سامانه هشدار زودهنگام زلزله تهران بر پایه‌ی جمع‌سپاری داده‌های ناشناس شبکه‌ی تلفن‌های هوشمند

کارشناسی مهندسی کامپیوتر و ارشد گرایش بازاریابی از مدیریت در کنار همکاری با شرکت‌های مختلف نرم‌افزاری و الکترونیک، باعث شده که بدانم صرفا کدنویسی یک سیستم همه‌ی ماجرا نیست.
این آرزو و ایده عبث خواهد بود اگه
1- توسط مردم پذیرش نشه،
2- سال‌ها (اگه خوش‌شانس باشیم) نگهداری نشه،
3- مشارکت متخصص‌ها رو نداشته باشه، و در نهایت
4- روز موعود (که امیدوارم هرگز نیاد) هشدار درست صادر نکنه.

این پروژه چند بخش داره:
الف- تعریف نقش‌های گزارش‌گر و تحلیل‌گر. ایجاد یک زیرساخت برای گردآوری و اشتراک بین‌سازمانی این داده‌ها و سیستم G2C برای استفاده از مشارکت (contribution) عمومی متخصص‌های کلان‌داده، زمین‌شناس‌ها، هواشناس‌ها، و سایر متخصص‌ها.
ب- به عنوان یکی از گزارش‌گرهای این شبکه:
جمع آوری داده از شبکه‌ی سنسورها. سنسورها دو گروه میشن. سنسورهایی که دست همه‌ی مردم هست مثل مکان‌نما، قطب‌نما، اکسلرومتر و فرستنده-گیرنده‌ی مادون سرخ. موبایل‌ها، و سنسورهای پیشرفته‌تری که دست سازمان‌ها هست. مثل دماسنج‌ها و لرزه‌نگارها و ابزارهای اندازه‌گیری گازها و بسیاری امکانات دیگه که در اختیار هواشناسی و احتمالا وزارت ارتباطات در بخش فضایی است.
پ- ارائه API اعلام نتیجه به تحلیل‌گرها برای دسترسی به بورد اطلاع رسانی و سیستم هشدار جمعی، و اتصال این بورد به سایت‌های ارسال اعلان، پیامک، و سایر سیستم‌های مانیتورینگ و آلرتینگ.

این کار از نظر کامپیوتری غیر ممکن نیست. حتی میشه گفت حداقل تا مسیج بروکرهاش، کار سختی هم نیست. ولی طراحی دقیق کمپین‌هایی رو لازم داره که مشارکت مردم رو همراه بیاره. یه سری کاغذبازی داره که دلسوزی خیلی‌ها رو می‌طلبه. یه عالمه دانش لازم داره در حوزه پردازش سیگنال و بیگ‌دیتا که بدون مشارکت امیدوارانه‌ی اهل فنش اصلا ممکن نیست.

اگر من بخوام که انجامش بدم:
1- رهایی از دغدغه‌ی مالی فعلیمه. چون شغل دارم. اگه دانشجو باشم با بی‌پولی تا حدودی می‌سازم. هم فشار اجتماعی کمتره، هم بخشی از هزینه‌های زندگی رو دانشگاه جبران می‌کنه و لازم نیست که ساعت‌های طولانی رو در محیط کار بذارم.
2- نیاز به یک تریبون رسمی‌تر دارم که بتوانم مشارکت مردم رو داشته باشم. این تریبون رو هم احتمالا دانشگاه در اختیارم قرار می‌ده، البته اگه کمی پررو باشم یا موفق بشم رضایت اساتیدی که تاثیرگذاری بیشتری دارن رو جلب کنم.
3- نیاز به دسترسی به دیتای برخی از سازمان‌ها رو دارم که یک شهروند عادی حق دسترسی به اون‌ها رو نداره. این داده‌ها برای کالیبراسیون و صحت‌سنجی خروجی سیستم استفاده می‌شه.

به یاد مردم اصیل و هنرمندی که نوای تپش قلب‌هاشان خاموش شد. اون مردم شریف. مردم بم، قیامت رو دیدن. برای اون‌ها درد و رنج هنوز تمام نشده. اون مردم هنوز خواب کسایی که از دست دیدن رو می‌بینن. هنوز عکس‌های قدیمی رو توی گوشی‌هاشان ورق می‌زنن. کلمه‌ی «زلزله» توی ادبیات اون‌ها به معنی یک روز خاص توی تقویمه. هنوز با مشکلات عصبی بعد از حادثه دست و پنجه نرم می‌کنن.
ارگ بم، صدها سال سر پا بود. توی 12 ثانیه با خاک یکسان شد.
اگه فکر می‌کنیم که دغدغه زلزله تهران رو داشتن خیال‌پردازیه و نارسایی‌های فعلی مملکت به ما اجازه میدن درگیر چیزایی مثل دلار و اجاره خانه و غیره باشیم، باید از حال دل مردم کرمان بپرسیم که دغدغه‌های این روزا باعث شده که حتی برای یه لحظه اون رنج رو فراموش کنن؟
زلزله تهران فاجعه‌ای به وسعت پایان جهان خواهد بود. تا چندین نسل ازش تاثیر خواهیم گرفت. چون این جا، دیگه یک شهر کویری با ساختمان‌های یکی دو طبقه نیست!
بگیم از شانزده تا هجده میلیون نفر جمعیتش، ترافیک عجیبش، جمعیت چند میلیونی موش توی سیستم انتقال پس‌آب‌هاش، دستگاه‌های رادیواکتیو توی بیمارستان‌هاش، تراکم جمعیتش، ساختمان‌های فرسوده‌اش، امکانات ضعیف نرم‌افزاریش و خیلی چیزای دیگه که گفتنش لزومی نداره و می‌دانیم؟