دوستدار?? علاقه مند به ✍️ اهل ? اهل ??
برای مادر...
مگر از من بر میآید برای واژه، مادر، بنویسم.
گفتن از این کلمه برای بزرگان اهل قلم است. اگر شرق نویسها هستند باید سپردش به داستایوفسکی و چخوف و تولستوی، اگر اهل غرب هستند باید سپرد به ویکتورهوگو و شکسپیر و اگر فارسی زبانند کار سهراب، کار نادر یا سیمین یا جلال آل احمد است.
واژه سنگین مادر را نباید دست ناشیها سپرد. برای همین پیشاپیش از تمام مادران عذر میخواهم برای این قلم کوتاه که حرف دلم میباشد.
من کنار زنهای بسیاری بزرگ شدهام که نام مادر را به دوش میکشیدند.
قلبهایی که بعد از شنیدن اولین صدای گریه مثل برف سفید و صاف میشوند.
دلهای که به جان فرزندانشان گره میخورند.
از آن لحظه به بعد دیگر فرقی ندارد خار در دست عزیزشان باشد یا آنها ...
دیگر مهم نیست که کودکشان تب کند یا آنها .. تازه اغاز دلهرههای گاها ساده لوحانه میباشد. ولی مادر است دیگر.. عشقش را باید لابهلای همین چیزهای کوچک دید مثلا وقتی کاسه غذا به دست دنبال فرزندشان میدوند تا مطمئن شود سیر شده است.
یا وقتی دعای پای سجادهشان جز سلامتی و تندرستی بچههایشان نیست.
یا آن زمان که با تمام خستگی تنشان پای دفتر مشق فرزندشان مینشینند.
بیایید نوای «مادرم» گفتن را در زمره زیباترین ترین آوای تاریخ بگذاریم.
و آهنگ پاسخ زیبای « جانم » را به آرامش بخشی موسیقی بتهوون برشمریم.
و خدا را شکر که مادر را اینگونه سرشت. تا آسمان را مهمان خانهها کند. و نگذاشت این کره خاکی از وجود این فرشتهها بینصیب باشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش هفته ( اسم و رسم )
مطلبی دیگر از این انتشارات
آزادای اندیشه با لباس نمیشه
مطلبی دیگر از این انتشارات
لذت مادر شدن