اگر نوجوون بودم...

عکس از نت
عکس از نت


چندی پیش یکی از دوستان ویرگولی فکر کرده بود منم نوجوونم.

و خوب چالش جدید هم مربوط به سفر در زمان بود.

راستش اگه نوجوون بودم:

1.از تجربه دیگران استفاده میکردم تا مجبور نباشم منم همون رو تجربه کنم.

2.با هر کسی دوست و حتی هم کلام نمیشدم.

3.خیلی زود شروع به تحقیق در مورد مذهب میکردم.

4.همه جا نمیرفتم.

5.موقع رد شدن از خیابون حتما دو طرف رو نگاه میکردم!!!

6.بیشتر کتاب میخوندم.

7.کمتر وقتم رو تو نت میگذروندم.

8.زودتر شروع به کار میکردم.

9.حتما تلاش میکردم که به کسی که دوستش دارم برسم.

10.با پدر و مادرم بیشتر وقت میگذروندم.

11.کمتر تخیل میکردم و غرق میشدم در بدست آوردن چیزهایی که میخواستم با تصویر ساختن و تخیل.

12.زودتر از لحاظ روحی و روانی مستقل میشدم.

13.خیلی کارها رو نمیکردم.

14.خیلی چیز ها رو تجربه نمیکردم.

15.خیلی چیزها رو تجربه میکردم.

16.بیشتر سفر میرفتم.

17بیشتر سفر زیارتی میرفتم.

اما چرا اینها رو انجام میدادم؟

چون اگه (5)همیشه دو طرف خیابون رو نگاه میکردم ، تصادف نمیکردم و سرم نمیشکست!

2.با هر کسی دوست و حتی هم کلام نمیشدم.چون خیلی از این هم نیمکتیهام که دوست هم نبودم باهاشون آزار دیدم.

3.خیلی زود شروع به تحقیق در مورد مذهب میکردم.چون خیلی مهمه که آدم زود تکلیفشو روشن کنه و زندگی آروم مذهبی داشته باشه.
7.کمتر وقتم رو تو نت میگذروندم.چون وقت صرف کردن تو نت غیر از آموزش دیدن بقیش سوزوندن عمر با بنزینه.

و در نهایت اینکه البته که من نمیتونم گذشته رو عوض کنم و البته هم اگر این گذشته عوض بشه من دیگه من نیستم.

اما یه چیز خیلی مهم اینه که هر کاری که از 14 سالگی به بعد میکنی ، حتی آب خوردن روی باقیمانده زندگی از اون به بعد موثره و این تاثیر آنچنان زیاده که بعدها باور نمیکنی که نمیشه عوضش کرد.

پس هر چیزی ارزش تجربه نداره چون یبارش ممکنه تا ابد آدم رو بسوزونه.

یه کسی که به تریاک اعتیاد داشت یبار خیلی جالب گفت:

گفت میدونی اولین باری که مواد میکشی خیلی مهمه ، اگر اون اولین باره یه لذتی بهت بده که تا حالا تو زندگیت تجربه اش نکردی دیگه تقریبا محاله بتونی بذاریش کنار...

و این دقیقا در تجریه کردن هر چیزی امکان داره که اتفاق بیفته.

البته این حرفها به معنی عدم رضایتم از گذشتم نیست ، چون خدا بیش از اینها به من لطف کرده که فقط خودم و خودش میدانیم

یا حق...