در پی تحقق آنچه که باید
بدهی های من
بعد از حدود دو هفته ویرگول رو باز کردم که چرخی بزنم دو خط بخونم شاید کار نکردن فیلتر شکن و شروع طوفانی آلرژی بهاری رو فراموش کنم که برخوردم به هشتگ چالش هفته. موضوع این هفته چالش به نظرم جالب اومد. فکر کردم بدنباشه بنویسم.
به نظرم از مهم ترین بدهی های من به خودم گفتگوهای ذهنی (که بهش نشخوار ذهنی هم میگن) ام هست.
یادش بخیر یه زمونی بود وقتی داشتم کاری انجام می دادم و همه جا پر از سکوت بود، در ذهنم با دنیای فوق العاده ی ذهنیم عشق و حال می کردم. خودم رو رها میکردم در دنیای سرسبز و پرنشاط ذهنم و لذت میبردم و لذت...
اما حالا چی؟ شروع میکنم به جنگ و جدل با خودم و دیگری.
حیف این ذهن نیست که پر بشه از خشم و هیاهو؟
اینکه چرا اینجوری شده رو تقریبا میدونم. دنیای سرسبز ذهنم برای دوران طلاییم در زمان نوجوانی بود اما در گذر زمان که بزرگ تر شدم و وارد دنیای مزخرف آدم بزرگ ها؛ دیگه جهان فوق العاده ای ذهنیم کمرنگ و کمرنگ تر شد و دنیای دیگری جایگزینش.
اما اینقدرها هم که میگم سیاه نیست. اگر بتونیم شخصیت رشد یافته ی خودمون رو همیشه در راه رشد یا حداقل همیشه همونجایی که هست نگه داریم، خبری از این ماجراها نیست.
چجوری میشه؟ اینجوری که همیشه حواست به این مسئله باشه. فکر نکنی با ریاضت کشیدن چند ماهه دیگه باید همه چیز رو ول کنی! نه!
حفظ موفقیت سخت تر و مهم تر از به دست آوردنشه.
خلاصه که سال نو مبارک!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش سی روزه؛ روز اوّل...
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشق :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قصه ها منتظرند، دست بجنبان