتی شخصی به همسر خود اشاره میکند، نمیگوید «شوهر من» یا «زن من» بلکه میگوید «شوهر ما» یا «زن ما». (نرخ طلاق در کره در دو دهۀ گذشته سهبرابر شده است). یوجین یون مدیر یک صندوق سهام خصوصی میگوید: «برای مردم خیلی مهم است که عضو گروه ووری و ائتلاف یا جرگۀ خود باشند. این همان آنتیتزِ فردگرایی است.
اگر بهصورت گروهی به رستوران برویم، همگی یک غذا سفارش خواهیم داد. اگر به فروشگاه برویم، اغلب میپرسیم «پرفروشترین جنستان کدام است؟» و آن را میخریم. احساس گروهی این است که اگر میتوانید ظاهر بهتری داشته باشید، باید برای این کار اقدام کنید. اقدام نکردن به معنی خودخواهی و تنبلی خواهد بود و بازتاب خوبی در گروه شما نخواهد داشت». او ادامه میدهد: «موضوع این نیست که سعی میکنید برجسته و خوشقیافه به نظر برسید، بلکه مهم این است که سعی کنید زشت به نظر نیایید». او در ادامه میگوید: «ما در جامعهای فوقالعاده رقابتی زندگی میکنیم. در گذشته، اگر همسایهتان تلویزیون یا ماشین نو میخرید، شما هم احساس میکردید لازم است تلویزیون یا ماشین نو بخرید. امروزه همۀ این نیازهای اساسی را داریم، بنابراین سطح رقابت بالا رفته و به مقایسۀ ظاهر، سلامتی و امور معنوی نیز رسیده است».
در کره، اهمیتی ندارد که درمورد خودتان چه فکر میکنید. بلکه ارزیابی دیگران از شماست که اهمیت دارد
بهتر است دوباره سراغ بیمارستانها برویم. در مراکز مختلفی که بازدید کردیم خدمات متفاوتی ارائه میشد، ازجمله جراحی راینوپلاستی باربی («نمیخواهید بینی نوکتیز و عروسکی داشته باشید؟»)، حجیمسازی پیشانی («زیباییتان افزایش خواهد یافت!»)، جراحی هیپآپ (برای داشتن «اندامی زنانه و زیبا مانند مردم آمریکای لاتین»)، جراحی زیبایی بازو، ساق پا، ایجاد گودی، تزریق برای سفیدی (که در یکی از کلینیکها تزریق بیانسه [خوانندۀ سیاهپوست آمریکایی] نامیده میشد)، پایینآوردن گوشۀ چشم (تا خشن به نظر نیایید)، بالابردن خط لبخند که در آن گوشههای لب انحنا پیدا میکنند و با ایجاد یک تورفتگی همیشه خوشحال به نظر میآیید، طوری که انگار یک بچۀ ششساله صورتتان را نقاشی کرده است (این نوع عمل در بین مهمانداران هواپیما پرطرفدار است) و «جراحی گربهای» برای ترمیم گودی زیر دماغ. اما بیشتر جراحیهایی که در کرۀ جنوبی انجام میشود زیاد سخت نیست و از نظر فنی عالی به نظر میرسد. عمل بلفاروپلاستی را میتوان در عرض پانزده دقیقه انجام داد (به گفتۀ یکی از مصاحبهشوندگان، «راحتتر از کشیدن دندان»). برخلاف آمریکا که در آن داشتن چیزهای بزرگ مطلوب است، زیبایی مطلوب در سئول دستکم گرفته شده است - بهگفتۀ کیبوم، «تغییری جزئی در چیزی که دیگران نیز دارند». کیوهی بایک دانشجوی ارشد مردمشناسی میگوید: «کرهایها هنوز هم خیلی محافظهکارند». دختر نوزدهسالهای که چشمها و فکش را عمل کرده میگوید: «معلومبودن خط سینه برای یک دختر فاجعه خواهد بود و او را سبک جلوه خواهد داد». بایک ادامه میدهد: «نباید زیاد جلب توجه کنید. این برمیگردد به اصول و مبانی کنفوسیوسی ما. جامعۀ ما جامعهای بسیار همرنگ است.»
«استلا آن» را همراه با دوستانش «جن پارک» و «سان لی» که هرسه دانشجوی سال دوم بودند در کافیشاپ ملاقات کردم. استلا به من گفت: «هرگز به جراحی پلاستیک فکر نمیکردم، تا اینکه یک روز پدرم به من گفت چشمهایم شبیه چشمهای اوست و با یک جراح پلاستیک صحبت کرده تا مرا زیباتر کند. پس از آن، خیلی پشیمان شدم. احساس کردم: من خودم نیستم و خود واقعیام را گم کردم. ابتدا چشمهایم کبود شده بود و کوچکتر به نظر میآمدند». اما وقتی باد چشمش خوابید، خوشایند بود. لی هم بهخاطر اصرار پدرش چشمهایش را عمل کرده بود. «او به من گفت که زیبایی میتواند مزیت بزرگی برای دختران باشد. مثلاً، وقتی به مصاحبۀ شغلی میروی، اگر مصاحبهکننده دو زن را با قابلیتهای یکسان ببیند، مطمئناً زن خوشقیافه را انتخاب خواهد کرد». جالب است که در بین بیستوهفت کشور عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی، کشور کره که در آن فشار برای ازدواج بالاست، رتبۀ آخر برابری جنسیتی را دارد.
آن ادامه میدهد: «قبل از عمل چینِ پلک، پسرها توجه چندانی به من نمیکردند». لی حرف او را تأیید کرد. پرسیدم آیا وسوسه شدهاید که به دروغ بگویید جراحی نکردهاید؟ پارک میگوید: «این روزها، گرایش عمومی به سمت رکبودن است.» لی توضیح میدهد: «دختران به این دلیل دروغ نمیگویند که احساس گناه نمیکنند. دیگران بهخاطر جراحی پلاستیک به ما تبریک میگویند».
اگر خاطرتان باشد در برنامۀ تلویزیونی «ملکۀ یکروزه»۸ یک تاج نگیندار و جوایزی مانند ماشین لباسشویی به زن خانهدار بدبختی اهدا میشد که بتواند تماشاگران داخل استودیو را قانع کند که بدبختترین زن در بین شرکتکنندگان است. نسخهای از این مسابقه با عنوان «بگذار وارد شوم»۹ یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی در کرۀ جنوبی است. هرکدام از شرکتکنندگان در این مسابقه -با نامهای مستعار مثل دختری شبیه فرانکنشتاین، زنی که نمیتواند بخندد، مادر سینهتخت و میمون- درمقابل هیأت کارشناسان زیبایی دلیل میآورد که خصوصیات فیزیکیاش زندگی عادی را برایش چنان ناممکن کرده که نیازمند بازسازی کلی با جراحی است. والدینِ شرکتکنندگان را نیز به صحنه میآورند تا از فرزندشان عذرخواهی کنند، هم بهخاطر انتقال ژن نامطلوب به آنها و هم بهدلیل فقر و عدم استطاعت مالی برای جراحی پلاستیک. در پایان هر برنامه، شرکتکنندهای که با جراحی تولدی دوباره یافته است همراه با سوت و تشویق به تماشاگران نشان داده میشود.
در حال حاضر چندین شو تلویزیونی واقعی با موضوع جراحی پلاستیک در کره وجود دارد، اما یکی از آنها با عنوان «بازگشت به چهرۀ خودم»۱۰ رویکرد متفاوتی در پیش گرفته است. من با سیوان پائِک تهیهکنندۀ سری آزمایشی این شو دیدار و گفتوگو کردم. در این سری، شرکتکنندگانی که دستکم ده عمل جراحی داشتهاند بر سر عمل نهایی رقابت میکنند، عملی که نوید میدهد تمام ترمیمهای قبلی را پاک کند. پائک تأکید میکند که هدف ما این است که به معتادان جراحی پلاستیک کمک کنیم تا از لحاظ روانی با ظاهر خود کنار بیایند. او میگوید کسانی که درآمد کمتری دارند معمولاً بیشترین وسواس را برای جراحی پلاستیک نشان میدهند. «آنها احساس میکنند هیچ راه دیگری برای اثبات خود به مردم و ارتقای منزلت اجتماعی و اقتصادی خودشان ندارند». هرچند سری آزمایشی این مسابقۀ تلویزیونی پرطرفدار بود، پائک میگوید تولید این برنامه را ادامه نخواهد داد. خودش به من گفت: «توان ادامۀ این کار را نداشتم». احساس میکند که مسئولیت تغییر زندگی مردم برایش باری بیش از اندازه سنگین بود و از طرفی هم پیداکردن شرکتکننده کار سختی بود. میگوید: «مدت یکماه، بیرون یک باشگاه رقص میایستادم. از دویست نفر خواهش کردم در برنامه شرکت کنند. ولی اکثرشان نمیخواستند به ظاهر قبلیشان برگردند».
گاهی پزشکی حاذق و سرشناس از بیمار استقبال میکند اما پس از تأثیر داروی بیهوشی، دکتری کمتجربه وارد عمل میشود
در سالهای اخیر، واژۀ کرهای جدید «سونگ-گوئی» وارد دنیای آنلاین شده که بهمعنی «هیولای جراحی پلاستیک» است. یکی از دانشجویان در تعریف این عبارت گفت که برای توصیف شخصی به کار میرود که از فرط تغییر، «ظاهری غیرطبیعی دارد و بیننده را پس میزند». در زمانی نهچندان دور، آژانس مصرفکنندگان کره گزارش کرد که یکسوم کل بیماران جراحی پلاستیک از نتیجۀ کار ناراضی بودهاند و هفده درصد نیز ادعا کردهاند که دستکم دچار یک عارضۀ جانبی منفی شدهاند. این آژانس هیچگونه آمار رسمی از حوادث یا قصور در جراحی ثبت نمیکند، اما هر چند ماه یکبار گزارشی از کسانی در روزنامهها منتشر میشود که پس از عمل به هوش نمیآیند.
جالب است که ظاهراً این موضوع لطمهای به کسبوکار نمیزند. «هیون هو شین» رئیس شعبۀ سوءطبابتِ کانون وکلای کره طی دیداری در دفترش به من گفت: «این روزها، حوادث زیادی رخ میدهد و تقریباً همۀ بیمارستانها یک حادثۀ جدی را تجربه کردهاند، بنابراین مسئله چندان مهم نیست. کسانی که زیر تیغ جراحی پلاستیک میروند، ریسک این کار را نیز میپذیرند». درست پیش از ورود من به کره، یک دانشجو که عمل جراحی پلک کرده بود فوت کرد. پیش از دادن داروی بیهوشی به بیمار، دکتر پیشنهاد عمل فک رایگان به او میدهد، بهشرطی که اجازه دهد بیمارستان از عکسهای قبل و بعد از عمل او استفاده کند. بعداً معلوم میشود که دکتر درواقع دندانپزشک بوده است. طبق برآورد شین، هشتاد درصد پزشکانی که جراحی پلاستیک انجام میدهند مدرک مرتبط ندارند؛ اینها به «دکترهای روح» معروفند. در گزارشی از بی.بی.سی در سال ۲۰۰۵ به رادیولوژیستهایی اشاره شد که عمل جراحی چین پلک انجام میدهند و روانپزشکانی که اپراتور دستگاه لیپوساکشن هستند. شین معتقد است که هستند پرستاران و دستیارانی آموزشندیده که چاقوی جراحی به دست میگیرند. گاهی پزشکی حاذق و سرشناس از بیمار استقبال میکند اما پس از تأثیر داروی بیهوشی، دکتری کمتجربه وارد عمل میشود.
جراحی دیگر بهنام دکتر «ها» به من گفت: «بیمارستانهای بزرگتر به کارخانه بدل شدهاند. حتی یکی از آنها در اتاق عمل زمانسنج میگذارد، که مثلاً هر دکتر باید جراحی پلک را در کمتر از سیدقیقه یا جراح بینی را در کمتر از یکساعت و نیم تمام کند. اگر عملشان بیش از این طول کشید، پیامدهای مالی و توبیخ شفاهی در انتظار آنهاست». این خطاها به مسئلهای ملی تبدیل شده است. سال گذشته، یک قانونگذار کرهای به پارلمان شکایت کرد، مبنی بر اینکه هفتادوهفت درصد کلینیکهای جراحی پلاستیک به دستگاه شوک الکتریکی یا تهویۀ هوا مجهز نشدهاند.
وقتی مادر رئیس جمهور پیشین کرۀ جنوبی «چون دو هوان» سعی داشت در دهۀ ۱۹۲۰ باردار شود، پیش راهبی دورهگرد رفت و از او شنید که چهرهاش شبیه کسی است که مادر مردی بزرگ خواهد شد؛ مگر اینکه دندانهای پیشآمدهاش سد راه سرنوشت شوند. او بهمحض شنیدن این پیشبینی دندانهای پیشِ خود را با چوب کشید. (برخی گزارشها میگویند برای این کار از سنگ استفاده کرد). پسرش از سال۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ در کسوت دیکتاتوری بیرحم و سرکوبگر بر کره حکومت کرد.
اگر این کار در مادر رئیسجمهور کره کارگر افتاد، درمورد شما نیز مؤثر خواهد بود. برای یک کرهای که به فکر تغییر چهره افتاده، نظرخواهی از یک فالبین حرفهایِ چهره کاری متداول است؛ فالبین چهره کسی است که دربارۀ اینکه چه تغییراتی در صورت بهترین نتیجه را خواهد داد توصیههایی میکند. اهمیت این شغل پس از بحران مالی ۱۹۹۷ تا ۹۸ رشد چشمگیری یافت، یعنی زمانی که رقابت بر سر مشاغل بالا گرفت.
روز آخری که در سئول بودم، تصمیم گرفتم پنجاه دلار برای مشاوره با یک فالبین چهره بپردازم. از مترجمم پرسیدم «باید لبخند بزنم؟» و او این سؤال را به پیرمرد چاق و کوتولهای انتقال داد که لباس چینی چندلایه پوشیده بود و مثل بسیاری از کسانی که آن هفته دیده بودم، به من زل زده بود و قیافهام را ورانداز میکرد. پاسخ آمد: «فقط طبیعی باش». ما داخل اتاق تنگ و تاریک فالبین بودیم که پر بود از نقاشیهای رنگ روغن، یک تلویزیون قدیمی، طرحهایی از قطعات بدن که شبیه برشهای گوشت گاو بودند و انبوهی از وسائل دکوری (ازجمله یک وزنۀ نگهدارندۀ کاغذ با آرم منچستر یونایتد، مجسمۀ کوچک بودا و قلک خوکی). فالبین پس از پرسیدن تاریخ تولدم، به چند واقعیت کلی اشاره کرد. مترجمم گفت: «میگوید اگر بین چشمانت جای زخم باشد، باعث میشود از همۀ امیدها و آرزوهایت دور شوی. پس بهطورکلی باید جراحی پلاستیک انجام شود. میگوید اگر پل بینیِ کسی بهاندازۀ کافی صاف نباشد، باعث قطع ارتباطش از خانواده میشود».
پرسیدم درمورد من چطور؟
مترجم گفت: «میگوید ابروهای تو نشان میدهند دوستان زیادی داری و بینی تو نشان میدهد ثروتمند خواهی شد».
پرسیدم: «آیا باید چیزی را تغییر دهم؟»
مترجم: «چیزی نداری که بشود گفت بد است. اما ممکن است دندانهایت کمی ضعیف باشند. و باید خیلی بیشتر گوشت گاو بخوری».
پینوشتها:
• این مطلب در تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۱۵، با عنوان «About Face» در وبسایت نیویورکر منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ آن را با عنوان «چرا کرۀ جنوبی پایتخت جراحی پلاستیک دنیاست؟» منتشر کرده است.
•• پاتریشیا مارکس (Patricia Marx) نویسنده، طنزنویس و استاد دانشگاه پرینستون است و از سال ۱۹۸۹ با نشریۀ نیویورکر همکاری دارد. نوشتههای او علاوه بر نیویورکر در نیویورک ریویو آو بوکز، ان.پی.آر و دیگر مطبوعات نیز به چاپ رسیده است.
[۱] جراحی چین پلک (double-eyelid surgery) که به بلفاروپلاستیِ آسیای شرقی نیز مشهور است، نوعی عمل زیبایی برای ایجاد چین روی پلکی است که بهطور طبیعی چین ندارد و یکدست دیده میشود [مترجم].
[۲] Improvement Quarter
[۳] Sotheby’s Institute of Art
[۴] Bagel Girl
[۵] incremental theory
[۶] entity theory
[۷] A Pedagogy of Spiraling
[۸] Queen for a Day
[۹] Let Me In
[۱۰] Back to My Face
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر بهدنبال شادی هستید، جستوجوی خوشبختی را کنار بگذارید
مطلبی دیگر از این انتشارات
بچهای در شکم و غمی در دل، اما...
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشق چطور بر ازدواج پیروز گشت؟