(امیرمهدی مهرگان) او منتظر است تا که ما برگردیم، ماییم که در غیبت کبری ماندیم!
ای آدم های نامرد!
آمدید و زندگیمان را نابود کردید.. 😕
همه سرزندگی و سرسبزیمان را با خودتان بردید.😟
سرزمین سبز ما شد، سرزمین خاکستری. 😥
سرزمین با طراوت ما شد، سرزمین خشک و بی روح. 😓
خوشی هایمان را از ما گرفتید، 😫
زندگیمان را از ما گرفتید،😔
تا به قول خودتان مثلا شادی و تفریح کنید یا زندگیتان را سر و سامان دهید.😣
چه فکر پوچی! 🙄 نمیدانید که کمی بعدتر که ما نباشیم شما هم نخواهید بود.آن موقع اصلا زندگی(ای) نیست تا شادی (ای) وجود داشته باشد. دیگر آن وقت راهی برای فرار از این کره خاکی خشک و آلوده ندارید
مگر همین الانش، کلی از شما مریض نشده اید؟ مگر نه اینکه سیل و خشکسالی و گرم شدن و آلوده شدن زمین دامن گیرتان شده؟ معلوم نیست کی میخواهید به خودتان بیایید!
روزی نیست که ریه ای از ریه های زمین را قطع نکنید، با زباله های مختلف یا بهتر بگویم، قاتل های مختلف، زندگیمان را نگیرید یا با دیو های سیاه معلق در هوا نفس کشیدن را برای ما و خودتان سخت نکنید...
آهای ای آدم ها! بیایید در روز طبیعت.... نه.... فقط روز طبیعت نه.... در هر روز و زمان و مکانی که هستید از ما مراقبت کنید و محیط زیست را از این مرگ بزرگ نجات دهید. البته با این کار درواقع خودتان را از مرگ نجات میدهید...
از: درخت تشنه ای در اعماق جنگل یا شاید هم در اعماق برهوت
به: شمایی که قرار است از این به بعد حواستان به ما و خودتان باشد 🙂
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر در زمان
مطلبی دیگر از این انتشارات
سختی های زندگی یک کمالگرا
مطلبی دیگر از این انتشارات
واااای برمن! ?همگی بیایید به حال من بگریید!