اسم و رسم

سلام دوستان اسم و رسم نام دوم من است.

مامانم همیشه می‌گفت بهتره دنبال یک اسم و رسمی برای خودت در زندگی باشی و این شعار پرچم زندگی من شد.

معنی حرف مامانم این بود که الهه بودن تنها کم است و من دنبال اسم و رسم سفر قهرمانی‌ام را به دل زندگی آغاز کردم.

سفر اول را در کودکی شروع کردم من چه داشتم یک عروسک پلاستیکی گنده که لباس‌های داداش نوزادم را تنش می‌زدم . یک سرویس آشپزخانه صورتی که هر روز صبح پهنش می‌کردم و دخترهای همسایه را صدا می‌کردم و خاله بازی شروع ميشد.


باور کنید در خاله بازی من همیشه از همه بهتر مهمان‌داری می‌کردم.

برای عصرانه کیک های تازه و نوشیدنی‌های گرم سرو می‌کردم و در خاله بازی اسم و رسمی بهم زده بودم.


در کلاس اول اولین دانش‌آموز شاید در سطح بین‌المللی بودم که تا ۶ ماه اول سال به مقاومت منفی خود ادامه دادم و زیر بار یاد گرفتن حتی یک حرف از حروف مرموز الفبا نرفتم. چون شاید از روی شواهد فهمیده بودم اگر زیر بار یادگیری الف بروم باید تا ی ادامه دهم.



من در نقاشی چنان اسم و رسمی بهم زده بودم که تا کلاس چهارم دین خودم را به نقاشی یک خانه و یک درخت تنها حفظ کردم.

اسم و رسم من در دوران بلوغ بسیار برجسته است من در ترویج فرهنگ حمام نرفتن تا یک ماه رکورد گینس را جابجا کردم.

من همچنین بسیار در ایجاد تشکل‌های اعتراض دانش‌آموزان فعال بودم.


با کمک و رهبری من تشکل‌هایی تشکیل شد از مهم‌ترین آنها:

  1. تشکلی با شعار《 توالت با آفتابه محکومه؛ توالت شلنگ دار.》
  2. 《 آینه داشتن گناه نیست شاید تو دندونم سبزی گیر کرده باشه.》
  3. 《جوراب مشکی بوگندو بو گندو جوراب سفید می‌پوشم.》

این‌ها گوشه‌ای از فعالیت‌های اسم و رسم دار من در دوران راهنمایی بود.

از دیگر مواردی که اسم‌ و رسمی برایم به ارمغان آورد:《 لیدری برنامه شورش بچه‌های ریاضی در دوران دبیرستان در برابر تبعیض خانم ناظم مدرسه بود.》

از شما چه پنهان ناظم مدرسه ما نفرت و عقده‌ی زیادی نسبت به بچه‌های ریاضی داشت و دائم در حال متلک گفتن و مسخره کردن ما بود .

در اقدامی هماهنگ با لیدری من که سابقه‌ی لیدری این اعتراضات را در دوران راهنمایی داشتم همگی جلوی دفتر مدیر اجتماع کردیم.

و برای دو روز به کلاس نرفتیم. خواسته‌ی ما معذرت خواهی خانم ناظم سر صف از بچه‌های ریاضی و داشتن یک ناظم مختص خودمان بود.

فعالیت‌های اسم و رسم دار من تنها به این اقدامات ختم نمی‌شود.

من سابقه‌ی بیشترین دوران پشت‌کنکور ماندن را در فامیل داشتم. من سابقه‌ی ۴ بار گم شدن در ایام بزرگسالی در محله‌ی خودمان را داشتم.


من اسم و رسم خوبی در زمینه‌ی خواندن کتاب‌های داستان را داشته و دارم.

یکی از اسم‌ و رسم‌های من عنوانی با نام《 خود شیرین》 بود .

من کاملن این عنوان را یک بار منفی دارد را رد می‌کنم .

دوستان یک بار در کتاب 《دوست‌یابی》 از دیل کارنگی، خواندم هنر چاپلوسی هنر گم‌شده‌ای است. هنری که اگر به موقعش استفاده شود کار چاقو را می‌کند.

مثالی می‌زنم: خانم معلم عقده‌ای چاقی در کلاس اول راهنمایی داشتم . دیوانه‌ای بود که همه‌ی دانش‌آموزان را دیوانه کرده‌ بود.

یک نقطه ضعف داشت در برابر دختران مو بور و سفید کمی ضعف نشان می‌داد و مهربان می‌شد‌ در حالی‌که خودش سبزه بود.


یک بار که من را بعد کلاس صدا کرد و کلی فحش پیچم کرد. من نگاهی بهش انداختم و گفتم :《خانم اکبری زیبایی دختران سبزه چاق یک راز گم شده است.》

باور نمی‌کنید کمی نگاهم کرد و بعد چیزی در چشم‌هایش دیدم که من را ترساند.

جلسه‌ی بعد که آمد مرا صدا کرد و گفت بچه‌ها دوست دارم همه‌ی شما از الهه یاد بگیرید.و از آن جلسه من مصونیت پیدا کردم.